سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 تعداد کل بازدید : 2713855

  بازدید امروز : 161

  بازدید دیروز : 123

وبلاگ موسسه رستگان www.mrastegan.ir

 
کژی با دانش راست می شود . [امام علی علیه السلام]
 
تهیه کننده: سید مصطفی علم خواه ::: یکشنبه 94/8/10::: ساعت 11:7 صبح

دوست گرامی . گناه معلول ریشه هایی است که ابتدا باید آنها را شناخت. اگر کسی بخواهد واقعا گناه نکند و تمام گناهان را ترک نماید و بنده خدا شود، باید ریشه ای عمل کند، یعنی اول ریشه های گناهان را بشناسد و در مرتبه بعد با ریشه های آن مبارزه کند. در مورد ریشه های گناه به صورت خلاصه می‌توان گفت: گناه و تبعیت از شیطان ریشه در عوامل فراوانی دارد که برخی از این عوامل عبارتند از: 

1. ضعف در خداشناسی و سستی در ایمان به خدا و پیامبر و قیامت و عدم رعایت دستورات دینی: به یقین کسی که خدای بزرگ را همواره حاضر و ناظر رفتارهای خودش ببیند و از معاد و قیامت و عدالت الهی هراس دارد، هرگز به خود اجازه نمی‌دهد، که در محضر او، دست به سوی گناه دراز کند. کسی که قیامت و حسابرسی اخروی را باور دارد، هیچگاه خود را گرفتار شهوترانی و شهوت پرستی نخواهد کرد.

2. ضعف در خودشناسی و نداشتن درک درست از خویشتن و فروکاستن ارزش انسانی خود تا سرحد حیوانات، کسی که به گوهر عظیم و گرانقدر خود واقف باشد و عظمت وجود انسانی را درک کند، هرگز حاضر نیست که وجود خود را با دنباله روی از شهوات و خواهش های نفسانی تا سرحد حیوانات پایین اورد. بدون تردید، هیچ یک از کسانی که دنبال شهوترانی و ارضای خواهش های پست حیوانی خود هستند، تصور درستی از وجود انسانی و فلسفه‌ی افرینش خویشتن ندارند.

به راستی اگر یک دختر جوان، ارزش وجودی خود و هدف از افرینش خویشتن را بداند، ایا هرگز به ذهنش خطور می‌کند که خود را به شکل یک عروسک در اورده و همچون نمایشگاه سیاری از رنگ و لعاب خود را در معرض نگاه های آلوده و مسموم دیگران قرار دهد؟ و آیا یک پسر جوان قدر و قیمت انسانی خود را بداند ایا هرگز اجازه چشم چرانی و امثال ان را به خود می‌دهد؟

3. ضعف در شناخت حقایق امور و عدم شناخت پیامدهای ناگوار دنیوی و اخروی تبعیت از هوای نفس: پیروی از خواهش های نفسانی، آثار زیانبار روحی و جسمی و اجتماعی فراوانی را در پی دارد که اگر انسان اندکی به آن‌ها توجه کند هرگز به دنبال شهوترانی نخواهد رفت.

شریعت مطلقا کسی را از حصول ثروت منع نکرده است بلکه فقط در فکر ترقی دنیا بودن و دنیا را مقصود قرار دادن ممنوع است.

عامل اصلی مشکلات عصبی و بهداشتی و ناامنی های اجتماعی و جنسی فراوانی که دامن گیر بشریت شده است، همین شهوترانی و عنان گسیختگی عده ای از انسان نمایان است، که البته نخستین قربانی این افزون طلبی‌ها خود آنان و خانواده‌شان هستند.

4. جهل، غفلت و شهوت

کسی که به خدا و فرامین او آگاه نیست یا از روز جزا و کیفر گناه بی‌خبر است گناه می‌کند همین طور کسی که به این امور آگاه است ولی دچار غفلت می‌شود. انسان جاهل و غافل، عوامل بازدارنده از گناه را از دست می‌دهد و مرتکب گناه می‌شود. شهوت عاملی است که گناه را در دل و ذهن انسان زینت می‌دهد و موجب فراموشی و غفلت می‌گردد.

کسی که در اثر شهوت، انگیزه‌ای قوی برای ارتکاب گناه یافته باشد، معرفت خود به خدا و قیامت و احکام الهی را مزاحم اطفاء شهوت خویش می‌یابد و به طور ناخودآگاه آن معرفت را از ذهن خویش دور می‌کند و ترجیح می‌دهد به آن اندیشه نکند. رفته رفته حالت غفلت بر او عارض می‌شود و به کمک توجیهات شیطانی، گناه بودن معاصی را انکار یا فراموش می‌کند و رو به گناه می‌آورد.

امیرمؤمنان علی علیه السلام فرمودند: لا تکن ممن... ان عرضت له شهوة اسلف المعصیه و سوف التوبه، ان عرفه محنة انفرج عن شرایط الملة؛ (1) از آنان مباش... که چون شهوتی پیش آید گناه را مقدم می‌دارد و توبه را به آینده وا می‌گذارد و چون رنجی بدو رسد از راه شرع بیرون می‌شود. این سخن امام علیه السلام نشان می‌دهد که حداقل برخی از گناهکاران به سبب ناشکیبایی در برابر خواسته‌های نفسانی به گناه مبتلا می‌شوند و کسی که تاب مقاومت در برابر شهوات راندارد، تاب رنج‌های دینداری و تبعت از شرع را نیز ندارد.

5. وجود رزایل اخلاقی

رذایل اخلاقی هر یک منشأ گناه یا گناهانی هستند. امام امیرالمؤمنین علیه السلام فرموده‌اند: الحرص و الکبر و الحسد دواع الی التقحم فی الذنوب؛ (2) حرص و خودبینی و حسد، انگیزه‌هایی برای در افتادن به گناهان است. رذائلی از این دست خود ریشه در دنیا پرستی و سوءظن به خدا دارند. کسی که می‌خواهد به گناه مبتلا نشود باید با ریشه‌های آن مبارزه کند، یعنی ملکات ناپسند را از نفس خود بزداید، و مبارزه با ملکات نفسانی در سایه عقاید صحیح و ایمان حقیقی به خداوند و صفات نیکوی او امکان‌پذیر است. از سویی نادرستی رابطه معرفتی انسان با خدا منشأ رذایل می‌شود و از سوی دیگر رذایل نفسانی موجب گناه می‌شود و به رابطه انسان و خدا آسیب می‌رساند. این رذایل بزرگ‌ترین اثر سوء را بر رابطه انسان با خدا می‌گذارند. این تأثیر سوء ناشی از همین رابطه دو سویه است. رذایل نفسانی روابط دیگر انسان را نیز تضعیف می‌کنند که درباره آن‌ها سخن خواهیم گفت.

6. کوچک شمردن گناه: یکی از عومل بسیار مهم روی آوردن به گناه کوچک شمردن آن است. کسی که گناهی را کوچک می‌شمارد بر انجام آن گناه جرأت می‌یابد و به هنگام ارتکاب آن گناه دچار احساس گناه نمی‌شود. در نتیجه به انجام آن گناه عادت می‌کند و هر بار که آن را مرتکب شود، آخرت خویش را تباه‌تر می‌سازد از این روست که سخت‌ترین گناه آن است که گناهکار آن را کوچک شمارد: اشد الذنوب ما استهان به صاحبه (3) و بر گناه خرد خود ایمن مباش شاید که تو را بر آن عذاب کنند.

کسی که گناهی را کوچک می‌شمارد علاوه بر آن که احتمال تکرار آن را افزایش می‌دهد، بی‌دلیل خود را از کیفر آن گناه در امان دانسته است و این با خوف مثبت و سازنده در تنافی است.

7. حب دنیا: رسول اکرم صلی الله علیه و آله فرموه اند: حُبُّ الدُّنیا رَأس کَلِّ خَطِیئَه دنیا ریشه هر گناه است. شریعت مطلقا کسی را از حصول ثروت منع نکرده است بلکه فقط در فکر ترقی دنیا بودن و دنیا را مقصود قرار دادن ممنوع است.

برای فرق حب دنیا و کسب دنیا معیاری هست و آن این است که وقتی که مقابله دین و دنیا می‌آید انسان کدامیک را ترجیح می‌دهد؟ اگر دین را پس پشت انداخته دنیا را ترجیح داد معلوم است که این حب ّ دنیا است. مثلا وقت نماز رسیده ولی دکان باز است و در این موقع مشتری هم زیاد است پس خیال این به طرف نماز نمی‌رود .

عامل اصلی مشکلات عصبی و بهداشتی و ناامنی های اجتماعی و جنسی فراوانی که دامن گیر بشریت شده است، همین شهوترانی و عنان گسیختگی عده ای از انسان نمایان است، که البته نخستین قربانی این افزون طلبی‌ها خود آنان و خانواده‌شان هستند

و وقتی که از کارهای دنیا فارغ شد آن وقت یاد نماز می‌افتد و می‌گوید بروم نماز بخوانم. ولی اگر بعد از آمدن حکم شریعت تمام کارهای دنیا را رها کرده حکم الله تعالی را بجا آورد پس این حبّ دنیا نیست.

امروزه ما طوری در دنیا و در حصول دنیا مصروف هستیم که گویا برای همیشه در دنیا ماندگاریم و قناعت پسندی، زهد و توکل بدای ما بی معنی شده‌اند حال انکه رسول اکرم صلی الله علیه وآله می‌فرماید: مَالِی وَ لِلدُّنیا؟ مرا با دنیا چه تعلقی است و فرمود: إِنَّما أَنا کَرَاکِبٌ إَستَظِلَّ تَحتَالشَّجَرَهِ ثُمَّ رَاحَ وَتَرَکَهَا؛ مثال من مانند مسافری است که برای مدت کوتاهی زیر سایه درختی آرام کرده وبعد آن را رها کرده به راه خود ادامه می‌دهد.

همین طور می‌فرماید: کُن فِی الدُّنیا کَأَنَّکَ غَرِیبٌ أَو عَابِرِ سَبِیل، در دنیا مانند مسافر و رهگذر زندگی کن.

8. عادت‌های مذموم: گاهی برخی عادت‌ها کار انسان را سخت می‌کنند و زمینه ساز گناه هستند. چشم چرانی از این عادت‌ها است. چشم چران کسی است که کنترل چشم خود را ندارد و به هر طرفی خیره می‌شود و چه بسا نگهداری چشم از اختیار او خارج شده و به صورت عادت در آمده است که ترک آن مشکل به نظر می‌آید.

چشم چرانی قبل از این که برای دیگران مزاحمت و ناراحتی ایجاد کند، برای خود شخص مضرّ است و موجب آشفتگی، اضطراب، عدم اعتماد به نفس، بی حالی و رخوت نسبت به معنویات، مخصوصاً نماز می‌گردد. خداوند سبحان زن و مرد را از چشم چرانی نهی نموده است. آن جا که فرموده است: «قُل للمؤمنینَ یغُضّوا مِن ابصارِهِم... و قُل لِلمُؤمِناتِ یغضُضنَ مِن اَبصارِهنَّ...؛(4) به مردان بگو دیدگان خود را فرو خوابانند و ... به زنان مؤمنه بگو دیدگان خویش را فرو خوابانند».

کسی که معتاد به چشم چرانی شد، فکر و خیال و قلبش مشغول دیده می‌شود و روحش آشفته و ذهنش مشوّش می‌گردد و هنگام عبادت، قوه خیالش با این آشفتگی به پرواز در می‌آید و به شاخه‌هایی پرواز می‌کند که با چشم خود مشاهده کرده است.

پی نوشت ها:

1 -نهج‌البلاغه، کلمات قصار، 150.

2 -نهج‌البلاغه، کلمات قصار، 371.

3 - همان، کلمات قصار، 348.

4- نور (24)، آیه 30 و 31.

منبع: کتاب ایین زندگی(اخلاق کاربردی) نوشته‌ی احمد حسین شریفی


 
تهیه کننده: سید مصطفی علم خواه ::: سه شنبه 94/7/28::: ساعت 10:11 صبح

چرا ترک گناه و محرمات برای ما سخت شده؟؟ 

اصولا این یک امر طبیعی است که اگر انسان به کار خلاف و غلطی ادامه دهد تدریجا با آن انس می گیرد، نخست یک حالت است ، بعدا یک عادت می شود، سپس مبدل به یک ملکه می گردد و جزء بافت جان انسان می شود، گاه کارش به جائی می رسد که بازگشت بر او ممکن نیست ، اما چون خود آگاهانه این راه را انتخاب کرده است مسئول تمام عواقب آن می باشد بی آنکه جبر لازم آید، درست همانند کسی که آگاهانه با وسیله ای چشم و گوش خود را کور و کر می کند تا چیزی را نبیند و نشنود.

