سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 تعداد کل بازدید : 2713716

  بازدید امروز : 22

  بازدید دیروز : 123

وبلاگ موسسه رستگان www.mrastegan.ir

 
[ او را گفتند : چگونه بر هماوردان پیروز گشتى ؟ فرمود : ] کسى را ندیدم جز که مرا بر خود یارى مى‏داد . [ و اشارت بدین مى‏فرماید که بیم من در دل او مى‏افتاد . ] [نهج البلاغه]
 
تهیه کننده: سید مصطفی علم خواه ::: شنبه 88/11/3::: ساعت 1:13 عصر

من جوانی 15 ساله می خواهم در رابطه با عرفان به خدا تلاش نمایم آیا شما می توانید راهنمای من باشید؟ ادامه مطلب...

 
تهیه کننده: سید مصطفی علم خواه ::: چهارشنبه 88/8/20::: ساعت 1:41 عصر

جوانی 40 ساله دوستدار خود سازی هستم.برنامه عملی به من پیشنهاد کنید.

حتما توجه دارید که برای خودسازی کمی دیر اقدام کرده اید، سن چهل سالگی سن کامل شدن انسان است، ولی چاره ای نیست، انسان هر وقت که بیدار شود باید حرکت کند و نمی تواند کوتاهی کند. مسیر خدایی شدن همیشه به روی بندگان باز است.

دوست عزیزم . برای این منظور ابتدا باید با هدف خودسازی که در راستای تقرب به خداوند و رسیدن به هدف آفرینشی خود قابل تعریف است، آشنا شوید. البته در این زمینه لازم است مطالعه و تحقیق کنید. بعد که دانستید هدف زندگی انسان چیزی جز نزدیک شدن به خداوند نیست و خودسازی را برای حرکت و وصول به این هدف ضروری دانستید، لازم است قدری خودشناسی کنید، یعنی حساب کنید و ببینید که از نظر اعتقادی به چه چیزهایی اعتقاد یقینی دارید، به خداوند و معاد و حقانیت اسلام و تشیع یقین دارید؟ چرا؟ چون اولین نیاز انسان در این راه یقین است. یقین سرمایه انسان برای حرکت در راه خدا است.

بعد باید بررسی کنید و ببینید به وظایف بندگی خود عمل کرده اید؟ انسان در قبال خداوند و دین خود وظایف شرعی و واجبی دارد که انجام آن مهمترین عامل تقرب او  به خداوند است. اهل معرفت این مرحله را قرب فرایض می نامند و برای آن اهمیت فوق العاده ای قایل اند. وظایف انسان در این مرحله ترک حرام و انجام واجبات است.

این دو مرحله، در حقیقت مراحل اصلی خودسازی هستند که اگر کسی در آن موفق بود، حتما به مقصود و هدف آفرینشی خود خواهد رسید.

و اما بررسی بعدی مربوط به موضوع محبت و عشق یا به تعبیر اهل معرفت قرب نوافل است. این مرحله البته مربوط به کسانی است که می خواهند عارف شوند و به نهایت کمال انسانی و قرب الهی برسند. این همان راه عشقی است که عرفا پیشنهاد می کنند. برای این مرحله باید بررسی کنید و ببیند چه چیزها و چه کسانی را دوست دارید. علاقه های خود را بررسی کند. خدا را چه مقدار دوست دارید، فرستادگان و اولیای خدا را چه مقدار دوست دارید. چه مقدار حاضرید در این مسیر عاشقانه حرکت و ایثار نمایید. فاز عشق بسیار بالاتر از فاز وظیفه و عقل است. برای عارف شدن باید از عقل و وظیفه گذشت و به وادی عشق و محبت رسید، یعنی علاوه بر انجام وظیفه و برخورداری از حیات عقلانی ، از حیات عرفانی نیز برخوردار بود و وارد وادی محبت شد.

خوب این تمام راهی است که باید طی شود. اما اکنون این سوال مطرح می شود که آیا طی این راه شدنی و آسان است؟ آیا راه باز است و نیاز به چیز دیگری نیست، مانعی در راه وجود ندارد؟

در پاسخ گفتنی است که بله راه باز است، ولی آسان هم نیست. باید با اراده ای قوی و عزمی قاطع وارد این راه شد وگرنه حرکت آسان نیست. موانع و راهزن هم فراوان وجود دارد که اگر با آنها مبارزه نشود، وصول ممکن نمی شود.

 

برای آشنایی بیشتر با روش خودسازی و تقرب مطلب زیر را دقیق مطالعه کنید:

کمال انسان در قرب به خدا و شکوفا شدن استعداد های الهی نهفته در او است. برای رسیدن به قرب الهی که همان هدف نهایی زندگی و دین است ، چاره ای جز این نیست که انسان خودش را در ظرف عبودیت حق تعالی قرار دهد، منتهی این ظرفیت بیشتر یک ظرفیت کیفی است تا کمی، یعنی آنچه مهم است، کیفیت عمل و عبادت است تا کمیت آن. ممکن است کسی با یک عمل مخلصانه در راه خدا ،مانند شهادت در راه خدا، این راه را طی نماید و به مقصد برسد و یا عارفی با چند سال تلاش و ریاضت به کمال خود نهایی خود واصل گردد و در مقابل کسی هم صدو بیست سال عبادت کند، نماز بخواند و روزه بگیرد ولی به کمال و رشد معنوی قابل قبولی نرسد.
آنچه در این مسیر مهم است، اول . بودن در راه است و دوم. خلوص نیت و خالی بودن از هر شایبه ریا و انگیزه های دنیوی غیر الهی. سوم. صدق و راست گویی با خداوند، یعنی انسان با خود و خدای خویش صادق باشد و اگر ادعای ایمان می کند، واقعا مومن باشد و به وظایف عبودیت عمل کند.
سرعت و کندی انسان در وصول به کمال بسته به مرتبه صدق و اخلاص او متفاوت خواهد بود.در این مسیر حتی ممکن است کسی همان گونه که در روایات هم آمده، با چهل روز رعایت اخلاص در نیت و عمل، چشمه هایی از حکمت از درونش بجوشد و به کمالات مهمی نایل گردد. برای اینکه انسان در راه خدا قرار بگیرد و به سمت اخلاص حرکت کند و به کمال نهایی خود واصل شود،
طی مراحل زیر ضرورت دارد.
1- قرب فرایض ، یعنی ظرف انجام واجبات و ترک محرمات و به عبارتی ظرف تحصیل تقوی
2- قرب نوافل، به معنی انجام مستحبات و ترک مکروحات و به عبارتی ظرف تحصیل ورع
چند تذکرمهم : 1- انسان به وسیله نوافل و مستحبات به اوج در کمال و قرب الهی می رسد ، ولی این ظرفیت هنگامی در ساخت انسان و تعالی او مؤثر می افتد که شخص سالک، نسبت به تحصیل تقوی و انجام واجبات به اطمینان رسیده باشد؛ زیرا مرتبه نافله پس از واجب است و بدون تقوی ، ورع حاصل نمی شود.

رسول خدا (ص) در یک روایت قدسی بسیار مهم فرموده است: قال الله عزوجل: ... ما تقرب الی عبد بشیء احب الی مما افترضت علیه و انه لیتقرب الی بالنافله حتی احبه، فأذا احببته کنت سمعه الذی یسمع به و بصره الذی یبصر به و لسانه ینطق به و یده التی یبطش بها ان دعانی اجبته و ان سألنی اعطیته.

خدای عزوجل فرمود: ... هیچ بنده ای با وسیله ای که نزد من محبوب تر باشد از آن چه بر او واجب کرده ام، به من نزدیک نشد. همانا او با نماز نافله به من نزدیک شود تا آن جا که او را دوست بدارم و چون دوستش بدارم گوش او شوم که با آن بشنود و چشم او شوم که با آن ببیند و زبان او شوم که با آن سخن گوید و دست او شوم که با آن ضربه زند. اگر مرا بخواند، جوابش دهم و اگر از من خواهش کند به او بدهم».
2- ظرف عبودیت با دو مانع بزرگ روبرو است که تا این دو مانع از سر راه انسان مرتفع نشود ،موفقیتی حاصل نمی گردد.

 مانع اول: اسارت های انسان: عادتهای بد، دلبستگی به لذتها و شهوتهای دنیوی، وابستگی ها و برخی گرایش های افراطی مادی، مانع موفقیت انسان در ظرف عبودیت و بندگی خداوند است. بدین منظور سالک اگر بخواهد در این مسیر موفق باشد باید برای تحصیل آزادی معنوی و اخلاقی تلاش مستمر نماید و خویش را از اسارت هواهای نفسانی و خواسته های شیطانی برهاند.
مانع دوم: خلقیات و ملکات اخلاقی رذیله : رذایل اخلاقی مانع می شوند که شخص بتواند به وظایف عبودی خود به نحو صحیح و احسن عمل نماید ، به طور مثال، کسی که دارای رذیله بخل است ، هرگز قادر نخواهد بود به انجام واجبات مالی خود اقدام نماید. اگر انسان در تحصیل آزادی و تهذیب نفسانی از اسارتها و ملکات رزیله موفق شود ،آنگاه در مسیر عبودیت نیز موفق خواهد بود.
3- طی تمامی این مراحل بسته به تحصیل عقلانیت معنوی و تقویت ایمان یقینی انسان است. در روایت بسیار مهمی در این زمینه آمده است «العقل ما عبد به الرحمان و اکتسب به الجنان؛ عقل آن چیزی است که به وسیله ان خدای عبادت می شود و بهشت به دست می آید»  (اصول کافی، ج 1 - کتاب العقل والجهل، ج 3، ص 11، از امام صادق(ع).

