سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 تعداد کل بازدید : 2716305

  بازدید امروز : 206

  بازدید دیروز : 130

وبلاگ موسسه رستگان www.mrastegan.ir

 
آنکه در فراگیریش پرهیزگاری نورزد، خداوند به یکی از این سه چیزمبتلایش می کند : یا او را در جوانی بمیراند یا وی را در روستاها بیفکند و یا به خدمت پادشاه مبتلا گرداند . [پیامبر خدا صلی الله علیه و آله]
 
تهیه کننده: سید مصطفی علم خواه ::: سه شنبه 88/2/8::: ساعت 1:2 عصر

شیطان بیشتر انسان را وسوسه کند یا نفس اماره؟

نفس اماره نیرویی است برخاسته از گرایش های حیوانی درون بشر که باید تحت تدبیر قوه عاقله قرار گرفته و خواسته های او تعدیل شود. در این میانه «شیطان نقش کمک کننده به هوای نفس را دارد. اگر هوای نفس نمی داشتیم شیطان توان نداشت آن را در ما ایجاد کند. هنگامی که در نفس خویش خواسته ای داشته باشیم و دنبالش برویم شیطان همان را تزیین و تأیید می کند تا ما بیشتر به آن جذب شویم. نتیجه کار شیطان،‌ دوری و غفلت از خدا، جذب شدن به دنیا و جلب توجه بیش از حد به مادیات است.
شیطان فقط یک وسوسه گر بیرونی است و جهت دهنده به نفس اماره. شیطان با چند حربه به مقابله با انسان برمی خیزد از جمله:
1- تزیین کارهای زشت در نظر انسان( فزین لهم الشیطان اعمالهم- نحل/ 63)
2- با وعده های دروغ( یعدهم و یمنیهم و ما یعدهم الشیطان الا غرورا- وعده شان می دهد و به آرزو کردنشان وا می دارد و شیطان جز فریب، وعده شان ندهد.- نسا/ 120)
3- ترساندن از آینده و در ادامه آن،‌ مانع شدن برای کار خیر.( الشیطان یعدکم الفقر- شیطان به شما وعده فقر می دهد.- بقره 268)
شیطان از کانال هواهای نفسانی در انسان نفوذ کرده و کار و تلاش وی را تأیید می کند یا تغییر میدهد. کارهای زشت را در نظر انسان تزیین و آدمی را در انجام کار ناپسند تثبیت می کند.
شیطان در روز قیامت به کسانی که فریب او را خورده اند و در آنجا وی را لعن و نفرین می کنند می گوید: این قدر مرا لعن نکنید چرا که من بر شما تسلطی نداشتم و تنها به شما وعده می دادم و خلاف وعده ام عمل می کردم و با این که شما این وضع مرا می دیدید باز هم به دنبال من می آمدید.»( بر گرفته از کتاب اخلاق در قرآن، آیت الله مصباح،‌ ج1،‌ ص232-234)
شیطان به هنگامی که کار از کار گذشت گفت: خداوند به شما وعده حق داد و من به شما وعده دادم و خلف وعده کردم و برای من تسلطی بر شما نبود مگر آن که شما را می خوااندم پس شما مرا اجابت کردید پس مرا سرزنش نکنید و خودتان را سرزنش کنید.( ابراهیم / 22)
بنابراین شیطان فقط یک مشوق به بدی هاست، این هوای نفس و در واقع خود انسان است که راه نا صواب را انتخاب می نماید. شیطان هیچ گاه برانسان تسلط ندارد و خود نیز بر این امر در روز قیامت اعتراف می نماید و می گوید من فقط شما را دعوت کردم و بر شما تسلطی نداشتم. عدم تسلط بدین معناست که وسوسه های او نمی تواند ما را مجبور به گناه کند. او فقط فریب می دهد و از این جا به بعد نفس اماره است که با وسوسه ها و تصوراتی که برای آدمی به وجود می آورد او را به گناه می کشاند. در مجموع، نفس اماره، بیشتر،‌ ما را به بدی ها سوق می دهدو شیطان هم از طریق آن وسوسه می کند.
مطالعه بیشتر:
1- گناهان کبیره، شهید دستغیب
2- معراج السعادة، ملا احمد نراقی
3- اخلاق در قرآن، آیت الله مصباح یزدی

 


 
تهیه کننده: سید مصطفی علم خواه ::: یکشنبه 87/8/5::: ساعت 6:17 صبح

مقصد اخلاق و سلوک:

مقصد تمامی فعالیت های دینی و اخلاقی و سلوکی انسان نزدیک شدن به خداوند است. زیرا مبدا و مقصد زندگی انسان خدا است. تمام آنچه را که ما باید درباره مقصد حرکت و زندگی بدانیم در این آیه شریفه آمده است. انا لله و انا الیه راجعون. ما از خداییم و به سوی او می رویم.