شاید شما هم هنگام تلاوت قرآن به این آیه شریفه بر خورده باشید که :«خَتَمَ اللّهُ عَلَی قُلُوبِهمْ وَعَلَی سَمْعِهِمْ وَعَلَی أَبْصَارِهِمْ غِشَاوَةٌ وَلَهُمْ عَذَابٌ عظِیمٌ»1 خداوند بر دلهای آنان، و بر شنوایی ایشان مُهر نهاده و بر دیدگانشان پرده‏ای است و آنان را عذابی بزرگ است.با خود می اندیشیم خدایی که با این شگفتی انسان را آفریده است پیامبران عظیم الشأن برای هدایتش فرستاده آیا سزاوار است که دل او را قفل کند؟ شاید به دل بگیریم و با ناراحتی از کنار آیه بگذریم اما عزیزان خداوند مهربانتر و حکیم تر از آن است که با ما چنین معامله ای بکند و این خود ما هستیم که چشم به روی هر آنچه زیباست میبندیم و به دنبال هوس های پوچ چون برگی خشک در باد به هر طرف روانه ایم ، و اگر می بینیم اینها به خدا نسبت داده شده است به خاطر آنست که خداوند این خاصیت را در اینگونه اعمال نهاده است. (دقت کنید)

عکس این مطلب نیز در قوانین آفرینش کاملا مشهود است ، یعنی کسی که پاکی و تقوا، درستی و راستی را پیشه کند، خداوند حس تشخیص او را قویتر می سازد و درک و دید و روشن بینی خاصی به او می بخشد چنانکه در قرآن کریم می فرماید: «یِا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ إَن تَتَّقُواْ اللّهَ یَجْعَل لَّکُمْ فُرْقَاناً وَیُکَفِّرْ عَنکُمْ سَیِّئَاتِکُمْ وَیَغْفِرْ لَکُمْ وَاللّهُ ذُو الْفَضْلِ الْعَظِیمِ»2 ای کسانی که ایمان آورده‏اید، اگر از خدا پروا دارید، برای شما نیروی‏تشخیص [حقّ از باطل‏] قرار می‏دهد و گناهانتان را از شما می‏زداید و شما را می‏آمرزد و خدا دارای بخشش بزرگ است.

این حقیقت را در زندگی روزمره خود نیز آزموده ایم ، افرادی هستند که عمل خلافی را شروع می کنند، در آغاز خودشان معترفند که صددرصد خلافکار و گنهکارند، و به همین دلیل از کار خود ناراحتند، ولی کم کم که با آن انس گرفتند این ناراحتی از بین می رود، و در مراحل بالاتر گاهی کارشان به جائی می رسد که نه تنها ناراحت نیستند بلکه خوشحالند و آن را وظیفه انسانی و یا وظیفه دینی خود میشمرند! این انسان دلش قفل میشود دیگر گوشش هیچ حقی را نمی شنود و این نتیجه عمل خود اوست نه اینکه خدا کرده باشد .خود ما هستیم که چشم به روی هر آنچه زیباست میبندیم و به دنبال هوس های پوچ چون برگی خشک در باد به هر طرف روانه ایم البته اگر دقت کرده باشید یکی از عادات زشت بعضی از ما این است که هر کاری دلمان بخواهد انجام میدهیم به هر فسق و فجوری دست میزنیم همین که بازتاب اعمالمان به ما بازگشت نمود ناله و فقان بر می آوریم که خدایا چرا چنین کردی ؟ مگر تو خدا نیستی؟ پس چرا چنین میکنی؟ غافل از اینکه این ماییم که چنیین کرده ایم در حق خود و الا خداوند متعال خیر محض است وبی نیاز از ضرر رساندن به ما موجودات ضعیف و در عین حال گستاخ.

اگر کسی بخواهد چنین گرفتار نشود و همواره بندگی خدا کند هر گاه خبری به او برسد که فلان کار نیک باید انجام شود، فورا سعی می کند در برابر آن موضع گیری صحیح کند و دل و جان و خود را با نیکی ها هماهنگ سازد و هرگاه گناهی از او سر زند باید که فورا از آن گناه توبه نماید تا ملکه و عادت نشود و همواره از بدی تنفر جوید، این تلاش و کوشش درونی بدون شک در اعمال او اثر خواهد گذاشت ، و پیوند فکریش به پیوند عملی خواهد انجامید. واوست که به سعادت خواهد رسید.

از نظر اصول روانشناسی نیز این معنی ثابت شده که اعمال آدمی همواره بازتابی در روح او دارد، و تدریجا روح را به شکل خود در می آورد، حتی در تفکر و اندیشه و قضاوت او مؤ ثر است .این نکته نیز قابل توجه است که انسان با ادامه گناه ، لحظه به لحظه ، در تاریکی روحی بیشتری فرو می رود، و به جایی می رسد که گناهانش در نظرش حسنات جلوه می کند، و گاه به گناهش افتخار می نماید! و در این مرحله راههای بازگشت به روی او بسته می شود، و تمام پلها پشت سرش ویران می گردد و این خطرناکترین حالتی است که ممکن است برای یک انسان پیش آید.«کَلَّا بَلْ رَانَ عَلَی قُلُوبِهِم مَّا کَانُوا یَکْسِبُون کَلَّا إِنَّهُمْ عَن رَّبِّهِمْ یَوْمَئِذٍ لَّمَحْجُوبُونَ »3 نه چنین است، بلکه آنچه مرتکب می‏شدند زنگار بر دل هایشان بسته است. زهی پندار، که آنان در آن روز، از پروردگارشان سخت محجوبند.

انسان با ادامه گناه ، لحظه به لحظه ، در تاریکی روحی بیشتری فرو می رود، و به جایی می رسد که گناهانش در نظرش حسنات جلوه می کند، و گاه به گناهش افتخار می نماید!آنها از مناجات او چنان لذتی می برند که با هیچ بیانی قابل توصیف نیست ، در حالی که اینها چنان در نکبت گناهان خود غرقند که راه نجات ندارند امیر مؤ منان علی (علیه السلام ) در دعای معروف کمیل عرض می کند: هبنی صبرت علی عذابک فکیف اصبر علی فراقک؛ گیرم که بر عذاب دردناک تو صبر کنم چگونه می توان بر فراق و دوریت صبر کرد؟!

1-      سوره بقره آیه 7.

2-      سوره انفال آیه 29.

3-       سوره مطففین آیات 13 و 14.


 
تهیه کننده: سید مصطفی علم خواه ::: پنج شنبه 94/7/16::: ساعت 11:51 صبح

یکی از مراقبات مهم خودسازی در بخش زندگی ورزش است، برای کسی که می خواهد خودسازی کند، ورزش و حرکت بدنی در راستای مراقبت از سلامتی بدن و نشاط روحی از ضروریات است. هدف اصلی ورزش از نظر اسلام هم همین است. البته ورزش یک بعد مهم اجتماعی هم دارد که آثار بعد اجتماعی آن هم برای خودسازی مفید است اما آثار فردی آن دقیقا در راستای سلامت بدن و خودسازی قرار دارد.

ورزش بدن را نیرومند وسالم می سازد وسلامتی جسم به سلامتی روح انسان کمک می کند. اسلام حفظ بدن و تامین سلامتی آن را از وظایف اولیه هر مسلمانی می داند و برای سلامتی بدن آنقدر ارزش قائل است که در قرآن می خوانیم: (مومن توانمند بهتر و دوست داشتنی ازمومن ناتوان است )
در مورد اهمیت ورزش امام خمینی (ره) می فرماید : (ورز ش باید همچون یک وظیفه الهی مورد توجه قرارگیرد) و مقام معظم رهبری می فرماید : (ورزش یک اصل است و آن را تکلیف الهی بدانید). واگر انسان بخواهد درسایه ورزش به کمال برسد، باید ورزش را در مسیر خدا انتخاب کند و هدف از ورزش را رسیدن به قرب الهی بداند.
قرآن کریم در مورد ورزش و اهمیت آن می‌فرماید: هر مقدار که می‌توانید در برابر دشمنان توانایی و قدرت کسب کنید تا باعث ترس دشمنان خدا شود. (وَ أعِدُّوا لَهُم مَا استَطَعتُم مِن قُوهٍ و من رباط الخیل ترهبون به عدو الله) سوره انفال آیه 60 و امام محمد باقر (ع) می فرمایند: (صحت وتندرستی بهترین نعمت وهدیه خداوندی است ودرحقیقت سرمایه گذاری دروزش به انسان فرصت می دهد تا بتواند مدت زیادی ازعمر را با سلامتی زندگی کند وسلامتی در سایه ورزش بدست آورد) و امام حسین (ع) درمورد حفظ سلامتی وتندرستی می فرمایند : (درتمامی عمر برای سلامتی و حفظ تندرستی بدن های خود کوشا باشید ) بادروا بصحه الاجسام فی مده الاعمار( تحف العقول، ص 232)
امام علی (علیه السلام) در تفسیر آیه شریفه‌ی «وَ لا تَنْسَ نَصِیبَکَ مِنَ الدُّنْیا» فرمودند تندرستى، و توانایى، و آسایش خاطر، و جوانى، و نشاط خویش را فراموش مکن و با این‌ها آخرت را به دست آور».«لَا تَنْسَ صِحَّتَکَ وَ قُوَّتَکَ وَ فَرَاغَکَ وَ شَبَابَکَ وَ نَشَاطَکَ‏؛ (مفاتیح الجنان، قم، مصطفی، چاپ چهارم 1380) حضرت دراینجا پیرامون تفسیر سخن خدا به اموری توصیه فرمودند که هر کدام با ورزش بدست می‌آید زیرا سلامتی، توانایی، آسایش خاطر و نشاط وشادابی حتی جوان ماندن از آثار ورزش است.
امام رضا(ع) فرمودند: ورزش کنید ،زیرا من دوست ندارم بی حالی وسستی شما در امور دینی وشرعی اثر منفی بگذارد (میزان الحکمه ، ج 8، ص534).
اگر درسیره پیامبران وامامان دقت کنیم همه آنهااهل ورزش وکوهنوردی بودند توجه آنان به کوهها وگردش درآنها عامل تحریک خوبی برای توجه به فضا ی سالم وفعالیت بدنی بود آنها هم به تقویت بدنی می پرداختند ودرکنار آن روح توحید وخداپرستی رادرخود تقویت می نمودند.
بنابراین از منظر عقل و دین، ورزش برای تقویت و سلامتی جسم ضرورت دارد. انسانی که بدنی سالم، بانشاط و نیرومند ندارد، از عقل و تفکر شایسته کمتر بهره مند است. مثلی است معروف که می گوید: (عقل سالم در بدن سالم است)، زیرا تأثیر متقابل جسم و جان، مسئله ای ثابت شده و مسلّم است.
انسان هایی که بر اثر تنبلی و عدم تحرکات جسمی، بدنی نحیف و علیل دارند و یا بیش از حد فربه و چاق هستند، نمی توانند روحیه ای آرام و بانشاط داشته باشند. این گونه افراد معمولاً عصبی مزاج، کم حوصله، بهانه گیر و دارای روحیه ای ناهنجار و فکری بیمار هستند و همین مسائل در جسم آنان نیز اثر سویی می گذارد. پیامبر(ص) می فرماید: خوشا به حال کسی که سالم و زندگی اش در حد کفایت و قوی و نیرومند باشد.
آقای دکتر سید محمد باقر حجّتی، در این خصوص چنین می نگارد: "سلامتی تن و بدن، یکی از شرایط قابلیت شخص برای تصدّی مقام نبوت و امامت و جانشینی پیامبر اکرم صلی الله علیه واله به شمار می آید که باید پیامبر و یا امامی که دارای منصب الهی هستند، از نظر جسم و بدن کامل تر و معتدل ترین مردم عصر خود باشند، چنان چه باید با هوش ترین و زیباترین آن ها باشند از همین رو در تاریخ ادیان می خوانیم: وقتی قوم بنی اسرائیل پادشاهی از خدا خواستند، طالوت با دو ویژگی معرفی می شود: (خداوند طالوت را برای شما برگزید و قدرت علمی و جسمی فزون تری به او عطا فرمود). (بقره آیه 247.(
درباره قدرت موسی بن عمران قرآن می فرماید که در نزاع دو قبیله قِبطی و سِبطی) حضرت موسی تنها یک مشت به آن مرد زد و او درگذشت: (فوکزه موسی فقضی علیه) (قصص آیه )115. معلوم می شود حضرت موسی از قدرت جسمانی و مشت پولادین برخوردار بوده است. دختر حضرت شعیب هم به پدرش گفت: ای پدر، موسی را استخدام کن، زیرا آدمی نیرومند و امین است. (همان، آیه 269 قرآن درباره حضرت هود هم به قدرت جسمانی او اشاره می کند: (وزادکم فی الخلق بَصْطَةً) (اعراف آیه 69)
ائمه معصومین با این که تحت نظر شدید بودند ولی گاه گاهی قدرت علمی و احیاناً قدرت و مهارت جسمی خود را در تیراندازی و اسب دوانی به نمایش می گذاشتند و اعجاب و تحسین حاضران را برمی انگیختند. امام علی(ع) در مسابقات کشتی، پشت تمام اقران خود را به زمین می زد.
رسول گرامی اسلام(ص) می فرماید: به سرگرمی و بازی بپردازید، زیرا دوست ندارم که در دین شما خشکی و خشونت دیده شود.
رسول خدا(ص) نیز گاهی در مسابقات اسب سواری و شتر دوانی شرکت می کردند. بعضی اوقات از رسول خدا(ص) تقاضا می شد که در یک مسابقه، داور باشند و حضرت آن را می پذیرفتند.
ورزش در ادیان الهی، ریشه تاریخی دارد. برادران یوسف برای بردن او به پدر گفتند: او را با ما بفرست تا بگردد و بازی کند. در سیره پیامبر است که با امام حسن و امام حسین(علیهم السلام) بازی می کردند; آن ها را روی دوش خود سوار می کردند و به کشتی گرفتن تشویقشان می نمودند. بحارالانوار، ج103، ص189
در فقه اسلامی بحثی با عنوان (سَبق و رِمایه) مطرح شده است، که یکی از مسائل آن، مسئله شرط بندی در مسابقات است. می فرمایند: شرط بندی با پول در مسابقات اسب دوانی، تیراندازی و شمشیربازی جایز است. پیامبر(ص) فرمود: در هیچ مسابقه ای شرط بندی پولی جایز نیست مگر در تیراندازی، شمشیربازی، پرتاب نیزه، شتردوانی و حتی مسابقه با فیل و کلیه حیوانات سم دار.
از این نکته نباید غفلت کرد که ورزش فقط منحصر در ورزش های رایج و معمول امروزی نیست، بلکه کشاورزی، آهنگری، درخت کاری… نیز از ورزش هایی هستند که به عضلات بدن استحکام می بخشند. به واقع هرکار مشروعی که به قوت جسم و قدرت روح منتهی شود، ورزش است.
هدف از ورزش چیست؟
در اسلام هدف از ورزش، جمع مال و ثروت و کسب وجهه و شهرت نیست; بلکه وسیله ای برای بهتر عبادت کردن و خدمت بهینه به خلق است. در دعای کمیل می خوانیم: (قوّ علی خدمتک جوارحی) بار پروردگار، اعضا و جوارحم را برای خدمت به تو نیرومند گردان و یا در دعای روز چهارم ماه مبارک رمضان می خوانیم: (اللهم قوّنی فیه علی اقامة امرک) خدایا، در این روز مرا برای اقامه فرمانت نیرومند گردان). بدون تردید تقویت جسم، بدون تمرین و ورزش ممکن نیست. در واقع ما از خدا توفیق ورزش کردن می طلبیم تا اینکه بتوانیم بهتر خودسازی و عبادت کنیم.
یکی از مهمترین موانع خودسازی و مراقبه، تنبلی و ناتوانی بدنی است، تنبلی و ناتوانی ، انسان را از رسیدن به سعادت باز می دارد وعامل رکود انسان می باشد، امام سجاد علیه السلام در دعا از خداوند چنین طلب مى کند: خداوندا! نعمت سرزندگى و کوشایى را به ما ارزانى دار و از سستى و تنبلى و ناتوانى و بهانه آورى و زیان و دل مردگى و ملال، محفوظمان دار. وَامْنُنْ عَلَینَا بِالنَّشَاطِ وَ أَعِذْنَا مِنَ الْفَشَلِ وَالْکَسَلِ وَالْعَجْزِ وَالْعِلَلِ وَالضَّرَرِ وَالضَّجَرِ وَالْمَلَلِ» (بحار مجلسى، ج 91، ص 125)؛ ورزش کردن انسان را از تنبلی وناتوانی را از بین می برد و انسان را شاداب ، سرحال و با نشاط می کند. این دقیقا همان چیزی است که ما در خودسازی و مراقبه بدان نیاز داریم.