هر کس به مقدار عقل و باور یقینی خود در این مسیر حرکت می کند و موفق میشود . حتی ملاک سنجش عمل و شخصیت انسان ها به لحاظ ارزشی و ملاک محاسبه اعمال در قیامت به مقدار عقل او بستگی دارد.
راه پرورش عقل و ایمان: عقل انسان با دو چیز پرورش می یابد.
1- تحصیل دانش و بینش معنوی و الهی (خدا شناسی- انسان شناسی- دین شناسی- جهان شناسی- معاد شناسی).
2- کسب تجربه عملی ، انسان به هر میزان که در این مسیر حرکت می کند و مزه ، لذت و آثار عبودیت حق تعالی را با جان خویش احساس می نماید ، عقلش فراتر می رود و حرکت و زندگی عقلانیش به سوی خداوند و قرب او قوت می گیرد.
بنابراین به طور تفصیلی مراحل تذکیه نفس و خودسازی عبارت است از:
1- سیر مطالعاتی و افزایش اطلاعاتی که منتهی به آگاهی و بیداری شما می شود. برای آشنایی با این سیر لازم است دوباره سوال مطرح نمایید تا برایتان پاسخ ارسال شود. در این زمینه شرکت در جلسات مذهبی و استماع سخنرانی ها و مواعظ و همچنین تلاوت مداوم قرآن کریم و خواندن روایات اسلامی و شرح زندگی بزرگان و اهل عرفان و سلوک و مباحث مربوط به معاد و رستاخیز نیز بسیار مفید است.
2- پاکسازی و تهذیب نفس از عادت های بد و دلبستگی ها و وابستگی ها و اموری که مانع کمال و سیر و سلوک انسان به سوی خدا تلقی می شود.
3- اصلاح صفات شخصیتی و پاک سازی دل و درون از رزایل اخلاقی و آراسته شدن به فضایل اخلاقی از طریق راهکارهای علم اخلاق و تمرین آن ها در معاشرت با مردم و رعایت اخلاق اجتماعی.
5- تفکر شخصی در سوال های اساسی انسان که در بینش دینی مطرح می شود مانند, خداشناسی و انسان شناسی و هستی شناسی و دین شناسی و معاد شناسی.
6- انجام وظایف عبادی و تحصیل صفت تقوی و پرهیزکاری, از طریق آشنایی با واجبات دینی و گناهان و پایبندی به احکام دینی .
7- تقویت ارتباط عاشقانه با خداوند و اولیای معصومین(ع) و مومنان اهل ولایت و محبت, از طریق انجام مستحبات و زیارات و مانند آن.
در صورتی که این مسیر به درستی و عالمانه طی شود, به طور قطع حالات انسان دارای ثبات خواهد بود و دگرگونی ها و تحولات سامان یافته تر می شود و نگرانی ها رفع خواهد شد.
منابع اصلی اخلاق اسلامی:
-راه روشن, ترجمه مهجه البیضاء فیض کاشانی
- اخلاق اسلامی, ترجمه جامع السعادات ملا مهدی نراقی
- معراج السعاده، ملا احمد نراقی
- نقطه های آغاز در اخلاق عملی آیت الله مهدوی کنی
- اخلاق در قرآن (3 جلد) مصباح یزدی
منابع بیشتر:
- خودسازی برای خودشناسی، مصباح یزدی
- تهذیب نفس، ابراهیم امینی
- مقالات استاد محمد شجاعی
- خودسازى، شهید باهنر
- خودسازى، محمد یزدى
- جهاد با نفس، ج 3، حسین مظاهرى

 


 
تهیه کننده: سید مصطفی علم خواه ::: سه شنبه 88/8/5::: ساعت 10:24 صبح

چگونه می توان از وسوسه های شیطان در امان بود و به خدا بیشتر نزدیک شد؟

در ابتدا روحیه معنوی و کمال گرای شما را می ستاییم و برای شما آرزوی توفیق در راه خدا را داریم. در پاسخ به این سوال چند مطلب مقدماتی به عنوان بیان فرمول و قانون خودسازی ذکر می شود که قابل توجه است:
1- از آیات و روایات به خوبی استفاده می شود که انسان سه دشمن قطعی دارد که درحقیقت موانع راه خدا و قرب الهی هستند: 1-جهل و نادانی، 2- شیطان، 3-نفس اماره. جهل و نفس دشمنان داخلی و شیطان دشمن خارجی انسان است.
2- منظور از شیطان تمامی عوامل خارجی ای است که باعث تحریک افراطی قوای خیالی و وهمی و غرایز و شهوات می شوند و زمینه گمراهی و انحراف فکری، اخلاقی و عملی انسان را فراهم می کنند.
3- شیطان که دشمن قسم خورده خارجی انسان است، مستقیما به قلب و عقل انسان راه ندارد و از طریق دشمنان داخلی، یعنی نفس و جهل به انسان نفوذ می کند. شیطان در حقیقت از نادانی و امیال نفسانی و خواسته های طبیعی انسان سوء استفاده می کند و از طریق آن ها زمینه های افراطی گری را در انسان فراهم می کند و باعث بیماری و انحراف عقل و قلب انسان می شود.
4- اگر انسان بخواهد به سوی خدا حرکت کند ابتدا باید نفس خود را تعدیل نماید و جهل و ناآگاهی را از خود دور کند تا راه نفوذ شیطان بسته شود و در نتیجه آن اراده اش برای حرکت در مسیر معنویت و خداوند تقویت گردد. این مرحله در حقیقت همان مرحله رفع موانع است که مقدمه سیر و سلوک و حرکت های عرفانی است.
بنابراین شما باید در چهار مقطع کلی اقدام به خودسازی کنید تا هر دو منظور یعنی دوری از شیطان و نزدیکی به خداوند حاصل شود.
الف- رفع ناآگاهی به وسیله کسب علم و دانش و مطالعه و تحقیق و تفکر در منابع دینی و عقیدتی و اخلاقی
ب- مخالفت عملی با خواسته های افراطی نفس اماره و تعدیل قوای غریزی و اصلاح عادت های بد از طریق تذکیه نفس.
پ- اصلاح صفات و ملکات خلقی و تبدیل رزایل به فضایل و ساخت شخصیت اخلاقی
ت- ترک گناه و محرمات و انجام واجبات و مستحبات و التزام عملی به دستورات دینی و عبودیت خداوند و اعمالی که باعث رضایت خداوند می شود.

توضیح بیشتر:
کمال انسان در قرب به خدا و شکوفا شدن استعداد های الهی نهفته در او است. برای رسیدن به قرب الهی که همان هدف نهایی زندگی و دین است ، چاره ای جز این نیست که انسان خودش را در ظرف عبودیت حق تعالی قرار دهد، منتهی این ظرفیت بیشتر یک ظرفیت کیفی است تا کمی، یعنی آنچه مهم است، کیفیت عمل و عبادت است تا کمیت آن. ممکن است کسی با یک عمل مخلصانه در راه خدا ،مانند شهادت در راه خدا، این راه را طی نماید و به مقصد برسد و یا عارفی با چند سال تلاش و ریاضت به کمال خود نهایی خود واصل گردد و در مقابل کسی هم صدو بیست سال عبادت کند، نماز بخواند و روزه بگیرد ولی به کمال و رشد معنوی قابل قبولی نرسد.
آنچه در این مسیر مهم است، اول . بودن در راه است و دوم. خلوص نیت و خالی بودن از هر شایبه ریا و انگیزه های دنیوی غیر الهی. سوم. صدق و راست گویی با خداوند، یعنی انسان با خود و خدای خویش صادق باشد و اگر ادعای ایمان می کند، واقعا مومن باشد و به وظایف عبودیت عمل کند.
سرعت و کندی انسان در وصول به کمال بسته به مرتبه صدق و اخلاص او متفاوت خواهد بود.در این مسیر حتی ممکن است کسی همان گونه که در روایات هم آمده، با چهل روز رعایت اخلاص در نیت و عمل، چشمه هایی از حکمت از درونش بجوشد و به کمالات مهمی نایل گردد. برای اینکه انسان در راه خدا قرار بگیرد و به سمت اخلاص حرکت کند و به کمال نهایی خود واصل شود،
طی مراحل زیر ضرورت دارد.
1- قرب فرایض ، یعنی ظرف انجام واجبات و ترک محرمات و به عبارتی ظرف تحصیل تقوی
2- قرب نوافل، به معنی انجام مستحبات و ترک مکروحات و به عبارتی ظرف تحصیل ورع
چند تذکرمهم : 1- انسان به وسیله نوافل و مستحبات به اوج در کمال و قرب الهی می رسد ، ولی این ظرفیت هنگامی در ساخت انسان و تعالی او مؤثر می افتد که شخص سالک، نسبت به تحصیل تقوی و انجام واجبات به اطمینان رسیده باشد؛ زیرا مرتبه نافله پس از واجب است و بدون تقوی ، ورع حاصل نمی شود.

رسول خدا (ص) در یک روایت قدسی بسیار مهم فرموده است: قال الله عزوجل: ... ما تقرب الی عبد بشیء احب الی مما افترضت علیه و انه لیتقرب الی بالنافله حتی احبه، فأذا احببته کنت سمعه الذی یسمع به و بصره الذی یبصر به و لسانه ینطق به و یده التی یبطش بها ان دعانی اجبته و ان سألنی اعطیته.

خدای عزوجل فرمود: ... هیچ بنده ای با وسیله ای که نزد من محبوب تر باشد از آن چه بر او واجب کرده ام، به من نزدیک نشد. همانا او با نماز نافله به من نزدیک شود تا آن جا که او را دوست بدارم و چون دوستش بدارم گوش او شوم که با آن بشنود و چشم او شوم که با آن ببیند و زبان او شوم که با آن سخن گوید و دست او شوم که با آن ضربه زند. اگر مرا بخواند، جوابش دهم و اگر از من خواهش کند به او بدهم».
2- ظرف عبودیت با دو مانع بزرگ روبرو است که تا این دو مانع از سر راه انسان مرتفع نشود ،موفقیتی حاصل نمی گردد. مانع اول: اسارت های انسان: عادتهای بد، دلبستگی به لذتها و شهوتهای دنیوی، وابستگی ها و برخی گرایش های افراطی مادی، مانع موفقیت انسان در ظرف عبودیت و بندگی خداوند است. بدین منظور سالک اگر بخواهد در این مسیر موفق باشد باید برای تحصیل آزادی معنوی و اخلاقی تلاش مستمر نماید و خویش را از اسارت هواهای نفسانی و خواسته های شیطانی برهاند.
مانع دوم: خلقیات و ملکات اخلاقی رذیله : رذایل اخلاقی مانع می شوند که شخص بتواند به وظایف عبودی خود به نحو صحیح و احسن عمل نماید ، به طور مثال، کسی که دارای رذیله بخل است ، هرگز قادر نخواهد بود به انجام واجبات مالی خود اقدام نماید. اگر انسان در تحصیل آزادی و تهذیب نفسانی از اسارتها و ملکات رزیله موفق شود ،آنگاه در مسیر عبودیت نیز موفق خواهد بود.
3- طی تمامی این مراحل بسته به تحصیل عقلانیت معنوی و تقویت ایمان انسان است. در روایت بسیار مهمی در این زمینه آمده است «العقل ما عبد به الرحمان و اکتسب به الجنان؛ عقل آن چیزی است که به وسیله ان خدای عبادت می شود و بهشت به دست می آید»  (اصول کافی، ج 1 - کتاب العقل والجهل، ج 3، ص 11، از امام صادق(ع).