انسان مظهر خدا است و مظهر خدا کاری جز ظهور دادن خدا در خود و نزدیک شدن هر چه بیشتر به او ندارد. انبیا و اولیای الهی در تمام زندگی خود تنها از خدا حرف می زدند، فقط به خدا فکر می کردند، برای خدا کار می کردند و مردم را به سوی او فرا می خوانند. آنها هیچ کار دیگری جز رابطه عاشقانه و پرستش خدای متعال نداشتند.

قرب خدا، رضایت خدا، لقای خدا، صفات خدا و هر چیزی که بیان گر پیوند انسان با خدا است، می تواند بیان گر هدف زندگی انسان و مقصد سلوک او باشد.

فکر و ذکر انسان مومن خدا است. این آیه شریفه زبان حال مومنین است: ان صلاتی و نسکی و محیای و مماتی لله رب العالمین. نماز و روزه و زندگی و مرگ من برای خدا و در راه رسیدن به او است.

کسانی که در این راه حرکت می کنند، هیچ گاه ناامید نمی شوند، هیچ موقع کم نمی آورند، احساس ضعف نمی کنند، از کسی و چیزی نمی ترسند و احساس نیاز نمی کنند. شادی، امید، قدرت، شجاعت، حرکت و نشاط، ایمان و اطمینان، آرامش، وقار، احساس عظمت و بزرگی، نورانیت و بهجت ویژگی های کسانی است که به خدا ایمان دارند و تمام زندگی شان پر از خدا و رنگ خدا است.

آری معنای زندگی ما خدا است. هروقت که به خدا فکر می کنیم زندگی برایمان معنا پیدا می کند. هر وقت که برای خدا کار می کنیم، تلاش ما ارزش پیدا می کند. معنای زندگی با مقصد نهایی آن تعریف می شود و مقصد نهایی زندگی انسان، فقط خدا است.

چرا؟ چون کسی جز خدا در هستی وجود ندارد که ارزش شناختن و نزدیک شدن و رسیدن و دوست داشتن داشته باشد و به زندگی انسان معنا و حیات بدهد.

تمام انبیای الهی هم همین را می گفتند. ماموریت همه آنها این بود که به انسان ها بگویند: تو نباید جز خدا به چیز دیگری فکر کنی، نباید به غیر خدا معتقد باشی و از کسی کمک بگیری. نباید غیر خدا رو بپرستی. اصلا مگر خدا غیری هم دارد که به آن معتقد باشی.

ما در هستی دو چیز بیشتر نداریم. یکی خدا است و دیگری مظاهر خدا. تمام آنچه که واقعیت دارد، یا خود خدا است و یا مظاهر او. باید تمام توجهت به خدا باشد. نیتت برای خدا باشد. فقط خدا رو بشناسی و راز دلت را به او بگویی. با مردم هم که روبرو می شوی و به آنها خدمت می کنی یا با آنها معامله می کنی، بدانی که آنها مخلوقات و مظاهر و بندگان او هستند و تو جز با حق تعالی نیستی و جز به او خدمت و معامله نمی کنی. آنوقت دیگر دروغ گفتن، کم فروشی، خیانت، غش در معامله و کلاه گذاشتن سر دیگران اصلا معنای درستی نخواهد داشت.

هر چه را که می خواهی بشناس، ولی بدان که از شناخت خدا بیرون نیستی. غیر از خدا و مظاهر او چیزی نیست که قابل شناختن باشد. اگر توجه داشته باشی با شناختن مظاهر او هم باید به یاد خود او بیافتی وگرنه غافلی.