آثار جسمی ورزش:
اثراتی که ورزش در جسم انسان دارد عبارتند از :
1- قدرت انقباض وتنظیم ضربان قلب پس از مدتی ورزش کردن بهتر می شود و ورزش انقباض ماهیچه ها را از بین می برد.
2- گنجایش ریه ها بیشتر می شود و در نتیجه اکسژن بهتر و بیشتری به بدن می رسد .
3- ورزش موجب تنظیم وثبات حرکات تنفسی انسان می شود و تنفس عمیق تر، ولی شمارش آن کمتر میشود .
4-رشد انسان متعادل می شود .در اثر ورزش فعالیت غدد داخلی افزوده می شود و غذا بهتر جذب بدن می شود در نتیجه ورزش به رشد انسان کمک می کند.
5-یکی دیگر از فوائد ورزش تقویت اعصاب است. ورزش متعادل سیستم عصبی انسان را تقویت می سازد وقتی سیستم عصبی انسان قوی باشد کارهای فکری آسانتر انجام می شود. یکی از دستاورد های زندگی ماشینی هیجان و اضطراب و استرس است ، ورزش وسیله ای برای کنترل این هیجانات می باشد. دکتر هانس سلی می گوید: ورزش ، اعصاب را در برابر هیجان و استرس مقاوم می کند. اولین دانشگاه-ج14-ص103 بی خوابی ، یکی از ناراحتیهای عصبی است که به وسیله ورزش کردن مرتفع می شود.

ورزش های اوایل اسلام:
1- تیراندازی: پیامبر(ص) می‌فرمایند: به فرزندان خود تیراندازی یاد بدهید که موجب سرشکستگی دشمن می شود که تیراندازی را می‌توان به آموزش نظامی تعبیر کرد (کنزالعمال ج 16 ص 443)
2- اسب سواری: پیامبر اسلام(ص) می‌فرمایند: بهترین بازیها ورزش‌ها در نظر خداوند متعال مسابقه اسب‌سواری و تیراندازی است (کنزالعمال ج 4 – ص 344)
3- شنا: پیامبر اکرم(ص) می‌فرمایند: شنا کردن را به فرزندانتان بیاموزید. در روایتی دیگر فرمود: بهترین سرگرمی برای مرد با ایمان شنا است (میزان الحکمه حدیث 18069)
4- دوومیدانی و پیاده روی: عالی‌ترین ورزش اسلامی پیاده روی می‌باشد تا جایی که سعی بین صفا و مروه خانه خدا، خود نمادین و تمثیلی از پیاده روی به سوی حق می‌باشد.
5- کشتی: پیامبر اکرم(ص) امام حسن(ع) و امام حسین(ع) را به کشتی تشویق می‌کرد. ورزش کشتی از جمله ورزش هایی است که در آن صفات خوب انسانی مثل تواضع، ایثار، و از خودگذشتگی، احترام و… به علاقمندان آموزش داده می‌شود.
6- شمشیر بازی:
7- ورزش وزنه‌ برداری: روزی پیامبر(ص) از کنار گروهی می‌گذشت دیدند که شخصی سنگ بزرگی را بر می‌دارد که همه از کار او شگفت زده می‌شوند و کسی جز او توانایی این کار را ندارد ، پیامبر نزدیک رفته و فرمودند آیا می‌خواهید بگویم پهلوان چه کسی است پهلوان واقعی کسی است که در برابر جسارت و توهین شخص دیگر خویشتن‌داری نموده و صبر کند و بر نفس خود غلبه کند و با این کار شیطان نفس خود را توهین کننده را بشکند. (معانی الاخبار حدیث 348)
8- پرتاب سنگ و نیزه: حضرت علی (علیه السلام) فنون نیزه زنی را به سربازان خویش نیز آموزش می‌داد چنانچه در نهج البلاغه آمده است: در برابر نیزه‌های دشمن، پیچ و خم به خود دهید که نیزه‌ها را می‌لغزاند و کمتر به هدف اصابت می‌کند «وَ التَوُوا فی اَطرافِ الرِّماحِ فَاِنَّهُ أَموَرُ للأسنه‌ی؛ (نهج البلاغه، ترجمه دشتی، خطبه 124 ص 234. 29)
9- ورزش و تفریحات سالم دیگر.


 
تهیه کننده: سید مصطفی علم خواه ::: سه شنبه 94/7/14::: ساعت 10:15 صبح

تخلیه قلب از حب دنیا:

پر واضح است که محبّت دنیا با محبّت خداى تعالى جمع نمی شود. و احادیث در این باب بیشتر از آن است که در این اوراق بگنجدو چون معلوم شود که حبّ دنیا مبدأ و منشأ تمام مفاسد است، بر انسان عاقل علاقمند به سعادت خود لازم است این درخت را از دل ریشه کن کند.

بر همگان روشن است که درخت گناه، ریشه در دنیا دوستی و گرایش افراطی به لذت های مادی و طبیعی آن دارد ،بنابراین اگر کسی بخواهد که دلش را از گناه خالی نماید ، بر اوست که با ریشه و منشا آن بستیزد و بکوشد که از محبت دنیا در دلش بکاهد و گرایش به لذت های طبیعی را در نفس خویش تعدیل نماید ، که اگر چنین کند و به استعانت الاهی در این کار سترگ موفقیتی بدست آورد ،امکان یافته است که دلش را از گناه خالی نماید و به جای آن محبت خدای و اولیای او را جای گزین کند.

به طور کلی طریق علاج عملى حب دنیا معامله به ضد است، پس اگر به مال و منال علاقه دارد، با بسط ید و صدقات واجبه و مستحبّه ریشه آن را از دل بکند. سر دادن صدقات همین کم شدن علاقه به دنیا است، و لهذا مستحبّ است که انسان چیزى را که دوست مى‏دارد و مورد علاقه‏اش هست صدقه دهد، اعمال ضدّ آن را بکند و دماغ نفس امّاره را به خاک بمالد تا اصلاح شود .

و نیز علت گرایش به دنیا جهل مردمان است، اگر قلوب مطلع شوند که عالم دنیا پست ترین عوالم و دار فنا و زوال و تغیر است و عالم هلاک و نقص است، و عوالم دیگر که بعد ازموت است هر یک باقی و ابدی و دار کمال و ثبات و حیات و بهجت و سرور است، فطرتاً حب آن عالم را پیدا می کنند و از این عالم گریزان گردند. و اگر از این مقام بالا رود و به مقام شهود و وجدان رسد و صورت باطنیه این عالم و علاقه به این عالم را (و همچنین صورت باطنیه آن عالم را) و علاقه به آن را ببیند، این عالم برای او سخت و ناگوار شود و تنفر از آن پیدا کند؛ و اشتیاق پیدا کند که از این محبس ظلمانی و غل و زنجیر زمان و دگرگونی خلاص شود.
چنانچه در کلمات اولیا اشاره به این معنی شده است: حضرت مولی المتقین - علیه السلام- می فرماید: والله لابن أبی طالبٍ آنس بالموت من الطّفل بثدی أمّه. «به خدا قسم که پسر ابوطالب مأنوس تر است به مردن از بچه به پستان مادرش». زیرا که آن سرور، حقیقت این عالم را مشاهده کرده به چشم ولایت، و جوار رحمت حق تعالی را به هر دو عالم ندهد. و اگر به واسطه مصالحی نبود، در این محبس ظلمانی طبیعت نفوس طاهره آنها لحظه ای توقّف نمی کرد.

البته اخراج حب دنیا از دل، به معنای نفی دوست داشتن موجودات و مخلوقات آن نیست؛ بلکه نفی و اخراج دنیاى مذمومی است که به صرف خوشى و التذاذ بدن و طبیعت انسان می اندیشد و به صورت افراطی پی گیری می شود، اما چنانچه انسان دنیا و امکانات دنیوی را به عنوان ابزاری برای کسب سعادت خود بخواهد و دوست داشته باشد، این حالت او حب دنیا محسوب نمی شود.

براى کم کردن میزان علاقه به دنیا و در نهایت رهایی از حب دنیاى مذموم و توجه هر چه بیشتر به آخرت، توجه و عمل به امور ذیل بایسته است:

1. عزم بر روشن نگه داشتن دل و سلامتی آن:

حبّ دنیا، ماهیت دل را تغییر می دهد، آن را تیره مى‏سازد، روشنى را از آن مى‏گیرد و سلامتش را از میان مى‏برد. پس تأمل در این حقیقت که حبّ دنیا بزرگ‏ترین ظلم به خویشتن است موجب مى‏گردد آدمى اراده و عزم خود را بر ترک حبّ دنیا جزم نماید و در حقیقت شناخت حب دنیای مذموم و نقش آن در شقاوت انسان گام اول است برای اینکه انسان ریشه حب دنیا را از دل خود برکند و در تخلیه آن بکوشد. در این راستا تلاوت قرآن کریم و روایاتی که در مورد دنیا است، اثر زیادی در شناخت عمیق دنیا دارد. شناخت دنیا یکی از عوامل موثر در تخلیه قلب از حب دنیا است.

2. باور به فانی بودن دنیا:

باور دل از اعتقاد ذهن خیلى بالاتر است. برای مثال، بسیارى اعتقاد جازم دارند که مرده ترس ندارد ولى باز هم از مرده مى‏ترسند؛ این نیست جز این که این اعتقاد, باور دل آنها نشده است؛ اما شخص مرده‏شوى علاوه بر اعتقاد، دلش هم باور کرده که مرده ترسى ندارد.