هر کس به مقدار عقل و باور یقینی خود در این مسیر حرکت می کند و موفق میشود . حتی ملاک سنجش عمل و شخصیت انسان ها به لحاظ ارزشی و ملاک محاسبه اعمال در قیامت به مقدار عقل او بستگی دارد.
راه پرورش عقل: عقل انسان با دو چیز پرورش می یابد.
1- تحصیل دانش و بینش معنوی و الهی (خدا شناسی- انسان شناسی- دین شناسی- جهان شناسی- معاد شناسی).
2- کسب تجربه عملی ، انسان به هر میزان که در این مسیر حرکت می کند و مزه ، لذت و آثار عبودیت حق تعالی را با جان خویش احساس می نماید ، عقلش فراتر می رود و حرکت و زندگی عقلانیش به سوی خداوند و قرب او قوت می گیرد.
بنابراین به طور تفصیلی مراحل تذکیه نفس و خودسازی عبارت است از:
1- سیر مطالعاتی و افزایش اطلاعاتی که منتهی به آگاهی و بیداری شما می شود. برای آشنایی با این سیر لازم است دوباره سوال مطرح نمایید تا برایتان پاسخ ارسال شود. در این زمینه شرکت در جلسات مذهبی و استماع سخنرانی ها و مواعظ و همچنین تلاوت مداوم قرآن کریم و خواندن روایات اسلامی و شرح زندگی بزرگان و اهل عرفان و سلوک و مباحث مربوط به معاد و رستاخیز نیز بسیار مفید است.
2- پاکسازی و تهذیب نفس از عادت های بد و دلبستگی ها و وابستگی ها و اموری که مانع کمال و سیر و سلوک انسان به سوی خدا تلقی می شود.
3- اصلاح صفات شخصیتی و پاک سازی دل و درون از رزایل اخلاقی و آراسته شدن به فضایل اخلاقی از طریق راهکارهای علم اخلاق و تمرین آن ها در معاشرت با مردم و رعایت اخلاق اجتماعی.
5- تفکر شخصی در سوال های اساسی انسان که در بینش دینی مطرح می شود مانند, خداشناسی و انسان شناسی و هستی شناسی و دین شناسی و معاد شناسی.
6- انجام وظایف عبادی و تحصیل صفت تقوی و پرهیزکاری, از طریق آشنایی با واجبات دینی و گناهان و پایبندی به احکام دینی .
7- تقویت ارتباط عاشقانه با خداوند و اولیای معصومین(ع) و مومنان اهل ولایت و محبت, از طریق انجام مستحبات و زیارات و مانند آن.
در صورتی که این مسیر به درستی و عالمانه طی شود, به طور قطع حالات انسان دارای ثبات خواهد بود و دگرگونی ها و تحولات سامان یافته تر می شود و نگرانی ها رفع خواهد شد.
منابع اصلی اخلاق اسلامی:
-راه روشن, ترجمه مهجه البیضاء فیض کاشانی
- اخلاق اسلامی, ترجمه جامع السعادات ملا مهدی نراقی
- معراج السعاده، ملا احمد نراقی
- نقطه های آغاز در اخلاق عملی آیت الله مهدوی کنی
- اخلاق در قرآن (3 جلد) مصباح یزدی
منابع بیشتر:
- خودسازی برای خودشناسی، مصباح یزدی
- تهذیب نفس، ابراهیم امینی
- مقالات استاد محمد شجاعی
- خودسازى، شهید باهنر
- خودسازى، محمد یزدى
- جهاد با نفس، ج 3، حسین مظاهرى

 


 
تهیه کننده: سید مصطفی علم خواه ::: چهارشنبه 88/7/29::: ساعت 9:15 صبح

در مورد راههای تهذیب نفس توضیح دهید؟

نفس در معنای کلی آن اشاره به بعد مجرد انسان است و در قرآن مجید در چند معنی به کار رفته :
1 – روح : الله یتوفی الانفس حین موتها .... ، خداوند ارواح را به هنگام مرگ قبض می کند . (42- زمر)
2 – ذات و شخص : واتقوا یوما لا تجزی نفس عن نفس شیئاً ، از آن روز بترسید که کسی به جای دیگری مجازات نمی شود . (48- بقره) .
3 – تمایلات نفسانی و خواهش های وجود انسان و غرائز او : ما ابرئ نفسی ان النفس لاماره بالسوء الا ما رحم ربی ، من هرگز نفس خویش را تبرئه نمی کنم ، که نفس سرکش بسیار به بدی ها امر می کند مگر آنچه را پروردگارم رحم کند . (53 - یوسف) .
4 – قلوب و باطن : واذکر ربک فی نفسک تضرعا وخیفه ، پروردگارت را در دل خود از روی تضرع و خوف یاد کن . (205 – اعراف) .
5 - بشر اولیه : یا ایها الناس اتقوا ربکم الذی خلقکم من نفس واحده و خلق منها زوجها وبث منهما رجالا کثیرا و نساء ، ای مردم از مخالفت پروردگارتان بپرهیزید ، همان کسی که همه ی شما را از یک انسان آفرید و همسر او را نیز از جنس او خلق کرد و از آن دو مردان و زنان فراوانی در روی زمین منتشر ساخت . (1- نساء ) . (1)
در علم اخلاق مراتبی برای نفس قائلند ، که عبارتند از : نفس اماره ، نفس لوامه، نفس مطمئنه . که این ها جدای از یکدیگر نیستند بلکه نفس و روح انسان در هر مرتبه ای قرار بگیرد , اینگونه نامیده می شود.
اگر عقل به استخدام قوای حیوانی شهوت و غضب درآید , این نفس اماره است ؛ ان النفس لاماره بالسوء الا ما رحم ربی . اگر قوه ی عاقله بر قوای حیوانی غلبه یابد و مانع خطا و اشتباه انسان شود ، این نفس مطمئنه است ؛ یا ایتها النفس المطمئنه ارجعی الی ربک راضیه مرضیه فادخلی فی عبادی وادخلی جنتی (فجر-27 تا 30 ) . و بین این دو حالت فوق ، حالتی است که نفس حیوانی و عقل با هم کشمکش دارند ؛ این نفس لوامه است ؛ یعنی نفسی که انسان را در هنگام گناه وخطا مورد سرزنش قرار می دهد .
با توجه به ادامه ی سوال شما که فرمودید : راه های مبارزه با نفس چیست ؟ مقصود شما از تهذیب نفس، همان معنای سوم ، یعنی : تمایلات نفسانی و خواهش های وجود انسان وغرایز او می باشد .
نفسِ به این معنا , می بایست تحت کنترل عقل قرار گیرد و با نیروی بازدارنده ی ایمان آن را در حد اعتدال در آورده و از افراط و تفریط پرهیز داد ؛ چرا که اگر کنترل نشود ، سبب شقاوت وسقوط انسان می گردد .
صاحب نفس اماره ، امور زندگی خود را منطبق با حکم عقل سلیم و فطرت الهی انتخاب نمی کند ، زیرا اراده ی او در مقابل خواسته های غریزی و هواهای نفسانی , بسیار ضعیف است .
برای مبارزه با هواها و خواسته های افراطی ومنفی , چند راهکار اساسی وجود دارد :
1 – تفکر و احیای حیات عقلانی :
انسان در طبیعت پدید می آید، ولی نباید در طبیعت برای همیشه ماندگار شود، زیرا در این صورت هلاک خواهد شد، چون طبیعت هلاک شدنی است. کل شیء هالک الا وجه. قصص، 88.
آدمی در مسیر حر کت تکاملی خود حتی باید از عالم عقل نیز گذر کند و سپس به عالم عشق درآید و محبت را تجربه نماید تا به محبوب حقیقی عالم وصول یابد.
در سن تکلیف، آدمی ماموریت می یابد تا دامن از طبیعت بیرون کشد و به عالم عقل و حیات معقول که اصل انسانیت و اختیار او در آن شکل می گیرد، مهاجرت نماید. چرا؟ چون اگر انسان در طبیعت بماند و اهل دنیا شود و نتواند به زندگی عقلانی خود که همان حیات طیبه انسانی و ایمانی است، سامان دهد، از هیچگونه خطری در امان نیست و در نهایت نیز اهل دوزخ خواهد بود.
حیات معقول، یعنی زندگی مستند به حجت. در این نوع زندگی انسان دو گونه حجت دارد، حجت درونی که همان عقل و به تعبیری پیامبر درونی است و حجت بیرونی که دین و پیامبران الهی هستند. در حیات معقول انسان برای تمامی افکار، عقاید، اخلاق و رفتار خود دلیل و برهان معقول و مشروع باید داشته باشد و برای هر انتخابی که انجام می دهد، استدلال می کند و اینطور نیست که صرفا در پاسخ به امیال نفسانی، زندگی و انتخاب کند.
زندگی معقول بر اساس اندیشه شکل می گیرد و نه احساس و ادراک غریزی. در این نوع زندگی عقل فرمان می دهد نه امیال و خواسته های نفسانی. انسان در ابتدا بر اساس ادراک غریزی و احساس نیازهای طبیعی که در درونش هست، زندگی و رشد می کند، ولی بعد از سن بلوغ و تکلیف وظیفه دارد که زندگی خود را بر اساس اندیشه و عقیده سامان دهد و حیات و رشد عقلانی داشته باشد.
بنابراین مهمترین شرط مبارزه ی با نفس و قدم اول در این راه ، تفکر است . امام خمینی (رضوان الله تعالی علیه) می فرمایند : بدان که اول شرط مجاهده ی با نفس و حرکت به جانب حق تعالی تفکر است حداقل تفکر ، در این مقام عبارت است از آنکه ، انسان لااقل در هر شب و روزی مقداری ولو کم هم باشد فکر کند در اینکه آیا مولای او که او را در این دنیا آورده و تمام اسباب آسایش و راحتی را از برای او فراهم کرده و بدن سالم .... به او عنایت کرده ، این همه بسط بساط نعمت و رحمت کرده ، از طرفی این همه انبیا فرستاده و کتاب ها نازل کرده و راهنمایی ها نموده و دعوت ها کرده ، آیا وظیفه ی ما با این مولای مالک الملوک چیست ؟......