راستی! چه قدر خدا رو می شناسی؟ به همان اندازه که با خدا انس داری، زندگی ات معنادار است. چه قدر علم و قدرت داری، به همان اندازه به خدا نزدیک هستی. چه مقدار نور داری، به همان اندازه به نور مطلق هستی نزدیک شده ای، خداشناسی و حرکت به سوی خداوند، معنای زندگی ما است. ما توی دنیا هستیم برای همین که خدا رو بشناسیم و به او نزدیک شویم. هدف زندگی چیزی جز قرب به خداوند نیست.

قرب معرفتی و شناخت نظری او اول راه است، بعد از این مرحله باید با صفاتت به خدا نزدیک بشوی. فقط او رو بخواهی. با عملت به سوی او بروی. با قلبت او را بخوانی. باید با تمام وجودت به خدا فکر کنی. به او عشق بورزی. معنای زندگی همین است که به سوی خدا حرکت کنی و به خدا برسی.

پیامبران الهی برای همین آمدند. انبیا برای این نیامدند که خودشان را با معجزه اثبات کنند. آمدند تا خدا را اثبات کنند. تا توانایی خدا را به مردم نشان بدهند. آنها آمدند تا خدا را به مردم معرفی کنند. نمی خواستند با معجزه قدرت خودشان را به رخ مردم بکشند. می خواستند قدرت خدا را به مردم نشان بدهند. انبیا فقط از خدا صحبت می کردند. برای خدا کار می کردند نه برای خودشان.

راستی آیا به این فکر کرده ای که آنها چقدر پاکباخته بودند. چقدر اخلاص داشتند. چقدر صاف بودند. چقدر عاشق بودند. چقدر خدا رو دوست داشتند. چقدر به خدا فکر می کردند. انگار هیچ کار دیگه ای جز خدا نداشتند. برای همین هم آنقدر اذیت شدند. عاشق خدا بودند. خیلی عاشق بودند. خیلی.

قرآن کریم را که می خوانید؟ توی قرآن دیده اید، همه اش از خدا و دوستان خدا صحبت می کند، از کسانی که او را قبول دارند و یا از کسانی که او را قبول ندارند و براش شریک می تراشند. خیلی چیزها توی این کتاب هست، ولی همه اش صحبت از خدا است. ببینید چقدر واژه الله در آن به کار رفته است. صفات دیگر خدا هم همین طور. انگار این کتاب پر از خدا است. چرا؟ چون می خواهد به انسان ها بگوید که زندگی شما هم باید پر از خدا باشد و معنای زندگی فقط خدا است.

زندگی رهبران شیعه هم همین طور بوده است. تمام زندگی امامان ما پر از خدا بوده است. فقط برای خدا کار می کردند و تمام حرف هاشون از خدا بوده است. به سوی خدا دعوت می کردند.

ائمه معصومین(ع) در تمام زندگی خود، هیچ کاری جز پرستش عاشقانه خدا و دعوت به پرستش خدا نداشتند. فقط برای خدا قیام می کردند. می جنگیدند، صلح می کردند، صبر می کردند، انفاق می کردند، ایثار می کردند و در نهایت در راه خدا کشته می شدند.

مهمترین فلسفه زندگی یاد خدا است. هرکاری جز یاد خدا و برای خدا، بی معنا است. فقط خدا. قرآن کریم می گوید: قل الله ثم ذرهم فی خوضهم یلعبون. فقط بگو خدا و بدان که هر کاری جز یاد خدا بازیچه ای بیش نیست. شیطان است. فلسفه زندگی خیلی از مردم متاسفانه پول است یا مدرک یا مقام و شهوت. این افراد از خود و از خداوند غافل هستند. خواب غفلت یعنی همین. یعنی اینکه در زندگی ات خدا نباشد. البته پول و مدرک و قدرت، اگر برای خدا باشد و در مسیر اعتلای کلمه الله قرار بگیرد، بد نیست، ولی اگر خدا را فراموش کردی، دیگر نه خودت ارزش داری و نه قدرت و ثروت و مدرک ات، ارزش خواهد داشت.

علمی که درباره خدا نیست بی خبری است. فرهنگی که بر اساس قرب به خدا بنیان گذاری نشده، غفلت است. نیتی که برای خدا نیست، انحراف است.کاری که برای خدا نیست گمراهی است.

اخلاص یعنی چی؟ یعنی اینکه تمام زندگی تو از غیر خدا پاک بشود. تمام ذهن و دلت پر از خدا باشد. حرف که می خواهی بزنی از خدا بگویی.