بسیارى از ما اعتقاد داریم که روزى از دنیا خواهیم رفت و به این آیات معتقدیم که: کُلُّ مَنْ عَلَیْها فانٍ‏؛ همه کسانى که روى زمین هستند فانى مى‏شوند (رحمن/ 26) و نیز اعتقاد داریم: ما عِنْدَکُمْ یَنْفَدُ وَ ما عِنْدَ اَللَّهِ باقٍ؛ آنچه نزد شماست از بین مى‏رود و آنچه نزد خداست باقى مى‏باشد (نحل/ 96)؛ اما هیچ‏کدام از اعتقادات را باور قلبی نکرده‏ایم ازاین رو دل به دنیا بسته‏ایم، بنابراین باید فناء دنیا را باور کنیم تا دل به دنیا نبندیم.

براى کسب این باور می توان در برنامه مطالعه روزانه خود، خواندن سلسله کتب اخلاقى را قرار داد. در اثر مطالعه مداوم و هر روزه این گونه کتب, باور انسان شود که آنچه اهم است و باید همّ و غمّ را صرف آن کرد معنویت، سجایاى اخلاقى، ملکات بلند نفسانى و پرواز از دنیا و تعلقات آن مى‏باشد.

مطالعه شرح احوال بزرگان و فرزانگان هم مفید و از همین باب است؛ مانند این کتاب ها:

مهر تابان، یادنامه علامه طباطبایی، نوشته علامه حسینی طهرانی.

روح مجرد، یادنامه عارف بالله سید هاشم حداد، نوشته علامه حسینی طهرانی.

نشان از بی نشان ها (2 جلد)، یادنامه آیت الله شیخ حسنعلی نخودکی، نوشته علی مقدادی اصفهانی.

آیت الحق (2 جلد)، یادنامه آیت الله سید علی آقا قاضی، نوشته سید محمد حسن قاضی.

سیری در آفاق، زندگی نامه آیت الله بهاء الدینی، نوشته حیدری کاشانی.

در آسمان معرفت، در احوال چند تن از علمای ربانی، نوشته علامه حسن زاده آملی.

کیمیای محبت، یادنامه شیخ رجبعلی خیاط، نوشته محمدی ری شهری.

3. مرگ اندیشى:

تفکر و تأمل در مرگ و یاد آن، موجب بى رغبتى به دنیا مى‏شود؛ چنان که حضرت على (علیه السلام) مى‏فرماید: «آنکه یاد مرگ بسیار کند، از دنیا به اندک خشنود شود».(نهج‏البلاغة، حکمت 349) و یا باز می فرماید: «اسباب سفر آماده کنید! خدایتان بیامرزد که نداى کوچ‏ همواره طنین افکن است. دوران ماندگارى در دنیا را ناچیز بشمارید و با شایسته‏ترین توشه‏اى که در اختیار دارید به آخرت‏روى آرید... و بدانید که مرگ چنان چشم در چشم شما دوخته که‏ گویا هم اکنون چنگالهایش را در پوستتان فرو برده است... پس‏وابستگی هاى دنیا را ببرید و به توشه تقوا تکیه کنید.» (فرهنگ آفتاب، عبدالمجید معادیخواه، ج 5، ص 2528 )

چه مناسب است که هر روز ساعتی در مکانى خلوت به مرگ فکر شود. و این هر چه بیشتر و دقیق‏تر و عمیق‏تر باشد دل را بیشتر از این دنیاى فانى جدا مى‏سازد. ابوعبیده مى‏گوید به امام محمد باقر(علیه السلام) عرض کردم: «سخنى به من بفرما تا به سبب آن بهره‏مند گردم. حضرت فرمود: یا ابا عبیدة اکثر ذکر الموت فانه لم یکثر ذکره انسان الا زهد فى الدنیا؛ اى ابوعبیده زیاد یاد مرگ باش زیرا حقیقتاً هیچ انسانى یاد مرگ را فزونى نبخشید مگر این که در دنیا زاهد گشت (و دلش به دنیا بى‏رغبت شد».(المحجةالبیضاء، ملا محسن فیض کاشانى، ج 8، ص 241)

4. زهد ورزى:

حضرت على (ع) زهد را گونه‏اى نگریستن به دنیا مى‏داند، نه روش زندگى در آن و این نگرش موجب مى‏گردد علاقه به دنیاى مذموم در انسان، رو به کاهش گذارد. آن حضرت در تعریف زهد مى‏فرماید: «زهد با همه شاخ و برگش میان دو کلمه قرآن است: لِکیْلا تَأْسَوْا عَلَى مَا فَاتَکُمْ وَلا تَفْرَحُوا بِمَا آتَاکُمْ؛ تا بر آنچه از دست شما رفته، حسرت نخورید و بر آنچه به شما رسیده، شادمان نشوید (حدید/23)؛ هر کس بر آنچه از دست داده، اندوهگین نشود و بر آنچه به دست آورده، شاد نشود، هر دو روى زهد را گرفته است». (نهج البلاغة، حکمت 439)

5. تامل در احوال گذشتگان:

فراز ذیل که از زبان مبارک امام على (علیه السلام) نقل می شود، براى بیان مقصود کافى است: «اخبار گذشتگان و آنچه را بر نسل‏هاى پیشین رفته است، به یاد آور. بر سرزمین‏هایشان بگذر و در آثار بازماندگانشان نیک بنگر. ببین که چه کردند و از کجا برکنده شدند و به کجا فرود آمدند و جاى گرفتند! بى گمان در مى‏یابى که از میان دوستان به سراى غربت در افتاده‏اند، و زود باشد که تو نیز سرنوشتى چو آنان یابى». (نهج‏البلاغة، نامه 31).

6. باور کنیم که رزق و روزی بدست خدا است:

یکی از چیزهایی که در رسیدن به آرامش و قناعت و حرص نورزیدن به دنیا بسیار مؤثر است این است که بدانیم و باور کنیم که چه نسبت به دنیا حریص باشیم و چه قانع و زاهد, آنچه که خدا از رزق و روزی مقدر کرده است به ما خواهد رسید.

امام صادق (علیه السلام) روایت کرده که امام علی (علیه السلام) فرمودند: ... آگاه باشید که زهد ورزیدن شخص زاهد در این دنیا چیزی از قسمتی را که خداوند در این دنیا برای او معین ساخته کم نمی کند و همانا حرص شخصی که بر بدست آوردن خوشی های زود گذر زندگانی دنیا حریص است چیزی به او نمی افزاید. پس زیانکار کسی است که درباره ی بهره ی اخروی اش دچار زیان شده باشد. (10)

7. دقت در سیره ی معصومین (علیهم السلام):

نقل شده است که بستر خواب رسول اکرم (صلی الله علیه و آله) حصیر زبری بود که هر گاه بر روی آن استراحت می کردند, آثار تارو پود درشت و خشن حصیر در صورت مبارک آن حضرت نمایان می شد. به آن حضرت عرض شد چرا قیصر و کسری باید در چنان آسایشی باشند و شما بر روی چنین حصیر زبری بخوابید تا آنکه تارو پودش در رخسارتان اثر گذارد ؟ پیامبر گرامی (صلی الله علیه و آله) فرمودند: آیا نمی پسندید که دنیای زود گذر برای آنان باشد و سرای جاویدان آخرت برای ما؟ شکی نیست که من از آنان برترم و نزد خدا گرامی تر, لیکن مرا با تعلقات دنیوی کاری نیست زیرا زندگی ما در دنیا به مسافری می ماند که لحظاتی در سایه ی درختی می آرمد و آن گاه که سایه, زایل شد آن مسافر برخاسته, به سوی مقصد خود رهسپار می شود. (11)

خوراک معصومین, پوشاک آنها و ... همگی می توانند برای ما الگویی باشد تا از زیاده خواهی بپرهیزیم؛ البته منظور این نیست که مثلا ً بمانند امام علی (علیه السلام) غذای خود را به گرسنگان داده, از شدت گرسنگی سنگ به شکم ببندیم و یا همچون حضرت رسول (صلی الله علیه و آله) بر روی حصیر بخوابیم و ... نه ما توان چنین کاری را داریم و نه به ما تکلیف شده که چنین باشیم؛ زهد حضرات معصومین (علیهم السلام) مخصوص آنهاست و کسی تاب و تحمل آنرا ندارد. بلکه منظور از الگو بودن آنها در پرهیز از دنیا دوستی, این است که از حب دنیا اجتناب کنیم و در حد نیاز از دنیا بهره مند شویم و اهل تولید و دست گیری از مستمندان و رفع نیازهای جامعه باشیم.

8. همنشینی با افراد صالح و ساده زیست:

خصوصیات رفتاری و نحوه زندگی همنشین و دوست, در انسان تاثیری ویژه می گذارد. لذا اگر با کسانی که زندگی ساده, بدور از تجملات و زیاده خواهی دارند ارتباط نزدیک بر قرار شود, در همرنگی انسان با آنها بسیار موثر خواهد بود.

بر کسى پوشیده نیست که اثر دوست و همنشین بسیار شگرف و عمیق است مخصوصا دوستان (و دقیق‏تر دشمنانى) که انسان را به گناه بکشانند حضرت على(ع) مى‏فرمایند: صاحب السوء قطعة من النار.همراه (و رفیق) بد پاره‏اى از آتش است (سر الاسراء، استاد على سعادت‏پورر، ج 2، ص 350، روایت 6)

نه تنها باید از دوستان معصیت‏کار و معصیت‏خوان پرهیز کرد، بلکه حضرت بالاتر از این را مى‏فرمایند: ینبغى لمن اراد صلاح نفسه و احراز دینه، ان یجتنب مخالطه انباء الدنیا . سزاوار است براى کسى که مى‏خواهد نفس خود را اصلاح کند و دین خود را نگه دارد که از مخلوط شدن با فرزندان (و اهل) دنیا بپرهیزد. (همان، روایت 9)
از مهمترین اسباب اصلاح نفس جدایى دل از دنیا و غیر خداست و از مهمترین اسباب جدایى دل از دنیا و غیر خدا ، جدایى و پرهیز از اهل دنیا و دنیامداران و مخلوط نشدن با آنان مى‏باشد تا چه رسد به این که این اهل دنیا دوست همیشگى و همراه انسان باشد و تا چه رسد به این دوست همیشگى هم خود اهل معصیت باشد و هم دیگرى را به معصیت دعوت کند.


9. اجتناب از گناه و انجام واجبات:

باید توجه داشت گناه انسان را به دامن دنیا مى‏اندازد زیرا نوع گناهان با مشتهیات نفسانى و بعد حیوانى انسان سازگار است و هر قدر انسان به گناهان نزدیک شود در باتلاق دنیا فرو مى‏رود و دنیا در نفسش شیرین‏تر مى‏آید چون کرمى که در لجن مى‏لولد و از این لولیدن لذت هم مى‏برد و هر قدر دامن خود را از غبار تیره گناه بتکاند از بعد حیوانى و لذت دنیوى فاصله مى‏گیرد و دل را از شیرینى دنیا که ناشى از گناه است مى‏روید از طرفى انجام واجبات بعد انسانى و ملکوتى را جلا مى‏دهد زیرا تمامى واجبات با شرایطش انبساط و گشایش روحانى و توجه معنوى مى‏باشد و اگر دل با واجبات انس گرفت و لذت عبادات را چشید از آن طرف لذت دنیا و دلبستگى به آن رخت بر مى‏بندد هر چه اجتناب از گناه و انجام واجبات بیشتر و دقیق‏تر باشد اثرش بیشتر است.

10. باور کردن نیاز به توشه آخرت:

اگر کسى باور کند که سخت محتاج به زاد و توشه آخرت است و دنیا پرستی انسان را تهی دست مى‏سازد رغبتش به دنیا کم مى‏شود و کم کم دل از دنیا جدا مى‏کند. باید این کلام گهر بار علی ع را باور کنیم که فرمود: اى مردم دنیا دار عبور و آخرت خانه قرار شما است، از عبورگاه براى قرارگاه (توشه) برگیرید پرده‏هاى (آبرویتان را با اعمال زشتتان) نزد (خداوندى که) از اسرار شما آگاه است نریزید، قبل از این که بدن‏هایتان از دنیا خارج شود قلب‏هایتان را (از توجه و حب آن) خارج سازید، در دنیا (فقط) آزمایش مى‏شوید (ولى) براى غیر دنیا آفریده شده‏اید. هر گاه انسان وفات یابد مردم مى‏گویند: (چه میراثى ) چه چیزى را به جا گذاشته؟ در حالى که ملائکه مى‏گویند چه چیزی (چه عملى و هدیه‏اى) را پیش فرستاده. پس پاره‏اى از آنچه مال شما است پیش فرستید تا قرض (سودبخشى) برایتان باشد و همه آنچه دارید باقى نگذارید تا فرضى ( بر ضرر شما) باشد.