با خود خطاب کند : ای نفس شقی که سال های دراز و در پی شهوات , عمر خود را صرف کردی و چیزی جز حسرت نصیبت نشد ، خوب است قدری به حال خود رحم کنی ، از مالک الملوک حیا کنی و قدری در راه مقصود اصلی قدم زنی که آن موجب حیات همیشگی و سعادت دائمی است و سعادت همیشگی را مفروش به شهوات چند روزه ی فانی نکنی . (2) .
2- تقویت ایمان:

باورمندی به بعد مجرد و فراطبیعی هستی و روح مجرد انسان و اینکه این دو با هم پیوند دارند و کمال و سعادت انسان در گرو قرب روحانی انسان به خدای متعال است و همچنین اعتقاد به جاودانگی و ادامه حیات انسان پس از مرگ و حضور در قیامت باعث می شود که انسان نگرش و سوی زندگی اش به سمت خدا نشانه گیری شود و همت خود را در این مسیر بکار ببرد و از خواهش های نفسانی که مانع اصلی او در این مسیر هستند، دوری نماید.
3- خودسازی و تعدیل قوای غریزی:

حیات عقلانی و ایمان، زمینه و انگیزه خودسازی را در انسان به وجود می آورند. اگر انسان باور کند که مانع اصلی کمال و سعادت او غرایز لجام گسیخته و زیاده خواهی های نفس اماره است، آنگاه برای خویش برنامه خودسازی و تعدیل قوای نفسانی و غریزی تنظیم خواهد کرد و زمینه حرکت عملی در این مسیر را فراهم خواهد ساخت و خود را برای حضور در برزخ و قیامت آماده می نماید.
4- همت و تلاش برای رسیدن به مقصود :
هر قدر هدف انسان بزرگ باشد ، همت و تلاش او نیز باید بیشتر باشد ! چه هدفی بالاتر وبرتر از کسب سعادت ابدی ؟ که این سعادت حاصل نمی شود ، الا در مبارزه ی با نفس اماره و پیروز وغالب شدن بر تمایلات و خواهش های او .
بنابراین باید آستین همت را بالا زده ، در راه رسیدن به مقصود , از خطر های راه نهراسیده و تصمیم بگیریم و تلاش کنیم تا موانع راه را کنار بزنیم .
5 – عمل به قرآن وسیره ی اهل بیت (علیهم السلام) در همه ی حرکات و سکنات :
قرآن کریم ، چراغ راه کسانی است که قصد دارند به سمت حضرت حق تعالی حرکت کنند ؛ عمل به نصایح قرآن و سفارشات اهل بیت عصمت وطهارت (علیهم السلام) و پرهیز از آنچه که این دو ثقل الهی ، نهی کرده اند ، تنها راه انسان , برای مجاهده ی با نفس است .
ای عزیز به طور قطع ویقین بدان ، هیچ راهی جهت مبارزه ی با نفس و حرکت به سمت حق تعالی پیموده نمی شود , مگر اینکه انسان از طائر شریعت که همان پیروی از قرآن و اهل بیت (علیم السلام) است ، آغاز کند که با اندکی تامل در سراسر قرآن وسیره ی معصومین (علیهم السلام) درمی یابید که مهم ترین را ه سعادت , همان انجام واجبات وترک محرمات است . (3)
6 – جایگزینی لذت های مشروع به جای لذت های خلاف شرع وحرام :
بسیاری از جوانان به دلیل مجرد بودن و تأخیر انداختن درامر ازدواج ، به گناهانی که درارتباط با نیازهای جنسی است , گرفتار می شوند و همین گناهان , منشأ گناهان بسیار می گردد . لذا یکی از راه های مبارزه با نفس و گناهانی که از طریق نیاز جنسی انجام می گیرد ، ازدواج و برطرف کردن این نیاز ، از طریق مشروع است ؛ ولی اگر به هر دلیل , ازدواج ممکن نباشد ، چاره ای جز استفاده از روش های کنترلی و تقویت معنویت نیست . [ روش های کنترل از قبیل : کنترل چشم ، یعنی ندیدن صحنه های محرک ، عدم تردد در مکان های تحریک آمیز ، انتخاب دوستان متعهد ومؤمن ، و...... روش های تقویت معنویت ازقبیل : روزه گرفتن ، نماز خواندن ، توسل به اهل بیت عصمت (علیهم السلام) ، شرکت در جلسات مذهبی و.....] .
معرفی کتاب جهت کسب اطلاعات بیشتر :
1 – مسئله شناخت / استاد شهید مرتضی مطهری (رحمه الله) انتشارات صدرا ، تهران
2 – معرفت شناسی در قرآن / حضرت آیت الله جوادی آملی ، مرکز نشر اسراء
3 - معرفت شناسی / حسن معلمی ، کانون اندیشه جوان ، تهران
4 – چهل حدیث حضرت امام راحل / حدیث اول
5 – خودشناسی برای خود سازی / آیت الله مصباح یزدی
6 – تهذیب نفس / ابراهیم امینی
7 – جهاد با نفس / ج 3 / حسین مظاهری
پیروز وموفق باشید .
منابع :
1 – دکتر محمد بیستونی / لغت شناسی ومفایم قرآن کریم / ص 1179 تا 1180 .
2 – چهل حدیث حضرت امام خمینی (رضوان الله تعالی ) / ص 6 .
3 - چهل حدیث حضرت امام خمینی (رضوان الله تعالی ) / ص 7 .

 


 
تهیه کننده: سید مصطفی علم خواه ::: یکشنبه 88/6/22::: ساعت 12:12 عصر

آیا تهذیب نفس و خودسازی با ورزش کردن، چه برای نشاط یا تفریح، چه برای تندرستی و سلامتی منافاتی دارد؟

دوست عزیز ورزش نه تنها منافاتی با تهذیب نفس ندارد بلکه سبب پیدایش نشاط وشادابی انسان می گردد و فردی که دارای نشاط است بهتر می تواند خودسازی کند و به عبادت بپردازد, بر خلاف کسی که افسرده وگرفته حال است و حال هیچ کاری از جمله عبادت با حضور قلب را پیدا نمی کند. این اشاره کوتاهی بود به فوائد ورزش ونقش آن در عبادات.

از منظر عقل و دین, ورزش براى تقویت و سلامتى جسم ضرورت دارد. ملتى که بدنى سالم, بانشاط و نیرومند ندارد از عقل و تفکر شایسته کمتر بهره مند است. مثلى است معروف که مى گوید: (عقل سالم در بدن سالم است), زیرا تأثیر متقابل جسم و جان, مسئله اى ثابت شده و مسلّم است.

انسان هایى که بر اثر تنبلى و عدم تحرکات جسمى, بدنى نحیف و علیل دارند و یا بیش از حد فربه و چاق هستند, نمى توانند روحیه اى آرام و بانشاط داشته باشند. این گونه افراد معمولاً عصبى مزاج, کم حوصله, بهانه گیر و داراى روحیه اى ناهنجار و فکرى بیمار هستند و همین مسائل در جسم آنان نیز اثر سویى مى گذارد. 

پیامبر(ص) مى فرماید: خوشا به حال کسى که سالم و زندگى اش در حد کفایت و قوى و نیرومند باشد. از همین رو در تاریخ ادیان مى خوانیم: وقتى قوم بنى اسرائیل پادشاهى از خدا خواستند, طالوت با دو ویژگى معرفى مى شود: (خداوند طالوت را براى شما برگزید و قدرت علمى و جسمى فزون ترى به او عطا فرمود).1

درباره قدرت موسى بن عمران قرآن مى فرماید که در نزاع دو قبیله (قِبطى و سِبطى) حضرت موسى تنها یک مشت به آن مرد زد و او درگذشت: (فوکزه موسى فقضى علیه) 2 معلوم مى شود حضرت موسى از قدرت جسمانى و مشت پولادین برخوردار بوده است.

دختر حضرت شعیب هم به پدرش گفت: اى پدر, موسى را استخدام کن, زیرا آدمى نیرومند و امین است.3 قرآن درباره حضرت هود هم به قدرت جسمانى او اشاره مى کند: (وزادکم فى الخلق بَسْطَةً) 4. اسلام به مسئله سلامت و قدرت جسم و جان اهمیت خاصى مى دهد تا آن جا که بر این باور است که رهبران جامعه اسلامی باید در سلامت جسم, اعتدال خلقت و قدرت علم و معنویت سرآمد دیگران باشند.

رسول گرامى اسلام(ص) مى فرماید: به سرگرمى و بازى بپردازید, زیرا دوست ندارم که در دین شما خشکى و خشونت دیده شود.

ائمه معصومین(ع) با این که تحت نظر شدید بودند ولى گاه گاهى قدرت علمى و احیاناً قدرت و مهارت جسمى خود را در تیراندازى و اسب دوانى به نمایش مى گذاشتند و اعجاب و تحسین حاضران را برمى انگیختند.

امام على(ع) در مسابقات کشتى, پشت تمام اقران خود را به زمین مى زد. رسول خدا(ص) نیز گاهى در مسابقات اسب سوارى و شتر دوانى شرکت مى کردند.

بعضى اوقات از رسول خدا(ص) تقاضا مى شد که در یک مسابقه, داور باشند و حضرت آن را مى پذیرفتند. پیامبر گرامى اسلام(ص) دستور اکید داده اند که کودکان را رها سازید تا هفت سال بازى کنند.