توی کلاس درس خدا شرکت کنی و فقط خدا رو درس بدهی و بگیری. فقط خدا رو بپرستی، فقط به خاطر خدا کار کنی. دوست بشی. دشمن بشی. سلام کنی. ستایش کنی و احترام کنی.

اخلاص یعنی فقط خدا توی ذهن و دلت حرکت کند. در نماز که می گویی ایاک نعبد و ایاک نستعین. اوج سوره حمد در همین آیه است. در واژه "ایاک" خیلی حرفها هست. فقط تو. فقط تو را می پرستم و فقط از تو کمک می گیرم. نمی گوییم خدایا ما تو را می پرستیم و از تو کمک می گیریم، بلکه می گوییم فقط تو را می پرستیم و فقط از تو کمک می گیریم. دو بار این لفظ را تکرار می کنیم،  فقط خدا. چه سری توی این ایاک وجود دارد؟

حضور قلب هم بعنی همین. یعنی فقط خدا توی قلبت باشد. هر چیزی که غیر خدا است از دلت بیرون کنی. توحید هم همین است. توحید یعنی فقط خدا هست و فقط خدا قابل پرستش است و هیچ کسی جز خدا وجود ندارد که شایسته پرستش باشد. دین می خواهد به انسان بیاموزد که فقط برای خدا باشی.

عشق یعنی بدانی که تمام زیبایی های عالم از خدا است و تو فقط خدا را دوست داری. همه عشق ها عشق خدا است. فقط عشق خدا است که در کل هستی سریان دارد. فقط خدا است که به احساس تو معنا می دهد. غیر از خدا با هر چیزی که بخواهی زندگی خودت را توجیه کنی نمی توانی. دلت عرش خدا است و به غیر خدا راضی نمی شود.

خیلی ها می خواهند خودشان را راضی کنند که زندگی شان درست است، ولی چون با خدا انس ندارند، نمی توانند. هرگز دلشان از زندگی ای که دارند، راضی نمی شود. دچار افسردگی و استرس می شوند. از دست زندگی و خودشان عصبانی هستند. ناراحت اند. خوشحال نیستند.

اما تو ای عزیز باید نیک بدانی که مقصد تو خدا است، فقط برای خدایی و غیر از این از هر راهی که بروی خطا است. نیت کن که فقط برای نزدیک شدن به او زندگی کنی و برای رسیدن به او برنامه ریزی کنی، آنوقت ببین که چه درب هایی به رویت گشوده می شود. چه لذت هایی در انتظار تو است، چقدر خدا تو را دوست خواهد داشت و به چه مقامی در نزد او خواهی رسید. موفق باشی.


 
تهیه کننده: سید مصطفی علم خواه ::: شنبه 85/10/2::: ساعت 4:11 عصر
 سیره اخلاقی پیامبر اعظم (ص) (6) – پوشش:

مقدمه:
حجاب و پوشش تاریخی به درازای عمر انسان دارد و خاستگاه آن فطرت و سرشت آدمی است. انسان ازآن هنگام که خویشتن را شناخته است، هرگز به صورت عریان زیست نکرده و همواره با تن پوشی مناسب با زمان و اقلیم زندگی خود به سر برده وبدن خویش را پوشانیده است.

لباس، بدن انسان را از سرما و گرما محفوظ می دارد و به آدمی شخصیت، امنیت، زیبائی، وقار و آراستگی می بخشد. از میان ادیان الهی به خصوص اسلام بر حفظ حجاب و پوشش تاکید فراوان نموده، سیره و سنت پیامبر اسلام (ص) در این زمینه الگوی مناسبی برای انتخاب پوشش است. ویژگی های لباس آن حضرت را می توان در تنوع، رنگ، زیبائی، آراستگی، تمیزی، سادگی و جنس آن جستجو کرد.

 از روایاتی که در زمینه سیره عملی پیامبر (ص) داریم استفاده می شود که آن حضرت همواره به یک جامه بسنده نمی کرد، بلکه لباس های متنوعی داشت که درهنگامه های مختلف جنگ و صلح  یا جمعه و جماعت می پوشید و در جامعه ظاهر می شد و همچنین بر می آید که آن حضرت در انتخاب رنگ، زیبائی، آراستگی، تمیزی، سادگی و جنس تن پوش خود اهتمام ویژه ای داشت. ما در این نوشتار کوشیده ایم به برخی از این ویژگی ها اشاره کنیم.