ایها الناس انما الدنیا دار مجاز و الاخرة دار قرار، فخذوا من ممرکم لمقرکم، ولا تهتکوا استارکم عند من یعلم اسرارکم، و اخرجوا من الدنیا قلوبکم من قبل ان تخرج ابدانکم، ففیها اختبرتم، و لغیرها خلقتم. ان المرء اذا هلک قال الناس: ما ترک؟ و قالت الملائکة: ماقدّم؟ للّه‏ آباؤکم فقدموا بعضا یکن لکم قرضا، ولا تخلفوا کلاً فیکون فرضا علیکم. ( نهج‏البلاغه، خطبه 203)

11. تقویت معنویت و ارتباط با خداوند:

تنها دوری از دنیا برای خودساختگی انسان و سعادت او کافی نیست، مهمترین عامل ضعیف شدن حب دنیا در قلب انسان، تقویت معنویت و ارتباط و انس با خداوند است. اگر انسان لذت مناجات با خداوند و نماز و دعا را چشید آنگاه لذت های مادی برایش بی رنگ و کم رمق خواهد شد و به تدریج حب دنیا از دلش بیرون خواهد رفت و حب خداوند و اولیای او جایگزین آن می شود.

 


 
تهیه کننده: سید مصطفی علم خواه ::: سه شنبه 94/7/14::: ساعت 10:14 صبح

صفات دنیا پرستان:

پس از آن‌که خداوند متعال در شب معراج به پیغمبر اکرم صلوات‌الله‌علیه‌و‌علی‌آله فرمود: أَبْغِضِ‏ الدُّنْیَا وَ أَهْلَهَا وَ أَحِبَّ الْآخِرَةَ وَ أَهْلَهَا، آن حضرت سوال کرد: چه کسانی اهل دنیا، و چه کسانی اهل آخرت هستند؟ در پاسخ، خداوند برای شناخته شدن اهل دنیا، و اهل آخرت آنها را به‌وسیله آثاری که در فتارشان بروز می‌کند، معرفی کرده است. قَالَ: أَهْلُ الدُّنْیَا مَنْ کَثُرَ أَکْلُهُ وَ ضَحِکُهُ وَ نَوْمُهُ وَ غَضَبُهُ؛ چهار ویژگی در اهل دنیا برجسته است:  زیاد می‌خورند، زیاد می‌خندند، زیاد می‌خوابند، و زیاد غضب می‌کنند.

ویژگی دیگرشان از خود راضی‌ بودن است؛ قَلِیلُ الرِّضَا؛‌ همیشه خود را طلبکار می‌دانند و از دیگران به راحتی راضی و خشنود نمی‌شوند. اگر در حق کسی ظلم کنند،‌ از او عذرخواهی نمی‌کنند؛ لَا یَعْتَذِرُ إِلَى مَنْ أَسَاءَ إِلَیْهِ. وَ لَا یَقْبَلُ عُذْرَ مَنِ اعْتَذَرَ إِلَیْهِ؛ عذرخواهی کسی که نسبت به ایشان مرتکب اشتباهی شده، را نمی‌پذیرند.

کَسْلَانُ عِنْدَ الطَّاعَةِ شُجَاعٌ عِنْدَ الْمَعْصِیَةِ؛ هنگام عبادت خسته و کسل هستند و شور و نشاط ندارند؛ اما برای رسیدن به لذت‌های دنیا از دیگران سبقت می‌گیرند. أَمَلُهُ بَعِیدٌ وَ أَجَلُهُ قَرِیبٌ؛ عمرش کوتاه است؛ اما آرزوهای دور و درازی در سر دارد. آدمی با این‌که می‌داند اجلش نزدیک است، اما گاهی حتی برای نوه‌‌ها و نتیجه‌هایش هم خواب‌هایی می‌بیند و به دنبال انباشته کردن ثروت برای آینده آنهاست.

قَلِیلُ الْمَنْفَعَةِ کَثِیرُ الْکَلَامِ؛ بیش از آن‌که به دیگران خدمت کند، حرف می‌زند. قَلِیلُ الْخَوْفِ کَثِیرُ الْفَرَحِ عِنْدَ الطَّعَامِ؛ ترس و نگرانی از عذاب الهی ندارد و فقط در فکر دنیاست و دلش به اندوخته‌ها و دوستانش گرم است. در مقابل، شادی و سرمستیش سر سفره زیاد است. لَا یَشْکُرُونَ عِنْدَ الرَّخَاءِ؛ در برابر نعمت‌های فراوانی که خدای متعال به آن‌ها عنایت کرده، شکرگزار نیستند؛ از یاد منعم غافل‌اند و گمان می‌کنند آنها را با سعی و تلاش خودشان به دست آورده‌اند. هم‌چنان‌که قارون گفت: من با استفاده از دانش، تلاش و مدیریت خودم این ثروت هنگفت را به دست آورده‌ام؛ إِنَّمَا أُوتِیتُهُ عَلَى عِلْمٍ عِندِی قصص(28) / 78 .

وَ لَا یَصْبِرُونَ عِنْدَ الْبَلَاءِ؛ بر مصیبت‌ها، و سختی‌ها صبر نمی‌کنند. مؤمن مطمئن است هر مصیبتی که برای بنده پیش آید، از روی حکمت است و از همین‌رو، آن را تحمل می‌کند. البته طبیعت آدمی با صرف نظر از ایمان و تربیت دینی، اقتضا می‌کند در سختی‌ها و دشواری‌ها جزع و فزع کند؛ إِنَّ الْإِنسَانَ خُلِقَ هَلُوعًا * إِذَا مَسَّهُ الشَّرُّ جَزُوعًا * وَإِذَا مَسَّهُ الْخَیْرُ مَنُوعًا * إِلَّا الْمُصَلِّینَ معارج(70) / 19-22.؛ مگر کسانی که با خدا رابطه دارند.

کَثِیرُ النَّاسِ عِنْدَهُمْ قَلِیلٌ؛ خدمت فراوان مردم نزد اهل دنیا چیزی به حساب نمی‌آید، و از همین‌رو، از ایشان قدردانی و سپاس‌گزاری نمی‌کنند. در مقابل، یَحْمَدُونَ أَنْفُسَهُمْ بِمَا لَا یَفْعَلُونَ؛ خودستایی می‌کنند و حتی با لاف و گزاف کارهای مثبتی را به خود نسبت می‌دهند که انجام نداده‌اند. شبیه این تعبیر در قرآن نیز وارد شده است: لاَ تَحْسَبَنَّ الَّذِینَ ... یُحِبُّونَ أَن یُحْمَدُواْ بِمَا لَمْ یَفْعَلُواْ فَلاَ تَحْسَبَنَّهُمْ بِمَفَازَةٍ مِّنَ الْعَذَابِ وَلَهُمْ عَذَابٌ أَلِیمٌ؛ گمان نکنید کسانی که دوست دارند دیگران از ایشان به خاطر کارِ نکرده تعریف و تمجید کنند، از عذاب خواهند رست.

اهل دنیا اموری را ادعا می‌کنند که بهره‌ای از آن نبرده‌اند؛ وَ یَدَّعُونَ بِمَا لَیْسَ لَهُمْ. وَ یَتَکَلَّمُونَ بِمَا یَتَمَنَّوْنَ دائماً از آرزوهایشان می‌گویند. وَ یَذْکُرُونَ مَسَاوِئَ النَّاسِ وَ یُخْفُونَ حَسَنَاتِهِمْ؛ عیب‌های دیگران را به میان می‌کشند و خوبی‌هایشان را مخفی می‌کنند. شاید به این دلیل که در مقام مقایسه و رقابت دیگران خودشان را در نظر مردم بهتر از دیگران جلوه بدهند و رقیبان‌شان را از دور خارج کنند.

در این‌جا گویا سینه پیغمبر اکرم صلوات‌الله‌علیه‌و‌آله از شنیدن این اوصاف تنگ شد. لذا از خداوند پرسید: یَا رَبِّ کُلُّ هَذَا الْعَیْبِ فِی أَهْلِ الدُّنْیَا؟ اهل دنیا این همه عیب دارند؟ خداند متعال در پاسخ فرمود: یَا أَحْمَدُ إِنَّ عَیْبَ أَهْلِ الدُّنْیَا کَثِیرٌ فِیهِمُ الْجَهْلُ وَ الْحُمْقُ؛ عیب‌های اهل دنیا فراوان است. برجسته‌ترین  عیوب آنها این است که نادانی و نابخردی در آن‌ها زیاد است؛ چیزهایی را که باید بدانند، نمی‌دانند و کارهای خوبی را که باید انجام بدهند، به فکرش نیستند.

لَا یَتَوَاضَعُونَ لِمَنْ یَتَعَلَّمُونَ مِنْهُ؛ بر خلاف فطرت انسانی، از سر خودخواهی در برابر اساتید خود تواضع نمی‌کنند و قدردان زحمات ایشان نیستند. وَ هُمْ عِنْدَ أَنْفُسِهِمْ عُقَلَاءُ وَ عِنْدَ الْعَارِفِینَ حُمَقَاءُ؛ خودشان را عقل کل به حساب می‌آورند؛ در حالی‌که اهل معرفت از حماقتشان آگاهند.


 
تهیه کننده: سید مصطفی علم خواه ::: سه شنبه 94/7/14::: ساعت 10:13 صبح

شناخت دنیای مذموم و ممدوح:

دنیا حالت ابزار گونه دارد. ابزار مطلقا بد یا خوب نیست، چاقو یک ابزار است، بستگی دارد به این که شما از ان در چه راهی و در چه کاری استفاده کنید، اگر در راه خیر استفاده شود خیر است و اگر در مسیر شر استفاده گردد، شرخواهد بود.

در بیان دنیای مذموم و ممدوح برخی گفته اند: اگر به دنیا و امور آن به دیده استقلالی نگاه کنی و آن را برای خودش بخواهی و توجهی به عالم پس از مرگ نداشته باشی، این دنیا مذموم است، ولی اگر آن را برای آمادگی جهت حیات پس از مرگ و قرب الهی بخواهی، این می شود دنیای ممدوح.

چیست دنیا؟ از خدا غافل شدن - نی لباس و لقمه و فرزند و زن.

هر چیزی که انسان را از خدا و فلسفه حیات که آمادگی برای لقای خدا است، باز دارد دنیای مذموم است، و اگر همان چیز وسیله قرب الهی باشد و شما را به یاد خدا بیاندازد و مایه آمادگی برای سعادت جاودان باشد، می شود دنیای ممدوح.

اگر کسی در این عالم زندگی کند و از تمام و مواهب و متاع دنیا نیز بهره مند شود، ولی فریفته دارائی ها و پست ها و مقام های آن نشده بلکه اینها را به عنوان یک وسیله برای رسیدن به کمالات اخروی دانسته و در مقام عمل نیز آنچه که برای او هدف بوده و اصالت دارد همان کمالات معنوی و رسیدن به درجات اخروی باشد و دنیا را محلّ عبور و مزرعه آخرت بداند، این دنیای ممدوح است که همه انبیاء و اولیاء ـ علیهم السّلام ـ در برخورد با آن این چنین بودند . لذا ممکن است شخصی به همه مواهب این عالم رسیده و از نعمت های دنیا برخوردار باشد ولی اهل دنیا نباشد و به آنها دل نبندد زیرا هیچ عاقلی به وسیله دل نمی بندد به طوری که از مقصد و هدف باز بماند.

همه شما زندگی می کنید ما هم زندگی می کنیم انبیای الهی و اولیای خدا هم زندگی می کردند، کفار و مشرکین هم زندگی می کنند، اگر کسی زندگی اش هدف دار باشد و برای رسیدن به خدا و آمادگی برای حیات جاودان آخرتی زندگی کند، تمام زندگی اش می شود دنیای ممدوح و اگر متوجه خدا نباشد و تنها برای گسترش حیات دنیوی و کسب ثروت و شهرت و مقام بیشتر تلاش و زندگی کند، این زندگی می شود دنیای مذموم.

چنانکه علی ـ علیه السّلام ـ فرمود: الدنیا خلقت لغیرها و لم تخلق لنفسها. دنیا برای غیر خودش خلق شده نه برای خودش. یعنی هدف از زندگی دنیا این نیست که به دنیا برسی و دنیای خود را آباد کنی، هدف این است که خود را برای مرگ و زندگی در برزخ آماده سازی!

پس اگر دنیا در راستای آخرت بود، می شود ممدوح و اگر نبود، می شود مذموم. به عبارت دیگر دنیای منهای خدا مذموم است و دنیا برای رسیدن به رضایت خدا ممدوح می باشد.