پیامبر(ص) فرمود: هرکس در کنارش کودکى باشد لازم است با او کودکى کند (با او هم زبان و هم بازى شود).چون که با کودک سر و کارت فتادپس زبان کودکى باید گشاد .

ورزش در ادیان الهى, ریشه تاریخى دارد. برادران یوسف براى بردن او به پدر گفتند: او را با ما بفرست تا بگردد و بازى کند. در سیره پیامبر است که با امام حسن و امام حسین(علیهم السلام) بازى مى کردند; آن ها را روى دوش خود سوار مى کردند و به کشتى گرفتن تشویقشان مى نمودند.5

در فقه اسلامى بحثى با عنوان (سَبق و رِمایه) مطرح شده است, که یکى از مسائل آن, مسئله شرط بندى در مسابقات است. مى فرمایند: شرط بندى با پول در مسابقات اسب دوانى, تیراندازى و شمشیربازى جایز است.

پیامبر(ص) فرمود: در هیچ مسابقه اى شرط بندى پولى جایز نیست مگر در تیراندازى, شمشیربازى, پرتاب نیزه, شتردوانى و حتى مسابقه با فیل و کلیه حیوانات سم دار.

از این نکته نباید غفلت کرد که ورزش فقط منحصر در ورزش هاى رایج و معمول امروزى نیست, بلکه کشاورزى, آهنگرى, درخت کاری… نیز از ورزش هایى هستند که به عضلات بدن استحکام مى بخشند. به واقع هرکار مشروعى که به قوت جسم و قدرت روح منتهى شود, ورزش است.

 هدف از ورزش چیست؟ در اسلام هدف از ورزش, جمع مال و ثروت و کسب وجهه و شهرت نیست; بلکه وسیله اى براى سالم زیستن, قوی بودن, بهتر عبادت کردن و خدمت بهینه به خلق است. در دعاى کمیل مى خوانیم: ((قوّ على خدمتک جوارحى; بار پروردگارا, اعضا و جوارحم را براى خدمت به تو نیرومند گردان)

در دعاى روز چهارم ماه مبارک رمضان مى خوانیم: (اللهم قوّنى فیه على اقامة امرک; خدایا, در این روز مرا براى اقامه فرمانت نیرومند گردان). بدون تردید تقویت جسم, بدون تمرین و ورزش ممکن نیست. در واقع ما از خدا توفیق ورزش کردن مى طلبیم.

با وجود این که ورزش کردن داراى محاسن و امتیازات فراوانى است, اما این نکته را نباید از ذهن دور نگه داشت که اگر ورزش با اخلاق و اعتدال همراه نباشد, نتیجه مطلوبى را باز پس نخواهد داد. هم چنان که دین اسلام, دین اعتدال است, به اعتدال در همه امور نیز سفارش کرده است. ورزش کاران باستانى کار دیروز و امروز همواره در خط اعتدال قرار داشته و دارند.

فرهنگ حاکم بر این ورزش, فرهنگ علوى است. نام خدا و یاد خدا, رعایت آداب ویژه باستانى و نیز رعایت اخلاق اسلامى از ویژگى هاى بارز این رشته ورزشى است. در این ورزش, پیش کسوتان تقدم دارند و نوآموزان و جوانان مورد احترام مى باشند. روحیه قهرمانى در تمام حرکات آنان مشهود است. آنان همواره یار مظلومان و خصم ستم گران بوده اند.

ورزش هدفمند مورد توجه پیشوایان دین اسلام بوده و هست. ورزشی که باعث تقویت قدرت جسمانی انسان شود و یا او را در جهت مبارزه دشمنان دین یاری کند (مانند تیراندازی و سوارکاری) در دین مبین اسلام بیشتر مورد توجه است.

قرآن کریم به مناسبت های مختلف قدرت جسمانی را یکی از مشخصه های انسان های برگزیده اعلام می فرماید. به عنوان مثال علت انتخاب طالوت به فرماندهی و رهبری عده از بنی اسرائیل قدرت علمی و جسمی او عنوان شد (بقره، آیه 247). و یا قدرت جسمانی قوم هود به عنوان یک نعمت «ارزشمند» یادآوری شده  (تفسیر نمونه، ج 6، ص 228).

در بعضی از رشته های ورزشی هدفمند روایات خاص وارد شده که در ذیل تقدیم می گردد: تیراندازی و سوارکاری: رسول خدا(ص) آیه شریفه واعدو لهم ماستطعتم من قوه...؛ هر چه در توان دارید از نیرو و اسب های آماده بسیج کنید...» (انفال، آیه 60). در تفسیر «قوه» فرمودند: قوه یعنی تیراندازی. رسول خدا(ص) فرمودند: «محبوب ترین سرگرمی (بندگان) نزد خدای متعال اسب سواری و تیراندازی است» و نیز فرمودند: «کسی که تیراندازی را یاد بگیرد و سپس از روی بی علاقگی آن را رها کند کفران نعمت کرده است». و نیز در فرمایش دیگری فرمود: «... بدانید خدای عز وجل به سبب یک تیر صد نفر را به بهشت می برد: کسی آن را بسازد و کسی که آن را برای مجاهدان خریداری کند و کسی که آن را در راه خدا پرتاب کند» (محمدی ری شهری، محمد، میزان الحکمه، ج 5، ص 2138).

کشتی: رسول خدا(ص) شبی وارد خانه حضرت فاطمه زهرا(س) شد و به امام حسن و امام حسین(ع) فرمودند: برخیزید و کشتی بگیرید و آن دو برخاستند و کشتی گرفتند.

برخی آثار و فواید ورزش:

 1- ورزش یکی از مفیدترین و سالم ترین سرگرمی هایی است که می تواند اوقات فراغت جوانان و نوجوانان را پر کند.

 2- ورزش، کسالت و تنبلی را از انسان زدوده و به وی نشاط و شادابی بخشیده، او را برای انجام کارهای و وظایف فردی و اجتماعی آماده نموده و اخلاقش را بهبود می بخشد.

 3- ورزش، روحیه شجاعت، از خود گذشتگی، مبارزه با ظلم و ظالم و دفاع از مظلوم را در انسان تقویت نموده، اراده وی را قوی می سازد.

 4- ورزش، توان رزمی انسان را افزایش می دهد. بالا بودن توان جسمانی نیروهای نظامی و رزمی، تنها در زمان های گذشته که جنگ ها با سلاح های سرد صورت می گرفت، مورد توجه نبوده، بلکه امروزه نیز حائز اهمیت فراوان است و تمرینات بدنی قسمت عمده ای از آموزش های نظامیان و به ویژه کماندوها و نیروهای ویژه را تشکیل می دهد. همچنین افرادی که از نقطه نظر بدنی و جسمانی، ضعیف و یا ناقص باشند، در ارتش پذیرفته نشده و گاه از خدمت سربازی نیز معاف می گردند.

 5- اهمیت سلامتی و توانمندی جسمانی بر کسی پوشیده نیست. پیامبر گرامی اسلام صلی علیه واله در باره حق بدن بر انسان می فرماید: اِنَّ لِرَبِّکَ عَلَیکَ حَقّاً، وَ اِنَّ لِجَسَدِکَ عَلَیکَ حَقّاً وَ لاَ هلِکَ عَلَیکَ حَقّاً؛ پروردگارت بر تو حقی دارد، و بدنت بر تو حقی دارد، و خانواده ات[نیز] بر تو حقی دارد. آن چه در این حدیث ارزنده قابل توجه است، این است که پیامبر بزرگوار اسلام، تا بدان پایه برای جسم و بدن ارزش و اهمیت قابل است که حق بدن را در ردیف حق پروردگار [آن هم بلافاصله بعد از آن] و در کنار حق خانواده [و حتی قبل از آن] ذکر می فرماید.

زمانی انسان می تواند حق پروردگار و خانواده خویش را به بهترین نحوی ادا کند، که از بدنی سالم و نیرومند برخوردار باشد.

--------------------

 پى نوشت ها: 1ـ بقره(2) آیه 247. 2ـ قصص(28) آیه 115. 3ـ همان, آیه 26. 4ـ اعراف(7) آیه 69. 5 ـ بحارالانوار, ج103, ص189.

 


 
تهیه کننده: سید مصطفی علم خواه ::: پنج شنبه 88/5/1::: ساعت 11:35 صبح

در بسیاری از مواقع وقتی برای انجام کارهایی مانند خواندن به موقع نماز و رعایت مسایل اخلاقی و یا حتی در مسائل دیگر زندگی برنامه ریزی می کنم و در اوایل اجرای آن برنامه دارای یک نوع نشاط و هیجان زیادی هستم اما بعد از مدتی از آن نشاط و ذوق و شوق که در ابتدا داشتم کاسته می شود و دیگر به برنامه ایی که تهیه کردم، عمل نمی کنم؛ چگونه می توانم این مشکل را برطرف کنم؟