1- سادگی، نوع و آداب پوشش:
 پیراهن های آن حضرت تا  بالای قوزک پا بلند بود و روی آن روپوشی می پوشید که تا نصف ساق پایش را می گرفت و بند آن را روی پیراهن خود می بست و گاهی هم درحال نماز و غیرآن، بند را می گشود.
بسیار می شد که تنها یک روپوش و یا یک عبا می پوشید.ادامه مطلب...

 
تهیه کننده: سید مصطفی علم خواه ::: شنبه 85/10/2::: ساعت 4:10 عصر
 سیره اخلاقی پیامبر اعظم(ص)-4- نظافت و بهداشت:

 رسول اکرم(ص) در بیان اهمیت نظافت بهداشت تن و رابطه آن با بعد معنوی انسان فرمود: «نظافت از ایمان است، یعنی مؤمن پاک و نظیف است کسی که نظافت را رعایت نکند ایمان کاملی ندارد.»[1]
امام کاظم(ع) در باب رعایت بهداشت و نظافت بدن فرموده: «ده چیز سنت است:
-        
مسواک دندان
-        
شستن دهان
-        
استنشاق بینی
-        
شانه زدن سر
-        
ختنه کردن
-        
ازاله موی عانه و زیر بغل
-        
ناخن گرفتن
-        
و شستشوی بدن.»[2]
نظافت ظاهر انسان با پاکی روح او پیوندی عمیق دارد همان گونه که جمال ظاهر انسان حکایت از جمال باطن او می کند.
پیامبر اسلام(ص) خود پیام آور پاکی و نظافت بود. در هنگام ملاقات با او اولین ویژگی ای که چشم و دل هر بیننده را نوازش می داد، آراستگی، پاکی و زیبایی ظاهر آن حضرت(ص) بود. قرض کردن به خودی خود امری مکروه است، ولی آن حضرت(ص)  به خاطر اهمیتی که برای نظافت و بهداشت تن و خانواده قائل بود فرمود: «هر کس به خدا و روز قیامت ایمان دارد، ازاله موی عانه را چهل روز به تأخیر نمی اندازد، اگر امکان آن را نیافت قرض کند و بیش از این در این کار تأخیر نکند.»
[3]
اگر چه هدف اصلی بعثت انبیاء الهی هدایت معنوی و روحانی بشر است ولی از آن جایی که معنویت انسان با زندگی طبیعی او در هم آمیخته است، هرگز ایشان از رعایت و فرمان دادن به زیبائی، بهداشت و پاکی غفلت نورزیده اند و به تمامی موارد حتی ازاله موئی که در بینی می روید، فرمان داده اند.
رسول اکرم(ص) شخصا ادامه مطلب...

 
<      1   2   3   4   5      >
 
 
 

جستجوی واژه ها

 

حضور و غیاب

 