براى اینکه تفاوت میان دنیاى ممدوح و مذموم را روشن سازد امام علی ع  مى‏فرماید: «و الدنیا دنیائان: دنیا بلاغ و دنیا ملعونة; و دنیا دو گونه است: دنیایى که به حد کفاف است(و انسان را به آخرت و معنویت) مى‏رساند و دنیاى نفرین شده(که انسان را از خدا دور مى‏کند)»! (اصول کافى، جلد 2، صفحه 130، باب «حب الدنیا»، حدیث 11)

دنیاى مذموم، «خود» انسان است. انسان «بد» خود دنیا است. آسمان، زمین، درخت، کوه، صحرا و دریا هیچ کدام دنیا نیست. این‏ها از «آیات الاهى»اند و خداى سبحان از همه آن‏ها با تجلیل یاد کرده است‏. در قرآن مجید و روایات اهل‏بیت(ع) هرگز از آسمان و اختران به بدى یاد نشده، و از زمین، کوه‏ها، معادن دل زمین، دریا و موجودات دریایى بدگویى نشده است، این‏ها دنیا نیستند.
دنیا علاقه قلبی به اموری است که انسان تبهکار را به خود سرگرم و مشغول کرده است. مجموعه خود خواهى‏ها است که دنیا را شکل داده است؛ و گرنه شما به آسمان یا زمین بروید، دنیا را پیدا نمى‏کنید؛ زیرا همه این‏ها «آیات الاهى»اند؛ موجوداتى که تسبیح‏گوى حق‏اند و مستقیماً براى عبادت خداى سبحان و به طور غیر مستقیم براى نفع ما خلق شده‏اند.
علامه جوادی املی بحثی زیبا در تعریف دنیا دارند: هر چه که ما را از خدا دور و به غیر حق مشغول کند دنیا است, بعضی به مال مشغولند و دنیای آنها مالشان است و بعضی به علم, و دنیای آنها علم آنها است. تکاثر در ارتباط با مال باشد یا علم, دنیا است. کسی که درسی می خواند تا علم زیادی فراهم کند برای این که بگوید من اعلم از دیگران هستم, مانند کسی است که تلاش می کند تا مالی فراهم کند برای اینکه بگوید من سرمایه دارم ... گاهی انسان رنج عبادت های زیادی را تحمل می کند, نه برای رضای خدا, بلکه برای اینکه بگوید من زاهدتر یا عابدترم که این هم دنیا است. (تفسیر موضوعی قرآن کریم / ج 11 / ص 125)

روزی جوانی از حضور پیامبر (صلی الله علیه و آله) می گذشت. عده ای که در محضر آن حضرت بودند دیدند این جوان نیروی قابل توجهی دارد عرض کردند: ای کاش او در راه خدا قدم بر می داشت. آن حضرت فرمود: اگر این شخص حرکت کرده تا عائله خود را ازراه صحیح و حلال, تأمین کند و یا می کوشد تا پدر و مادر خود را از راه صحیح حفظ و اداره کند و یا تلاش می کند تا سربار جامعه نباشد و خود را از نیازمندی به این و آن برهاند, این راه, راه خدا است ولی اگر متکاثرانه می کوشد تا بر ثروت خود بیافزاید, این راه, راه شیطان ست. ] (تفسیر موضوعی قرآن کریم / ج 11 / ص 142)

 


 
تهیه کننده: سید مصطفی علم خواه ::: سه شنبه 94/7/14::: ساعت 10:11 صبح

صفات متناقض دنیا:

از منابع دینی دو صفت متناقض در مورد دنیا استفاده می شود از طرفی دنیا مورد مذمت شدید قرآن کریم و روایات است و از طرف دیگر از آن تعریف شده است. به برخی از این آیات و روایات اشاره می کنیم.

قرآن کریم در سوره آل عمران مى‏فرماید: «اعلموا انما الحیاة الدنیا لعب و لهو و زینة و تفاخر بینکم و تکاثر فى الاموال و الاولاد...; بدانید زندگى دنیا فقط بازى و سرگرمى و تجمل پرستى و فخرفروشى در میان شما و افزون‏طلبى در اموال و فرزندان است.» (آل‏عمران، 185)

این آیه کریمه در حقیقت دنیاپرستان را به کودکانى تشبیه مى‏کند که از همه چیز غافل و بى‏خبرند و تنها به سرگرمى و بازى مشغولند و حتى خطراتى را که در یک قدمى آنها وجود دارد نمى‏بینند!

در قرآن کریم زندگی دنیا به عنوان اسباب فریفتن و وسیله فریب و نیرنگ دانسته شده، و ما الحیوه الدنیا الا متاع الغرور، سوره آل عمران، آیه 185 .

این تعبیرات نشان مى‏دهد که زرق و برق دنیاى فریبنده یکى از موانع مهم بر سر راه تکامل معنوى انسان است که تا این مانع را پشت‏سر ننهد راه به جایى نمى‏برد.

در روایتی أمده است مولای عارفان علی (علیه‌السلام)جابربن‌عبدالله ‌را دید که ‌آهی ‌برکشید، فرمودند: ای ‌جابر!برای ‌دنیا ‌آه ‌می‌کشی‌؟ جابر ‌عرض ‌کرد: آری‌. حضرت ‌فرمودند: ای ‌جابر!لذتهای‌دنیا در هفت‌چیز ‌است: خوردنی، آشامیدنی، پوشیدنی‌، آمیزشی، سوارشدنی،بوییدنی ‌و شنیدنی. لذیذترین ‌خوردنی ‌عسل ‌است‌ و آن ‌آب‌دهان ‌مگسی ‌باشد،گواراترین ‌آشامیدنی ‌آب ‌است‌ که‌ بر خاک‌ روا و روان ‌است، بهترین ‌پوشیدنی ‌ابریشم‌است‌و آن ‌از آب ‌دهان‌کرمی ‌باشد‌، برترین ‌همبستر شدنی‌زنانند و آن ‌فرو رفتن‌مبالی ‌در مبالی ‌و نزدیکی‌دو عضو ‌همانند، زیباترین ‌چیزی ‌که ‌در زن‌است(لذت‌جنسی) از زشت‌ترین ‌عضو او خواسته ‌می‌شود، بهترین ‌سوار شدنی ‌اسب ‌است‌وآن ‌کشنده ‌است، ارزشمندترین‌بوییدنی مشک‌است‌و آن ‌خون ‌ناف‌حیوانی ‌باشد و بهترین‌شنیدنی‌ها غنا و آواز است‌‌که ‌آن ‌هم ‌گناه ‌باشد‌، پس‌آدم ‌خردمند ‌برای‌چیزهایی‌با این ‌اوصاف ‌هرگز ‌آه ‌نمی‌کشد. جابربن‌عبدالله ‌می‌گوید: به ‌خدا سوگند از آن‌زمان ‌به ‌بعد هرگز دنیا بر دلم ‌خطور نکرد. میزان الحکمه، حدیث 6058

پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) می فرمایند: اگر دنیا را در نزد خدا به قدر پر پشه ای قدر و ارزش بود، کافر را از آن حتی شربت آبی نمی داد. (معراج السعادة / ص 261)

در کلامی از امیر مومنان ع آمده است: دنیای شما در نظر من پست تر از استخوان خوکی است که در دست انسانی مبتلا به مرض جذام باشد والله لدنیاکم هذه اهون فی عینی من عراق خنزیر فی ید مجذوم، نهج البلاغه، حکمت 236.

پیشواى زاهدان على (ع) فرموده است: در خوارى دنیا نزد خدا همین بس که جز در آن، نافرمانى خدا نکنند و جز با ترک آن، به آن‏چه نزد خدا است دست نیابند. من هوان الدّنیا على اللّه أنّه لا یعصى إلّا فیها، و لا ینال ما عنده إلّا بترکها. نهج البلاغه، حکمت 385.

در مقابل مذمت های بسیاری که در آیات و روایات آمده و ما تنها به برخی از آنها اشاره کردیم، در بعضی روایات هم دنیا مورد مدح قرار گرفته و مثبت انگاشته شده است.

در روایت است که وقتی شخصی در محضر علی ـ علیه السّلام ـ دنیا را مورد مذمت قرار داد، حضرت به او فرمود: ای سرزنش کننده دنیا که به خدعه های آن مغرور شده و به نیرنگ های آن فریب خورده ای آیا به دنیا مغرور می شوی و از آن مذمت می کنی... بدان که دنیا خانه صدق است برای کسی که با آن به راستی رفتار کند، و خانه تندرستی است برای کسی که از آن چیزی بفهمد، و مرکز بی نیازی است برای کسی که از آن توشه اندوزد و خانه پند و اندرز است برای کسی که قابلیت موعظه شدن را دارد، و سجده گاه دوستان خدا و محل استغفار فرشتگان خدا و محل فرود آمدن وحی خدا و تجارت خانه دوستان خدا است که در آن رحمت خدارا کسب کردند و بهشت را سود بردند پس تو دیگر چه چیز را مذمت می کنی؟
ایها الذام للدنیا المغتر بغرورها المخدوع باباطیلها اتغتر بالدنیا ثم تذمها... ان الدنیا دار صدق لمن صدقها و دار عافیه لمن فهم عنهاو دار غنی لمن تزود منهاو دار موعظه لمن اتعظ بها مسجد احباء الله و مصلی ملائکه الله و مهبط وحی الله و متجر اولیاء الله اکتسبوا فیها الرحمه و ربحوا فیها الجنه فما ذا یذمها . نهج البلاغه، حکمت 131.

همان گونه که ملاحظه می‎کنید از این کلام نورانی و مشابه آن، مدح و ستایش دنیا استفاده می گردد. گرچه در آیات و روایات دیگر از آن مذمّت شده است لذا از جمع بین این دو نوع روایات استفاده می شود که حبّ دنیا اگر به گونه‎ای باشد که خدا و معاد به فراموشی سپرده شود و یا آنکه انسان همه همّ خود را در به دست آوردن دنیا قرار دهد، و یا در مقام تخییر بین دنیا و آخرت جهت دنیا را انتخاب نماید، و یا تمام خوشحالی او به خاطر ثروت و پست و مقام دنیا باشد و امثال این امور، در این صورت ،دنیا مذموم و ناپسند است وگرنه اگر انسان دنیا را دوست بدارد برای آنکه مزرعه آخرت او و زمینه ای برای تحصیل کمال اوست، همین دنیا مورد مدح و ستایش خواهد بود، بنابراین دنیا مطلقا بد و مذموم نیست.


 
تهیه کننده: سید مصطفی علم خواه ::: سه شنبه 94/7/14::: ساعت 10:10 صبح

حب دنیا یا دنیا پرستی ریشه همه بدی ها:

بزرگترین مانع مراقبه و خودسازی که ریشه همه بدی های انسان است، دنیا دوستی است. حب دنیا به هیچ وجه با حب خدا قابل جمع نیست. انسان یا در راه رسیدن به دنیا حرکت می کند یا در راه رسیدن به خدا، این دو راه کاملا در مقابل هم قرار دارند.

دنیا دوستی که همان دنیا پرستی و شرک است، انسان را به سوی شقاوت سوق می دهد و خدا دوستی که همان خداپرستی است، مایه سعادت انسان در دنیا و آخرت است.

علی علیه السلام فرمود: به درستی که دنیا و آخرت دو دشمن هم و دو راه مختلف اند، پس کسی که دنیا را دوست بدارد و پیرو آن باشد، آخرت را دشمن می دارد . دنیا و آخرت به منزله شرق و غرب اند و کسی که میان آن حرکت می کند، هر زمان که به یکی نزدیک می شود از دیگری دور می گردد. ان الدنیا و الآخره عدوان متفاوتان و سبیلان مختلفان فمن احب الدنیا و تولاها ابغض الآخره و عاداها و هما بمنزله المشرق و المغرب و ماش بینهما کلما قرب من واحد بعد من الآخر، (نهج البلاغه، حکمت 103 .)

دیلمى در ارشاد القلوب از حضرت امیر المؤمنین علیه السلام روایت کند که رسول اکرم صلّى اللّه علیه و آله فرمود: در شب معراج خداى تعالى فرمود: اى احمد، اگر بنده‏اى نماز اهل آسمان و زمین را بخواند و روزه اهل آسمان و زمین را بگیرد و چون ملائکه طعام نخورد و جامه عابدان را بپوشد پس از آن در قلب او ببینم ذرّه‏اى از حبّ دنیا یا سمعه آن یا ریاست آن یا اشتهار آن یا زینت آن، با من مجاورت نمى‏کند در منزلم و از قلب او خود را بیرون مى‏کنم و قلب او را تاریک مى‏ گردانم تا مرا فراموش کند و نمى‏چشانم به او شیرینى محبّت خود را.

با مراجعه به آیات و روایات اهل بیت ـ علیهم السّلام ـ روشن می گردد که ریشه و منشأ همه مفاسد و گناهان، محبّت و دلبستگی به دنیا و مظاهر آن است  قال رسول الله ـ صلی علی علیه و آله ـ : حب الدنیا اصل کل معصیه و اول کل ذنب دنیا دوستی ریشه تمام معاصی و اول هر گناهی است. (میزان الحکمه، ج 3، ص 294.)

در روایات متعدد داریم که ریشه هر فتنه و سختی ا ی که در زندگی انسان رخ می دهد در حب دنیا نهفته است. قال علی ـ علیه السّلام ـ : حب الدنیا رأس الفتن و اصل المحن، میزان الحکمه، ج 3، ص 294.