سلام به شما دوست و برادر عزیزم که از صمیم قلب خواهان کمال و قرب الهی و مشتاق رابطه با خداوند متعال هستی. برای شما از اعماق وجود خواهان موفقیت هستم.
نکته مهمی که یک سالک باید مد نظر قرار دهد این است که این مسیر بالا و پایین و فراز و نشیب دارد. در این راه انسان زمین خورده و دوباره برمی خیزد. نباید مأیوس شد. باید آن قدر این درب را کوفت تا صاحب خانه آن را به روی ما باز نماید.
آن قدر در می زنم این خانه را         تا ببینم روی صاحب خانه را
اگر قرار بود انسان به راحتی این ره پر خطر را بپیماید که همه مرد راه بودند. این ره مخصوص شیفتگان است.
بر در منزل لیلی چه خطرهاست مرا        شرط اول قدم آن است که مجنون باشی
همین که مشتاق راه محبوب هستی بدان خداوند تو را خواسته و او هم مشتاق آمدن توست. در یک حدیث قدسی آمده که خداوند فرمود:‌ اگر انسان های گنهکار می دانستند اشتیاق من به آن ها چگونه است هرآینه از شدت شوق می مردند. وقتی خداوند نسبت به برگشت گنهکاران این قدر مشتاق است نسبت به افراد مؤمنی مانند شما نیز اشتیاق دارد. و اگر این اشتیاق بیشتر نباشد کمتر نیست.
یک کودک وقتی می خواهد راه رفتن یاد بگیرد بارها زمین خورده و دوباره برمی خیزد آن قدر این کار را تکرار می کند تا راه رفتن برای او ملکه می شود. حکایت ما دقیقاً‌ مانند حکایت این کودک است. ما، در این صراط مستقیم ممکن است بارها زمین بخوریم. نباید نا امید گشت. باید برخاسته، خود را تکانی داد و دوباره حرکت کرد. اقتضای ابتدای راه همین است که انسان زمین می خورد. بنابراین داستان شما یک امر طبیعی بوده و جای نگرانی نیست. فقط نباید خسته شد بلکه باید با استفاده از لذت های دنیوی اسباب نشاط خود را فراهم کرد تا دل زدگی پیش نیاید. وقتی سالک آرام آرام به راه افتاد و قدم به قدم پیش رفت خود بخود از برخی علائق که قبلاً برایش بسیار مهم بود چشم پوشیده و دیگر رغبتی به آن نشان نمی دهد زیرا او رو به سوی جمال حق دوخته و معشوق حقیقی را یافته. اما تا آن جا، ره دراز است. باید بیدار بود تا بدان جا رسید.
گاهی اوقات ما برای طی مسیر کمال می خواهیم به یک باره همه چیز درست شده و زندگی ما در مسیر حقیقی خود قرار گیرد. در واقع ما به پله دهم نگاه می کنیم و می خواهیم از پله اول به آن پله برسیم بدون آن که پله های میانی را طی نماییم. این روش صحیح نیست باید پله پله و آرام آرام حرکت کرد. وقتی انسانی مراحل را قدم به قدم طی نمود آن گاه پیمودن راه برای او سخت نیست و به راحتی می تواند بسیاری از علائقی را که با تکامل او منافات داشته رها کند. بال های رهایی را باید به آرامی باز کرد و پرواز را آموخت نمی توان به سرعت مانند یک عقاب تیز پرواز در آسمان کمال پر کشید و زمین نخورد. این زمین خوردن ها طبیعی است. نباید خسته شد .
خودسازى موفق‏:
نخست باید دانست که کسب هر موفقیتی آمیخته با تلاش و تحمل سختی است. اما سختی ها وقتی به چشم نمی آید که انگیزه انسان قوی باشد و پاداش های فراوان در برابر سختی ها وعده داده شود. خداوند نوید داده است کسانی که توبه کنند نه تنها گناهان گذشته آنان آمرزیده می شود، بلکه حسنات و پاداش جایگزین آن می شود.  إِلاّ مَنْ تابَ وَ آمَنَ وَ عَمِلَ عَمَلاً صالِحًا فَأُوْلئِکَ یُبَدِّلُ اللّهُ سَیِّئاتِهِمْ حَسَناتٍ وَ کانَ اللّهُ غَفُورًا رَحیمًا» [فرخنده و] بزرگوار است آن کسى که در آسمان برجهایى نهاد و در آن چراغ و ماهى نوربخش قرار داد[سوره فرقان 125, آیه 70
از این پس لازم است به خودتان فشار نیاورید بلکه همین اندازه که واجبات را مانند نماز و روزه و ... را به جا آوردید و حرامها را مانند حریم نامحرم را رعایت کنید کافی است. در حال حاضر بهترین روش، پر کردن اوقات خود به درس و تفریح و فراهم سازی زمینه ازدواج و اشتغال است. در صورتی که از انجام واجبات مطمئن شدید، آنگاه به تدریج به انجام مستحبات بپردازید.

برای توضیح بیشتر و تنظیم دقیق تر یک برنامه جامع توجه شما را به مطالب زیر جلب می کنیم:
کوشش سخت و پی گیر شما را در جهت خود سازی و ترک گناه می ستاییم. امید واریم در این راه موفق و استوار باشید. در جهت راهنمایی مطالبی تحت عنوان موفقیت در دین داری و سلوک برایتان ارسال می نماییم که امید است مورد استفاده باشد.
رسیدن به چنین آرمان بلند و گران سنگى درگرو تلاش و جهادى پر دامنه و دراز آهنگ است. بدون شک مبارزه جدى و بى امان با هواها و خواهش‏هاى نفسانى، بیرون راندن حب دنیا و تعلقات دنیوى از دل، عبودیت مطلقه پروردگار، پالودن نفس از رذایل و آراستن آن به فضایل، تهجد و شب زنده‏دارى و توسل و استشفاع به اولیاى گرام الهى و. همه ره توشه‏هاى این سیر خدایى است. این که: گویند به هرکس ندهند دلیلش بسیار واضح و روشن است. زیرا کسى که جهاد با نفس نکرد و دل به مادیات سپرد و در ظلمات نفس و نفسانیات خود را محبوس ساخت کى تواند که به سوى نورحق پر کشد و به لایتناهى عروج کند؟
ناز پرورده تنعم نبرد راه به دوست عاشقى شیوه رندان بلاکش باشد
موفقیت به مناسبت تنوع اهداف کلی و مهم زندگی، گونه گون و متنوع است. مانند موفقیت در تحصیل ، در ازدواج و تشکیل خانواده، در پیشبرد زندگی ، در دین داری و عبودیت خداوند و مانند آن ، ولی در عین حال چون از نگاه دینی تمامی اهداف زندگی در جهت واحدی سازمان می یابند و آن قرب به خدای متعال و وصول به مقام ولایت و خلافت الهی است ، موفقیت نهایی نیز در این راستا ارزیابی می شود.
اسباب توفیق و سلب آن:
هیچ کاری بدون علت نیست . هم موفقیت ناشی از علل و عوامل است و هم عدم آن. برای موفق شدن ابتدا باید اسباب و علل آن را شناخت و از راه اسباب آن وارد شد. اگر کسی با شناخت کافی وارد این میدان شود و شایسته عمل نماید ، به طور قطع شاهد موفقیت خواهد بود.
نکته اساسی در موفقیت داشتن انگیزه آگاهانه و قوی است. داشتن انگیزه منوط به شناخت عمیق هدف خودسازی و دین و زندگی است. اگر کسی هدف دار شد آنگاه در راه رسیدن به آن مقاومت و پایداری خواهد داشت. ابتدا باید انگیزه خود را بررسی نمایید و ببینید با انگیزه ای که دین برای انسان تعریف می کند، می سازد یا نه.

اگر کسی بداند که خدای متعال او را خلیفه خود در زمین قرار داده و دین و انبیا را برای رسیدن او به مقام ولایت و ولی شدن انسان نازل کرده است و در انسان استعداد ولی خدا شدن وجود دارد، آنگاه انگیزه اش برای قرب به خداوند و رسیدن به مقام ولایت و خلافت حق تقویت خواهد شد.