فهرست موضوعی یادداشت ها

بندگی[49] . خودسازی[46] . زندگی[44] . اخلاق[42] . عرفان[39] . سوال و پاسخ کوتاه[32] . سیاست[29] . نماز[27] . توحید[23] . خودشناسی[21] . اخلاق جنسی[18] . عشق[17] . گناه[16] . ایمان[15] . سوال و پاسخ کوتاه[13] . غفلت[12] . عبادت[11] . دعا[11] . اعتقاد[9] . توبه[8] . شناخت[8] . شیطان[7] . غیبت[7] . علم[7] . دنیا[7] . تربیت[7] . ازدواج[6] . احکام[6] . مذهب[6] . مرگ[6] . سیر و سلوک[6] . ولایت[6] . وظیفه[5] . معنویت[5] . ریا[5] . اجابت دعا[5] . خانواده[5] . توکل[5] . حجاب[5] . جامعه[4] . اخلاص[4] . امام زمان[4] . سلوک[4] . صبر[4] . عاشورا و عزاداری[4] . مراقبه[4] . عقل[4] . نماز شب[4] . نگاه[3] . والدین[3] . نهی از منکر[3] . غزلیات حافظ[3] . عادت[3] . عاشورا[3] . شوخی[3] . شرک[3] . ریاضت[3] . زیارت[3] . دین[3] . رمضان[3] . امید[3] . تبلیغ[3] . تصوف[3] . بصیرت[3] . انقلاب[3] . تفکر[3] . خدا[3] . حوزه و دانشگاه[3] . دروغ[3] . حیا[2] . حب دنیا[2] . حج[2] . خواب[2] . خداشناسی[2] . ارشاد[2] . تقوا[2] . حقوق[2] . چله نشینی[2] . توحیدی[2] . اهل بیت[2] . انتقاد[2] . انسان[2] . پرورش روح[2] . ترس[2] . اخلاق اجتماعی[2] . آخرت[2] . آرامش[2] . رزق و روزی[2] . دینداری[2] . ذکر[2] . رابطه با خدا[2] . زهد[2] . سعادت[2] . شخصیت[2] . شهادت[2] . شهوت[2] . سیر و سلوک[2] . شادی[2] . طلسم[2] . غضب[2] . فحش[2] . فکر[2] . فکر گناه[2] . قرب[2] . عمل[2] . عمل صالح[2] . عزاداری[2] . عزت[2] . گریه[2] . گذشت[2] . گناه و توبه[2] . معاشرت[2] . قلب[2] . کربلا[2] . کمال[2] . گوناگون[2] . هدف[2] . نماز صبح[2] . نفس[2] . مهدویت[2] . مهمانی . موسیقی . موفقیت . مومن . ناامیدی . نامحرم . نبوت . نسبیت . نفاق . نفرت . نفس اماره . نقش زنان . معیشت . مهار نفس . نماز قضا . نماینده،مجلس . همت و اراده . همسر . هنر . هو . هوس . واجب . نوحیدی . نیت . نماز جمعه . وحدت وجود . ورزش . ولایت فقیه . ولایت مداری . یاد خدا . کرامت، شفای بیماران . کربلا، عاشورا . لباس . لذت نماز . لعن . لواط . ماه رجب . مجادله . مجذوب، سالک . محاسبه . محبت . محبوبیت . محیط آلوده . مدپرستی، مدگرایی . کمال-خودشناسی-خودسازی . کینه . کم خوری . قلب سلیم . قهر . قیصر امین پور . کرامت . معرفت . معرفت خدا . معروف،منکر . معصومین . مسافرت . مسلمان واقعی . مصاحبه . گناهان صغیره . گرایش به بدی . گره در کار . عرفان کاذب . عریضه . عشق الهی . عشق مجازی . عصبانی . غذا خوردن . غرور . علم و عمل . عمر . عمره . قرب به خدا . قساوت . قضاوت . قطب . فنای فی الله . فیلم . قبر . قبولی عمل . قدرت . فطرت . فقر . غلفت . غم و غصه . طول عمر . ظرفیت . عاقبت به خیری . عبودیت . عجب و خودپسندی . شیعه . شیعه، شهادت طلبی . صحت عمل . صراط . صفات . صوفیه . طلبگی . طلبه . شادی و نشاط . شانس . سیره ائمه . سیاسی . سید حیدر آملی . سوال و پاسخ کوتاه 21 . شهید،شهادت . شناخت امامان . شخصیت ها . شرک . شکر . شلوار لی . سکس . سکولاریسم . سلامت . سلوک، عرفان، شیعه . سوء عاقبت . زیبایی . سالمندان . سالک، مجذوب . سختی ها . زبان . زنا . رابطه با دختران . رجبعلی خیاط . رحمت . رحمت خدا . دین داری . دین، وحی . خودسازی-رشد- . خودسازی-سیر و سلوک- . رضایت . رضایت خدا . رفاقت . روابط نامشروع . روزه . روشنفکر . آرزو . آرزوی مرگ . آزادی معنوی . ابتلا . آداب سلوک . احترام والدین . احضار ارواح . اخلاق اجماعی . اراده . اراده، گناه . ارامش . انتخاب، مجلس . امامان . امتحان . اعتماد به نفس . اعتکاف . اقتصاد . استجابت . استجابت دعا . استراتژی . اسلام . اسم ذات . اشک . اصولگرایی . تجلی . تجمل گرایی . تصوف و درویشی . تعادل . تغذیه . تفکر . پسر و دختر . پوشش . بصیرت- . بهشت، برزخ . بی نماز . بینش سیاسی . پائولوکوئیلو . پاکی قلب . پرخوابی . انسان، خوب و بد . انرژی . اهل بیت- . اولیای خدا . اینترنت . بخشش گناه . بخل .
 

مشترک شوید