در اینکه حبّ دنیا مذموم بوده و ریشه همه مفاسد و منشأ همه بدبختی های انسان در عالم آخرت است از نظر آیات و روایات اهل بیت ـ علیهم السّلام ـ جای هیچ گونه شبهه و تردید نیست، و همه اهل کمال نیز در آن اتفاق نظر دارند که انسان به همان نسبتی که به دنیا رو آورده است از آخرت و معنویات دور می گردد.

در حدیثى از رسول خدا ص نقل شده که فرمود: «اکبر الکبائر حب الدنیا، بزرگترین گناهان، دنیاپرستى است‏»! (کنزالعمال، حدیث 6074(جلد3، صفحه 184).)

از امام علی (ع) روایت شده که: دنیاپرستى دین انسان را بر باد مى‏دهد و ایمان و یقین او را مى‏گیرد. ان الدنیا لمفسدة الدین و مسلبة الیقین; (غررالحکم، شماره 3518)

در حدیث دیگرى از امام صادق(ع) آمده است که فرمود: نخستین چیزى که با آن عصیان و نافرمانى خدا شد شش چیز بود: دنیاپرستى، حب ریاست، علاقه به غذا(شکم‏پرستى)، محبت(افراطى) زنان، پرخوابى و علاقه به راحتى و تن‏پرورى‏. ان اول ما عصى الله به ست: حب الدنیا و حب الرئاسة و حب الطعام و حب النساء و حب النوم و حب الراحة، (بحارالانوار، جلد 70، صفحه 60)

طبیعى است که وقتى عشق به چیزى در وجود انسان چیره مى‏شود، او را از روشن‏ترین واقعیت‏ها غافل مى‏کند، چشم دارد اما گویى نابیناست، گوش دارد اما گویى ناشنواست، زبان دارد ولى جز به آنچه به آن دل بسته است گردش نمى‏کند و براى رسیدن به این محبوب خود یعنى دنیا تن به هر ذلتى مى‏دهد. در حدیثى از امام على بن ابیطالب(ع) مى‏خوانیم: دنیاپرستى را ترک کن چرا که حب دنیا چشم را کور و گوش را کر و زبان را لال مى‏کند و گردنها را به ذلت مى‏کشاند. ارفض الدنیا فان حب الدنیا یعمى و یصم و یبکم و یذل الرقاب;! (اصول کافى، جلد 2، صفحه‏136.)

از امام على بن الحسین(ع) پرسیدند: کدام عمل در نز خداوند متعال افضل است. هیچ عملى بعد از شناخت پروردگار متعال و شناخت پیامبر او(ص) برتر از دشمنى با دنیا(و ترک دنیاپرستى) نیست.اى الاعمال افضل عند الله عز و جل; قال ع: «ما من عمل بعد معرفة الله جل و عز و معرفة رسوله افضل من بغض الدنیا -

باز در حدیثى که در مورد آثار منفى دنیاپرستى از امیرمؤمنان على(ع) نقل شده و در واقع فلسفه این حکم الهى در آن تبیین گردیده، مى‏خوانیم: دنیاپرستى خرد را فاسد مى‏کند و گوش قلب را از شنیدن سخنان حکمت آمیز ناشنوا مى‏سازد و سبب عذاب دردناک(در دنیا و آخرت) مى‏شود. حب الدنیا یفسد العقل، و یصم القلب عن سماع الحکمة و یوجب الیم العقاب; (غررالحکم شرح فارسى، جلد3، صفحه‏397، شماره 4878.)

زندگى دنیا همچون سرابى است که تشنه‏کامان را در بیابان سوزان تعلقات مادى به سوى خود فرامى‏خواند، اما هنگامى که نزد آن مى‏آیند چیزى که عطش را فرونشاند پیدا نیست، بلکه دویدن در این بیابان سوزان آنها را تشنه‏تر مى‏کند، باز سراب را در فاصله دیگرى جلو خود مى‏بینند و به گمان اینکه آنجا آب است‏به سوى آن مى‏شتابند و باز هم تشنه‏تر و تشنه‏تر مى‏شوند تا هلاک گردند.

بسیارند کسانى که سالها به سوى دنیا دویده‏اند، هنگامى که به آن رسیده‏اند صریحا اعلام مى‏کنند نه تنها گمشده خود را(یعنى آرامش و آسایش) پیدا نکرده‏اند، بلکه «شهد» آن را با «شرنگ‏» و «گل‏» آن را با «خار» همراه دیده‏اند، غالبا به جاى آرامش، نگرانى‏ها و اضطراب‏هاى آنها براى حفظ آنچه دارند چندین برابر شده است!

در بیان آثار زیانبار دنیاپرستى از پیامبر اکرم(ص) چنین آمده است: دنیاپرستى هم فکر انسان را به خود مشغول مى‏دارد و هم بدنها را(نه آرامش فکر مى‏گذارد و نه آسودگى جسم). ان الدنیا مشغلة للقلوب و الابدان. (بحارالانوار، جلد 74، صفحه 81)

قرآن کریم فریب خوردگان و منحرفین از صراط مستقیم حق را، کسانی دانسته است که حیات دنیا آنان را فریفته و باعث هلاکت شان شده است، کسانی که کالاهای دنیا در چشم آنان چنان زیبا جلوه کرده که در تحصیل آن سر از پا نمی شناسند، زین للناس حب الشهوات من النساء و البنین و القناطیر المقنطره من الذهب و الفضه والخیل المسومه والانعام والحرث ذلک متاع الحیوه الدنیا و الله عنده حسن المآب، سوره آل عمران آیه 14.
 با آنکه متاع دنیا در برابر نعمت های آخرت بسیار اندک است. ولی مردم به خاطر زینت آرائی متاع دنیا و موافقت آن با میل و طبیعت و جسمانی شان به آن رو آورده و از نعمت های اخروی که همه برکات در آنها است، گریزانند. ارضیتم بالحیاه الدنیا من الاخره فما متاع الحیوه الدنیا فی الآخره الاّ قلیل، سوره توبه، آیه 38.

این سخن را با حدیث پرمعنى دیگرى از رسول خدا(ص) پایان مى‏دهیم، فرمود: دنیاپرستى در هیچ دلى ساکن نمى‏شود مگر اینکه او را به سه چیز آلوده مى‏کند، گرفتارى مستمرى را که هرگز خستگى آن پایان نمى‏گیرد و احساس فقر و بینوایى که هرگز به غنا نمى‏رسد و آرزوى درازى که هیچگاه پایان نمى‏گیرد. انه ما سکن حب الدنیا قلب عبد الا التاط بثلاث: شغل لاینفد عناوئه، و فقر لایدرک غناه، و امل لاینال منتهاه. (بحارالانوار، جلد 74، صفحه 188)

یکى از بزرگان فرموده است : دنیا بسان اندامى است که سر آن کبر، چشم آن آز، گوش آن ولع، زبان آن ریا و خودنمایى، دست آن شهوت، پاى آن عجب، قلب آن غفلت و بى خبرى، بودش نیستى و ثمره‏اش زوال است. پس هر کس آن را دوست گیرد، کبر و خود بینى به او دهد، و به هر که نیکوش پندارد حرص و ولع ارزانى کند، و کسى را که طالب او گردد، به آز و طمع در اندازد، و بر کسى که او را بستاید جامه ریا پوشاند، و کسى را که اراده آن کند گرفتار عجب و خود بینى کند، و کسى را که به او اعتماد کند غافل سازد، و کسى را که متاعهاى او پسند وى افتد نابود سازد، و کسى را که متاعهاى دنیوى جمع کند و بخل بورزد به جایگاه و قرارگاهش، آتش، روانه کند.  مصباح الشریعه ، باب 32 فی صفه الدنیا


 
تهیه کننده: سید مصطفی علم خواه ::: دوشنبه 94/7/6::: ساعت 1:47 عصر

 

در اینجا به اختصار آثاری برای مراقبه معرفی می­شود:

1-       1- حفاظت الهی
امام علی علیه السلام می‌فرماید: هر کس از خود محافظت کند، خداوند هم از او محافظت می‌کند. (غرر الحکم و درر الکلم، عبدالواحد بن محمد تمیمی آمدی، ص235.(

 2- رسیدن به معرفت نفس
یکی از امور اهمدر وصولبه معرفتنفس، استقامتدر مراقبت کامل است که همواره انسان به یاد خدا و در حضوراو باشد و ظاهر و باطن انسان در جمیع شئون زندگی او مطابق دستورالعمل مسیر تکاملی او باشد (انه الحق، حسن حسن زاده آملی، ص162.)چون سالک در امر مراقبه مواظبت نمود، حق تعالی از باب مهرو عطوفتانواری را بر او به عنوان طلایع ظاهر می‏گرداند. این مرحله ابتدای تجردنفسی است (رسالة لُبّ اللباب، ص32.)

3- صفای مشاهدات روحی و قلبی
هر چه مراقبت کامل‌تر باشد دریافت‌های قلبیو روحیکه هدایای الهیه‌اند زلال‌تر و صاف‌ترند (رسالة لُبّ اللباب، ص32.) و علاوه بر وسعترزقمعنوی، انطباق آن‌ها با واقعیّت هم بیشتر استزیرا مراقبه‏، کشیک کشیدن نفس است (انسان و قرآن، ص72. (

4- مصاحبت ربوبی و رنگ الهی گرفتن
از آنجا که همنشین مؤثّر است و نفس انسانی نیز خوپذیر، بنا براین کسانی ‏که در مصاحبتبا ملکوتعالمبه سر می‏برند کم‏کم ملکوتی می‏شوندهمانطور که روایت است که خدای متعال می‌فرماید: من همنشین کسی هستم که مرا یاد کند (الکافی، شیخ کلینی، ج2، ص496.)

5- کشف عوالم توحیدی
دوام در حضور و مراقبت‏ موجب انصرافاز ماسوی‌ اللهبه سوی حقیقة الحقائق می‌گردددر اثر مراقبه تامّ و اهتمام شدید به آن و در اثر توجّه به نفس، به تدریج چهار عالم بر سالک منکشف خواهد شد:
1. توحیدافعال: ‌یعنی ادراک می‏کند تمام افعال در جهان خارج استنادبه ذات مقدساو دارد.
2. توحید صفات: در این مرحله، سالک هر گونه علم و قدرت و حیاتو... را که در موجودات خارجیّه مشاهده می‏کند مستند به خدای تعالی می‏یابد.
3. توحید اسماء: در این مرحله، صفات را قائم به ذات ادراک می‏کند. مثلا ‏یابد عالمیّت خود را عالمیّت خدا ادراکمی‏کند و قادریتو سمیعیتو بصیریتخود را همه از خدا می‏داند و بس.
4. توحید ذات: در این مرحله، سالک ادراک می‏کند که آن ذاتی که تمام افعال و صفات و اسماء بدان مستنداست، آن ذات واحد است، یک حقیقت است که تمام این‏ها قائمبه اوست. در اینجا دیگر سالک توجّهی به صفت و اسم ندارد بلکه مشهودش فقط ذات است و بس. در این هنگام تجلّی ذاتی خواهد شد.

2-       6-نفی خواطر

3-       نفی خواطر عبارت است از تسخیرقلب و حکومتبر آن، تا سخنی نگوید و عملی انجام ندهد و تصورو خطره‏ای بر او وارد نشود مگر به اذنو اختیارصاحب آن. و تحصیل این حال بسی صعبو دشوار است و لهذا گفته‏‌اند که نفی خواطر از اعظم مطهّرات سرّ استکه به دنبال نفی خواطر، معرفت الهی و رسیدن به مقصودرخ می‌دهد (رسالة لُبّ اللباب، ص 150.)و صد البته باید زیر نظر استادی اسلام‌شناس و مربی انجام گیرد.