البته زمینه های تربیت خانوادگی و محیطی افراد، در موفقیت و عدم آن، نقش فراوانی دارد و هر کسی، در حقیقت، به لحاظ شخصیتی، تاحد زیادی از خانواده و محیط اطراف خود رنگ می گیرد وآموزشهای تربیتی که از اوایل کودکی تا سن بلوغ و اختیار، به او داده می شود، نقش اساسی در موفقیت آتی او دارد ، ولی در عین حال اینطور نیست که آثار تربیتی قبل از بلوغ، قابل تغییر نباشد. کسانی که در سنین جوانی و بزرگ سالی هستند، می توانند با استفاده از روشهای اختیاری که آگاهانه و از روی انتخاب اتخاذ می شوند ، زمینه های موفقیت خویش را فراهم آورند.
در برنامه‏ریزى نیز توجه به امور زیر بایسته است:
1. واقع‏گرایى: سالک و رهرو، توان واقعى خود را مى‏سنجد، حال و روز خود را مى‏نگرد و بر اساس آن به تنظیم برنامه خودسازى مى‏پردازد. انسان‏ها داراى تفاوت‏هاى فردىِ روحى و جسمى و شرایط مختلف‏اند و هر یک باید براى خود برنامه‏اى برگزینند که سنگین و طاقت‏فرسا نباشد؛ بلکه پیوسته حال و نشاط ایشان در طول برنامه، محفوظ بماند و به عنوان یک دستورالعمل کلى، باید نشاط را پیوسته در خود نگه داشته و از اجبار و اکراه - به ویژه در مراحل ابتدایى - پرهیز کنند.
2. جذابیت: در برنامه‏ریزى باید به کیفیت، بیش از کمیت اهتمام ورزید؛ به عنوان مثال به جاى اینکه شخص تصمیم بگیرد هر صبحگاهان یک جزء قرآن بخواند، مى‏تواند آن را حتّى به یک صفحه تقلیل دهد. اما کوشش کند تلاوتش در جاى خلوت، با حال و توجّه کامل و تدبّر و ژرف اندیشى در معانى باشد. همچنین بکوشد نمازهایش را با حضور قلب و توجّه بخواند.
3. تدریج: از حداقل شروع کند؛ ولى در اندیشه افزون سازى تدریجى باشد براى مثال اگر از اول خواندن نماز شب سخت است، بنا داشته باشد که فقط یک رکعت «وتر» بخواند. پس از یک هفته دو رکعت «شفع» را هم اضافه کند و پس از مدتى کم کم هشت رکعت نافله شب را هم بخواند.
4. رعایت مراتب حال: در روند خودسازى، باید مرحله به مرحله پیش رفت. از اول نمى‏توان تمام مدارج کمال را یک مرتبه طى کرد. بهتر است انسان ابتدا از عمل به واجبات و رعایت شرایط و جزئیات آنها شروع کند و در کنار آنها به ترک محرمات بپردازد و همواره بر نیفتادن در دام‏هاى شیطان و هواى نفس، جدیت کند. پس از مدتى که سراسر وجودش تسلیم شد و ایمان در روح و جسم او نفوذ کرد، به انجام دادن مستحبات و ترک مکروهات بپردازد. از این مرحله به بعد، عنایات ربوبى، او را راهنمایى خواهد کرد:
A}«و الّذین جاهدوا فینا لنهدینّهم سبلنا و ان اللَّه لمع المحسنین» عنکبوت (29)، آیه آخر. «و آنان که در راه ما به جان و مال جهد و کوشش کردند، به تحقیق آنان را به راه خویش هدایت مى‏کنیم و همیشه خدا، یار نکوکاران است».
5. عزم و استوارى: پس از تنظیم برنامه، با اراده قاطع، باید بر انجام دادن آنها ایستادگى کرد و نفس خود را از طفره رفتن و کسالت ورزیدن، با جدیت تمام باز داشت.
6. استعانت و توسّل: براى موفقیت در جهاد اکبر، باید از خداوند بزرگ، استمداد جست و دائما به ائمه اطهارعلیهم السلام متوسل شد.
7. اسوه گزینى: افزایش معرفت و پیروى از الگوهاى راستین (ائمه اطهارعلیهم السلام و بزرگان اخلاق) همواره باید مدّ نظر باشد.
V}براى آگاهى بیشتر ر.ک: ملکى تبریزى، میرزا جواد آقا؛ لقاء الله؛ اسرار الصّلوة؛ المراقبات.{V
8. مشارطه و...: سالک باید پیوسته از طریق ارکان سلوک؛ یعنى، مشارطه، مراقبه، محاسبه، با خداوند در ارتباط باشد. امام خمینى‏رحمه الله در این باره مى‏نویسد: «و از امورى که لازم است از براى مجاهد، مشارطه، مراقبه و محاسبه است.
«مشارطه» آن است که در اول روز مثلاً با خود شرط کند که امروز بر خلاف فرموده خداوند - تبارک و تعالى - رفتار نکند و این مطلب را تصمیم بگیرد. معلوم است یک روز خلاف نکردن، امرى است خیلى سهل [که‏] انسان مى‏تواند به آسانى از عهده [آن‏] بر آید. تو عازم شو و شرط کن و تجربه نما، ببین چقدر سهل است. ممکن است شیطان و جنود آن ملعون، بر تو این امر را بزرگ نمایش دهند؛ ولى این از تلبیسات آن ملعون است او را از روى واقع و قلب لعن کن و اوهام باطله را از قلب بیرون کن و یک روز تجربه کن، آن وقت تصدیق خواهى کرد.
پس از این مشارطه، باید وارد «مراقبه» شوى و آن چنان است که در تمام مدت شرط، متوجه عمل به آن باشى و خود را ملزم بدانى به عمل کردن آن. اگر خداى نخواسته در دلت افتاد که امرى را مرتکب شوى که خلاف فرموده خدا است؛ بدان که این از شیطان و جنود او است که مى‏خواهند تو را از شرطى که کردى، باز دارند. به آنها لعنت کن و از شرّ آنها به خداوند پناه ببر و آن خیال باطل را از دل بیرون نما و به شیطان بگو که من یک امروز با خود شرط کردم که خلاف فرمان خداوند تعالى نکنم. ولىِّ نعمت من سال‏هاى دراز است که به من نعمت داده، صحّت و سلامت و امنیت مرحمت فرموده و مرحمت‏هایى کرده که اگر تا ابد خدمت او کنم، از عهده یکى از آنها بر نمى‏آیم. سزاوار نیست که یک شرط جزئى را وفا نکنم! امید است ان شاء اللَّه شیطان طرد شود و منصرف گردد و جنود رحمان غالب آید. این مراقبه با هیچ یک از کارهاى تو، از قبیل کسب و سفر و تحصیل و غیرها، منافات ندارد.
به همین حال باشى تا شب که موقع «محاسبه» است و آن عبارت است از اینکه حساب نفس را بکشى، در این شرطى که با خداى خود کردى که آیا به جا آورد[ى ]و با ولى نعمت خود در این معامله جزئى خیانت نکردى!؟ اگر درست وفا کردى، شکر خدا کن در این توفیق و بدان اینکه یک قدم پیش رفتى و مورد نظر الهى شدى و خداوند ان شاءاللَّه تو را راهنمایى مى‏کند در پیشرفت امور دنیا و آخرت و کار فردا آسان‏تر خواهد شد. چندى به این عمل مواظبت کن، امید است ملکه گردد از براى تو؛ به طورى که از براى تو کار خیلى سهل و آسان شود؛ بلکه آن وقت لذت مى‏برى از اطاعت فرمان خدا و از ترک معاصى در همین عالم. با اینکه اینجا عالم جزا نیست، لذت مى‏برى و جزاى الهى اثر مى‏کند و تو را مُلْتَذ (کامروا) مى‏نماید.
بدان که خداى - تبارک و تعالى - تکلیف شاق بر تو نکرده و چیزى که از عهده تو خارج است و در خور طاقت تو نیست، بر تو تحمیل نفرموده [است‏]؛ لکن شیطان و لشکر او کار را بر تو مشکل جلوه مى‏دهند. و اگر خداى نخواسته در وقت محاسبه، دیدى سستى و فتورى شده در شرطى که کردى؛ از خداى تعالى معذرت بخواه و بنا بگذار که فردا مردانه به عملِ شرط قیام کنى. به این حال باشى تا خداى تعالى، ابواب توفیق و سعادت را بر روى تو باز کند و تو را به صراط مستقیم انسانیت برساند
V}خمینى، روح‏اللَّه، چهل حدیث، (مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینى، چاپ چهاردهم، 1376)، صص 9 - 10. جهت آگهى بیشتر در باب خودسازى نگا: تهرانى، مجتبى، اخلاق الهى، (تهران: موسسه فرهنگى دانش و اندیشه معاصر).
10- سخت کوشی و تحمل سختی ها: اگر طالب موفقیت هستیم باید بپذیریم که همه چیز با کار و کوشش سخت ، برد باری و مقاومت در مقابل دشواری ها بدست می آید. کسی با خوش گذرانی و راحت طلبی به جایی نرسیده که ما دومین آن باشیم .
امام رضا (ع) مى‏فرمایند: هر کس از خدا توفیق را مسئلت کند در حالى که کوشا و تلاش گر نیست خود را به استهزاء و شوخى گرفته است. و من سأل الله التوفیق و لم یجتهد فقد استهزاء بنفسه. بحار الانوار، ج 78،ص 356
در بحث دین داری و عبودیت حق تعالی نیز کوشش و صبر در مقابل نا همواری ها و ناملایمات زندگی، چه زندگی مادی و چه معنوی، از شرایط اصلی موفقیت محسوب می شود. قرآن کریم در مورد سختی نماز می فرماید : نماز خواندن ، جز برای خاشعین ، کار ساده و آسانی نیست و انها لکبیره الا علی الخاشعین. بقره ، 45
و در قیامت نیز به کسانی که صبورند، وعده بهشت بی حساب می دهد ان الله یوفی الصابرین اجرهم بغیر حساب. زمر، 10
در مورد روزه، حج، جهاد ، خمس، ذکوه، امر به معروف و سایر وظایف شرعی و عبادی نیز وضعیت به همین منوال است . انجام تمامی اینگونه تکالیف نیاز به صبر و مقاومت فراوان دارد. نابرده رنج گنج میسر نمی شود. موفقیت در بدست آوردن گنج مقصود که در لقای الهی ، قرب به خداوند و اولیای او خلاصه می شود، کاری است که با عمل و تحمل دشواری های آن حاصل خواهد شد.
دست از طلب ندارم تا کام من برآید یا تن رسد به جانان یا جان زتن برآید
11- برنامه ، نظم ، تداوم: هدف خویش را در زندگی و رسیدن به قرب الهی مشخص نمایید و برای رسیدن به آن برنامه ریزی کنید و بر آن برنامه پای بفشارید. نظم و برنامه ریزی از لوازم ضروری موفقیت در دین داری و یا هر کار دیگر است . امکان ندارد یک آدم بی انضباط و ولنگار در رسیدن به اهداف زندگی خود موفق باشد.
این برنامه که در حقیقت یک دستور العمل خود سازی و قرب الهی است باید از روى دقت، مطالعه و مشورت با متخصصین متعهد و علما ی دین باشد تا هم قابل عمل باشد و هم از افراط و تفریط به دور باشد. موفقیت در عمل و عبادت خدای در گرو تداوم در آن است . عبادت خداوند ، نوری است که به تدریج تمام وجود انسان را می گیرد و آدمی را سراسرنورانی می کند.
اگر روزی در برنامه های عبودی خود کوتاهى کردید بدانید، که به همان اندازه از توفیقات شما کاسته مى‏گردد، کوشایى و استقامت شرط توفیق است. على (ع) در روایتی فرموده است: من طلب شیئاً ناله او بعضه» هر کس طالب چیزى باشد و واقعاً بخواهد به آن برسد ، به تمام یا قسمتی از آن، حتما خواهد رسید. مطالب السئوول، ص37
12- تامین اقتصادی : از نظر اسلام هم فقر مفرط مانع انجام وظایف بندگی است و هم ثروت فراوان. بهترین حالت برای ایجاد فراقت و تمرکز در بندگی خداوند، حالت توسط و تامین اقتصادی است. کسی که فقیر است دایم باید به فکر آب و نان خانواده خود باشد و همچنین کسی که مال و منال فراوان دارد ، همواره باید وقت و نیروی خود را در جهت سامان دادن و حفظ و حراست اموال خود به هدر بدهد ، این دو گروه معمولا در دین داری و عبودیت خداوند موفق نیستند.
قرآن کریم نسبت به ثروتمندی فراوان می فرماید: ان الانسان لیطغی ان رآه استغنی . انسان همین که خود را ثروتمند و بی نیاز احساس کند ، سر به شورش و طغیان گری می گزارد سوره علق،آیه 6
و در روایت از رسول اکرم (ص) است که کاد الفقر ان یکون کفرا . نزدیک است که فقر آدم فقیر را به کفر بکشاند. کافی،ج2 ،ص307
در مقابل افرادی که از یک زندگی آبرو مند و ساده برخوردارند، فکری راحت و فرصتی مناسب برای بندگی خداوند و قرب به او در اختیار خواهند داشت و در این زمینه موفقیتشان بیشتر است.
13- رفق و مدارا : یکی از شرایط موفقیت در عبادت ، اقتصاد در آن و رفق و مدارا با خود است. حتی عبادت را نباید به خود تحمیل نمود، عبادت تحمیلی باعث زدگی انسان می شود و حال بندگی را زایل و خود عمل را بی ثمر می نماید.
در روایات اسلامی، تاکید فراوان شده است که در عبادت، میانه رو باشید و اقبال و ادبار قلب خویش را در نظر بگیرید. در حالتی که میل و اقبال دارید ، بیشتر عبادت کنید و در حالت بی حالی و ادبار، تنها به انجام واجبات اکتفا نمایید .
امیر مومنان حضرت علی(ع) فرمود: ان للقلوب اقبالا و ادبارا، فاذا اقبلت فاحملوها علی النوافل، و اذا ادبرت فاقتصروا بها علی الفرایض. بدرستی که قلب انسان را اقبال و ادباری است. پس چون در حال پذیرش بود، آنرا به انجام مستحبات و نوافل بدارید و هنگامی که در حالت روی گردانی بود، به انجام واجبات اکتفا نمایید. نهج البلاغه، حکمت 312
14- طلب توفیق از خداوند: دعا و درخواست مخصوصاً با تضرع ، حال ، اشک چشم و دل شکسته، علاوه بر آثار مادى و معنوى استجابت و موفقیت در رسیدن به اهداف، دل را بر انجام اوامر الهى رقیق و آماده مى‏سازد و آن را از کدورت ها و تعلق و تشویش و اضطراب‏هاى ناشى از وسوسه‏هاى یأس‏آور شیطان و نفس اماره پالایش مى‏دهد.
در روایتى از امام جواد (ع) آمده که مؤمن نیاز به سه چیز دارد : توفیق الهی و کسی که از درون او را نصیحت کند و پذیرش نصیحت از کسی که او را نصیحت کرده. المؤمن یحتاج إلى توفیق من الله ، وواعظ من نفسه ، وقبول ممن ینصحه. میزان الحکمة، ج4 ص 3598.
علی ( علیه السلام ) فرموده است: همانگونه که جسم از سایه خود جدا نمی شود، همچنین دین و توفیق الهی از هم جدا شدنی نیستند. کما أن الجسم والظل لا یفترقان ، کذلک الدین والتوفیق لا یفترقان
و در روایت دیگری فرمود : حتی کوشش بدون توفیق از جانب خداوند، نافع نخواهد بود. لا ینفع اجتهاد بغیر توفیق
از امام باقر (ع) در باره معنای جمله لا حول ولا قوة إلا بالله سوال شد ، حضرت فرمود : معنایش این است که بدون کمک الهی، هرگز کسی را یارای اجتناب از هیچ گناهی نیست و بدون توفیق الهی نیز کسی را نیروی اطاعت نمی باشد. «معناه لاحول لنا عن معصیة الله إلا بعون الله ، ولا قوة لنا على طاعة الله إلا بتوفیق الله عزوجل»
V}( توحید صدوق، ص242){V
بنابراین باید از راه توسل به ذات اقدس اله و واسطه قرار دادن ارواح پاک معصومین (ع) به درگاه او از خداوند طلب توفیق نمود. البته جدیت و کوشش خود انسان هم لازم است و باید از خوردن غذاهاى شبهه‏ناک پرهیز نموده و از مجالست با رفقایى که مقید به آداب و مقررات اسلامى نیستند دورى کرد تا به تدریج کارهاى خوب در انسان عادت و به صورت ملکه درآید و توفیق الهى شامل حال شود.
P} اى خداى پاک بى‏انباز و بار {E} دست گیر و جرم ما را درگذار{P
P} در ده ما را سخن‏هاى رقیق {E} تا تو را رحم آورد بر ما شفیق{P
P} هم دعا از تو اجابت هم زتو {E} ایمنى از تو مهابت هم زتو{P
امید است در این امر حساس و حیاتی با دقت کافی عمل نموده و ضمنا از هرگونه حساسیت بیش از اندازه و وسواس گونه نیز اجتناب کنید و با خوب اندیشیدن، خوب مشورت کردن واستفاده از نظرات مشورتی علما و والدین محترمتان زندگی معنوی خود را پایه ریزی کنید.
برای مطالعه در این زمینه منابعی از کتابهای اخلاقی و عرفان عملی معرفی می شود:
1. اوصاف الاشراف، خواجه نصیرالدین طوسی
2. منازل السائرین، خواجه عبدالله انصاری
3. جامع السعادات، نراقی
4. الاخلاق، شبر
5. سیر و سلوک، بحرالعلوم
6. لب اللباب، علامه طباطبایی
7. رساله لب اللباب : سید محمد حسین حسینی تهرانی
8. تهذیب نفس یا خودسازی: استاد ابراهیم امینی
9. خودشناسی برای خودسازی : استاد مصباح یزدی.