 


 
تهیه کننده: سید مصطفی علم خواه ::: دوشنبه 94/7/6::: ساعت 1:39 عصر

مراقبه گام عملی خودسازی و بهترین راه وصول به کمالات معنوی به شمار می‌آید    .     چنان که دانشمندان علم اخلاق و عرفان نیز تصریح کرده اند، مراقبه اهمیت بسیار فراوان دارد؛ ‌به گونه ای که درباره جهاد با نفس، مراقبه امری لازم و ضروری است و جهاد و مبارزه با نفس اماره بدون آن کاملاً بیهوده می باشد. (امام خمینی، چهل حدیث، ص 9?)
هر سالکی در مقام سیر خود باید دست به دامان مراقبه بزند تا در سیر پرتلاطم زندگی از مسیر حقیقی عرفان دور نگردد و کشتی سلوک او با سلامت به مقصد معبود برسد. از نگاه عرفان اسلامی، مراقب باید همواره به دو نکته مهم توجه کند:
نخست: خداوند همواره محاسب و مراقب اعمال آدمی می باشد آن چنان که آیات قرآن به این حقیقت تصریح کرده اند: و ترازوهای داد را در روز رستاخیز می نهیم، پس هیچ کس [در] چیزی ستم نمی بیند، و اگر [عمل] هموزن دانه خردلی باشد آن را می آوریم و کافی است که ما حسابرس باشیم. (انبیاء 47?)
و کارنامه [عمل شما در میان] نهاده می شود، آنگاه بزهکاران را از آنچه در آن است بیمناک می بینی، و می گویند: «ای وای بر ما، این چه نامه ای است که هیچ [کار] کوچک و بزرگی را فرو نگذاشته، جز اینکه همه را به حساب آورده است.» و آنچه را انجام داده اند حاضر یابند، و پروردگار تو به هیچ کس ستم روا نمی دارد. (کهف 49?)
روزی که خداوند همه آنان را بر می انگیزد و به آنچه کرده اند آگاهشان می گرداند. خدا [کارهایشان را] برشمرده است و حال آنکه آنها آن را فراموش کرده اند، و خدا بر هر چیزی گواه است. (مجادله 6?)
روزی که هر کسی آنچه کار نیک به جای آورده و آنچه بدی مرتکب شده، حاضر شده می یابد؛ و آرزو می کند: کاش میان او و آن [کارهای بد] فاصله ای دور بود. و خداوند، شما را از [کفر] خود می ترساند، و [در عین حال] خدا به بندگان [خود] مهربان است. (آل عمران 30?)
و بدانید که خداوند آنچه را در دل دارید می داند. پس، از [مخالفت] او بترسید، و بدانید که خداوند آمرزنده و بردبار است. (بقره 235?)
همان گونه که در آیات تصریح شده، خداوند مراقب حقیقی است و او حسابرس و کنترل کننده اعمال در قیامت می باشد، ‌لذا مراقبه کننده باید اعمال خود را برای رضایت الهی تطبیق دهد.
دوم: مراقبه کننده همواره باید حسابرسی در روز معاد را در نظر بگیرد و مراقبه خویش را با توجه به این اصل مهم پی گیری و تکمیل نماید.
آن روز، مردم ‍[به حال] پراکنده برآیند تا [نتیجه] کارهایشان به آنان نشان داده شود، پس هر که به وزن ذره ای نیکی کند [نتیجه] آن را خواهد دید، و هر که به وزن ذره ای بدی کند [نتیجه] آن را خواهد دید. (الزلزال : ‌8-6?) دو اصل توحید مداری و توجه به معاد برای مراقب همچون دو بال برای پرواز می باشد.
در روایات و حکایات حاکی از عرفان حقیقی اهمیت فراوانی به این شاخصه مراقبه داده شده است، برای نمونه در روایات مربوط به داستان حضرت یوسف (علیه السلام) و زلیخا آمده است که حضرت به زلیخا که پرده ای به صورت بت مورد علاقه اش انداخته بود، می فرماید:
مالک أتستحینَ من مُراقَبه جماد و لااستحیی من مُراقَبه المَلک الجَبار؟ (ورام، مجموعه ورام، ج1، ص 206?)
تو را چه شده است که از مراقبه سنگ و بت حیا می کنی، اما من از [مراقب حقیقی که] پادشاه جبار حیا نکنم؟
عبارت معروفی نیز از جنید در این مورد می خوانیم: همانا انسان با مراقبه بهره ای را که ممکن است از سوی خدا از دست بدهد، به دست می آورد. (فیض کاشانی، المحجه البیضاء فی تهذیب الاحیاء، ص 142 و 150?)

خدای متعال در قرآن می‌فرماید: «ای کسانی که ایمان آورده‏اید از (مخالفت) خدا بپرهیزید و هر کس باید بنگرد تا برای فردایش چه چیز از پیش فرستاده و از خدا بپرهیزید که خداوند از آنچه انجام می‏دهید آگاه است! (حشر،18)              

­­علامه طباطبایی می‌گوید: این آیه مؤمنین را وادار می‏کند که به یاد خدای سبحان باشند و او را فراموش نکنند و مراقب اعمال خود باشند، که چه می‏کنند، صالح آنها کدام و ناصالحش کدام است و صالح را هم خالص برای رضای خدا به جای آورند و این مراقبت را استمرار دهند؛ همواره از نفس خود حساب بکشند و هر عمل نیکی که در کرده‏های خود یافتند خدا را شکرگزارند و هر عمل زشتی دیدند خود را توبیخ نموده، نفس را مورد مؤاخذه قرار دهند و از خدای تعالی طلب مغفرت کنند.( ترجمه تفسیرالمیزان ، ج‏19، ص373 و 374)

خدای متعال که خود دیده‏بان و مراقب انسان و رفتار اواست (نساء، 1)، انسان را توبیخ می‌کند که مگر نمی‏داند که خدا می‏بیند!(علق، 14) و در روایت است که رسول خدا(ص) فرمود: «احسان، آن است که خدا را چنان پرستش کنی که گویی او را می‏بینی و اگر نتوانی او را ببینی بدان که او تو را می‏بیند».(مجلسی، محمد باقر؛ بحار الأنوار، مؤسسة الطبع و النشر، بیروت، ج 67، ص 196)

امام علی(ع) انسان‌ها را بر ترک مراقبت الهی سرزنش نمودهو می‌فرماید: خود را به مراقبت از نفست بگمار.ایشان مومن را به دوام  مراقبت قلبی توصیه می‌کنندو مؤمن عاقل را کسی می‌داند که با مراقبت خود در امروز به فکر فردایش باشد و می‌فرماید: خدا رحمت کند بنده‌ای که مراقبت الهی را به جای بیاورد.

آیت ا لله عبدالکریم حق شناس در باب اهمیت مراقبه می‌گوید : شیطان کاملاً به وضعیت شما مطلع است که چه کسی احکام شرع را یک دستی گرفته و چه کسی خودش را در حضور پروردگار می‌داند و چه کسی نمی داند؛ چه کسی مراقب است و چه کسی مراقب نیست پس بنابراین حضرت امام صادقفرمودند:کسی از شر این خبیث (شیطان) محفوظ است که دایم در مقام مراقبه باشد و خودش را در حضور و محضر پروردگار بداند و در ادامه فرمودند:آن کسی که شب و روزش را بی تفاوت می‌گذراند، دایم صید شیطان است. «واماالمهمل لاوقاته فهو صید الشیطان. (مصباح الشریعه، ص 80)

اشو یکی از سردمداران عرفان نوظهور در اهمیت مراقبه می گوید: بزرگ ترین مشکل بشر این است که چیزی از مراقبه نمی داند؛ نه افزایش جمعیت، نه بمب اتمی، نه گرسنگی و نه هیچ چیز دیگر، مشکل اساسی نیست. علم به آسانی قادر به حل این مشکلات است. تنها مشکل ریشه ای که علم را یارای حل آن نیست، این است که مردم از راز و رمز مراقبه بی خبرند.( بشنو از این خموش، ص 109?)

به نظر من مراقبه حقیقت تمام شعایر دینی است. باقی چیزها – مانند فروخوردن خشم، پرهیز از کنزاندوزی، تجرد و غیره – صرفا تبعات مراقبه اند با ورود به نقطه اوج مراقبه، همه این چیزها خودبه خود حاصل می شوند. آنها به طور طبیعی به وجود می آیند. (یک فنجان چای، ص 19?)
مراقبه پادزهر تمامی زهرهای زندگی است،‌ مراقبه خوراک گوهر واقعی انسان است، بدون مراقبه، زمین محکوم به فنا است. زندگی بدون مراقبه موجب می شود که انسان صرفاً گیاهی بی شعور شود. مراقبه دارویی درونی است. (آفتاب در سایه، ص 241- 122?)


 
<   <<   6   7   8   9   10   >>   >
 
 
 

جستجوی واژه ها

 

حضور و غیاب

 

فهرست موضوعی یادداشت ها

بندگی[49] . خودسازی[46] . زندگی[44] . اخلاق[42] . عرفان[39] . سوال و پاسخ کوتاه[32] . سیاست[29] . نماز[27] . توحید[23] . خودشناسی[21] . اخلاق جنسی[18] . عشق[17] . گناه[16] . ایمان[15] . سوال و پاسخ کوتاه[13] . غفلت[12] . عبادت[11] . دعا[11] . اعتقاد[9] . توبه[8] . شناخت[8] . شیطان[7] . غیبت[7] . علم[7] . دنیا[7] . تربیت[7] . ازدواج[6] . احکام[6] . مذهب[6] . مرگ[6] . سیر و سلوک[6] . ولایت[6] . وظیفه[5] . معنویت[5] . ریا[5] . اجابت دعا[5] . خانواده[5] . توکل[5] . حجاب[5] . جامعه[4] . اخلاص[4] . امام زمان[4] . سلوک[4] . صبر[4] . عاشورا و عزاداری[4] . مراقبه[4] . عقل[4] . نماز شب[4] . نگاه[3] . والدین[3] . نهی از منکر[3] . غزلیات حافظ[3] . عادت[3] . عاشورا[3] . شوخی[3] . شرک[3] . ریاضت[3] . زیارت[3] . دین[3] . رمضان[3] . امید[3] . تبلیغ[3] . تصوف[3] . بصیرت[3] . انقلاب[3] . تفکر[3] . خدا[3] . حوزه و دانشگاه[3] . دروغ[3] . حیا[2] . حب دنیا[2] . حج[2] . خواب[2] . خداشناسی[2] . ارشاد[2] . تقوا[2] . حقوق[2] . چله نشینی[2] . توحیدی[2] . اهل بیت[2] . انتقاد[2] . انسان[2] . پرورش روح[2] . ترس[2] . اخلاق اجتماعی[2] . آخرت[2] . آرامش[2] . رزق و روزی[2] . دینداری[2] . ذکر[2] . رابطه با خدا[2] . زهد[2] . سعادت[2] . شخصیت[2] . شهادت[2] . شهوت[2] . سیر و سلوک[2] . شادی[2] . طلسم[2] . غضب[2] . فحش[2] . فکر[2] . فکر گناه[2] . قرب[2] . عمل[2] . عمل صالح[2] . عزاداری[2] . عزت[2] . گریه[2] . گذشت[2] . گناه و توبه[2] . معاشرت[2] . قلب[2] . کربلا[2] . کمال[2] . گوناگون[2] . هدف[2] . نماز صبح[2] . نفس[2] . مهدویت[2] . مهمانی . موسیقی . موفقیت . مومن . ناامیدی . نامحرم . نبوت . نسبیت . نفاق . نفرت . نفس اماره . نقش زنان . معیشت . مهار نفس . نماز قضا . نماینده،مجلس . همت و اراده . همسر . هنر . هو . هوس . واجب . نوحیدی . نیت . نماز جمعه . وحدت وجود . ورزش . ولایت فقیه . ولایت مداری . یاد خدا . کرامت، شفای بیماران . کربلا، عاشورا . لباس . لذت نماز . لعن . لواط . ماه رجب . مجادله . مجذوب، سالک . محاسبه . محبت . محبوبیت . محیط آلوده . مدپرستی، مدگرایی . کمال-خودشناسی-خودسازی . کینه . کم خوری . قلب سلیم . قهر . قیصر امین پور . کرامت . معرفت . معرفت خدا . معروف،منکر . معصومین . مسافرت . مسلمان واقعی . مصاحبه . گناهان صغیره . گرایش به بدی . گره در کار . عرفان کاذب . عریضه . عشق الهی . عشق مجازی . عصبانی . غذا خوردن . غرور . علم و عمل . عمر . عمره . قرب به خدا . قساوت . قضاوت . قطب . فنای فی الله . فیلم . قبر . قبولی عمل . قدرت . فطرت . فقر . غلفت . غم و غصه . طول عمر . ظرفیت . عاقبت به خیری . عبودیت . عجب و خودپسندی . شیعه . شیعه، شهادت طلبی . صحت عمل . صراط . صفات . صوفیه . طلبگی . طلبه . شادی و نشاط . شانس . سیره ائمه . سیاسی . سید حیدر آملی . سوال و پاسخ کوتاه 21 . شهید،شهادت . شناخت امامان . شخصیت ها . شرک . شکر . شلوار لی . سکس . سکولاریسم . سلامت . سلوک، عرفان، شیعه . سوء عاقبت . زیبایی . سالمندان . سالک، مجذوب . سختی ها . زبان . زنا . رابطه با دختران . رجبعلی خیاط . رحمت . رحمت خدا . دین داری . دین، وحی . خودسازی-رشد- . خودسازی-سیر و سلوک- . رضایت . رضایت خدا . رفاقت . روابط نامشروع . روزه . روشنفکر . آرزو . آرزوی مرگ . آزادی معنوی . ابتلا . آداب سلوک . احترام والدین . احضار ارواح . اخلاق اجماعی . اراده . اراده، گناه . ارامش . انتخاب، مجلس . امامان . امتحان . اعتماد به نفس . اعتکاف . اقتصاد . استجابت . استجابت دعا . استراتژی . اسلام . اسم ذات . اشک . اصولگرایی . تجلی . تجمل گرایی . تصوف و درویشی . تعادل . تغذیه . تفکر . پسر و دختر . پوشش . بصیرت- . بهشت، برزخ . بی نماز . بینش سیاسی . پائولوکوئیلو . پاکی قلب . پرخوابی . انسان، خوب و بد . انرژی . اهل بیت- . اولیای خدا . اینترنت . بخشش گناه . بخل .
 

مشترک شوید