 


 
تهیه کننده: سید مصطفی علم خواه ::: دوشنبه 88/3/11::: ساعت 9:6 صبح

آیا ریاضت نفس شرعی خوب است و شامل چه مواردی می شود؟

دوست گرامی سلام. در حقیقت شما با اختصاص قید «شرعی» در قسمت اول پرسش خود، پاسخ آن را داده اید، اما برای مزید اطلاع، نکات ذیل را تقدیم می کنیم:
الف) «ریاضت» در لغت به معنای: تمرین و ممارست؛ کوشش و سعى است و در اصطلاح عرفانی؛ به معنی تحمل رنج و سختی خودسازی و تهذیب نفس و تربیت جسم و جان سالک است. سالک از نظر جسمانى برخی مشقت ها و محدودیت ها و از جمله گوشه‏نشینى توأم با عبادت و کفّ نفس را بر خود تحمل و هموار می کند تا در قبال آن به اهداف و توانمندى‏هاى‏ روحى و معنوی برسد. در مجموع ریاضت که مشخصه مهم عرفان و حیات معنوی انسان است، براى جلوگیرى از حرکات افراطى در قواى شهویه، غضبیه و ناطقه انسان است و این قوا را جهت کمال انسانى تعدیل و بلکه مدیریت مى‏کند.
ب) آنگونه که شما نیز اشاره فرمودید، از یک چشم‏انداز مى‏توان ریاضت را به دو نوع کلی تقسیم کرد:
1. ریاضت به صورت مطلق و قطع نظر از آموزه‏هاى دینى؛ و آن عبارت است از اینکه انسان از هر راه ممکن، جسم خود را به مشقّت بیندازد تا مهارت‏ها و توانمندى‏هایى را در بعد روحى به دست آورد؛ چه چنین عملى از نظر احکام شرعى و مبانى دینى صحیح باشد یا نباشد. و نیز فرقى نمى‏کند این کار با کرامت انسانى سازگار باشد یا نباشد؛ مانند بسیاری از ریاضت های غیر شرعی مرتاضان هندی و یا اعمال بسیاری از گروه های صوفیه.
2. ریاضت در قالب آموزه‏هاى دینى و براساس معیارهاى شرعى؛ در ریاضت‏هاى دینى مانند صوم یا روزه، هرگز فرد از چارچوب شریعت خارج نمى‏شود و هر قدرت و نیرویى براى او مطلوب نیست. او براساس احکام الهى روزه مى‏گیرد؛ زیرا اعمال احکام دینى، براى این است که انسان را در حوزه عبودیت خدا قرار دهد و او را به مقام قرب الهى برساند. پس نتیجه واثر ریاضت‏هاى شرعى و غیرشرعى کاملاً با هم متفاوت است.
ج) همانگونه که اشاره شد، آموزه‏ها و منابع اسلامى بر ریاضت شرعی مهر تأیید زده و انسان‏ها را به مجاهدت با هوا و هوس و تعدیل قوای جسمی تشویق کرده اند که عبارتند از:
1. قرآن کریم: به منظور بیرون آوردن انسان‏ها از حجاب‏هاى ظلمانى، جهاد با نفس که جهاد اکبر است را به آنان توصیه مى‏کند و براى آنکه در میدان موفق باشند، به صبر و استقامت و استعانت از حضرت حق دعوت مى‏فرماید: «وَ الَّذِینَ جاهَدُوا فِینا لَنَهْدِیَنَّهُمْ سُبُلَنا و آنان که در راه ما مجاهده و کوشش کردند، به راه خویش هدایت مى‏کنیم» (عنکبوت:69) «وَ مَنْ جاهَدَ فَإِنَّما یُجاهِدُ لِنَفْسِهِ إِنَّ اللَّهَ لَغَنِیٌّ عَنِ الْعالَمِینَ؛ و هر که بکوشد، تنها براى خود مى‏کوشد؛ زیرا خدا از جهانیان سخت بى‏نیاز است»(عنکبوت:69).
2. روایات موجود ما از معصومین (ع) نیز آکنده از تأکید بر مجاهده و مبارزه با نفس است. در کلمات حضرت علی (ع) ریاضت به عنوان یک امر مهم تلقی شده است؛ مانند: «من استدام ریاضة نفسه انتفع؛ کسی که مداومت بر ریاضت نفس داشته باشد، بهرهمند خواهد شد» (غرر الحکم، ص .238). برای مطالعه بیشتر در این مورد نگا: میزان‏الحکمة، ج‏2، صص‏139 - 141
البته در منابع اخلاقی، عرفانی و ادبی ما که برگرفته از منابع اصیل و جامع «کتاب الله و عترت» است، به این امر مهم نیز توجه ویژه شده است؛ مانند کتاب مثنوی معنوی مولوی، که می گوید:
مردن تن در ریاضت زندگى است‏ رنج این تن روح را پایندگى است‏
پس ریاضت را به جان شو مشتری چون سپردی تن به خدمت جان بری
د) ریاضت شرعی ـ دینى با ریاضت غیرشرعی ـ غیردینى، تفاوت های بسیار دارد از جمله:
1. بر اساس قاعده کلى «لاضرر و لا ضرار فى الاسلام؛ ضرر رساندن و ضرر دیدن در اسلام و احکام آن، قرار داده نشده است» و همچنین بر اساس قاعده «لا یُکَلِّفُ اللَّهُ نَفْساً إِلاَّ وُسْعَها؛ خداوند براى هیچ کس بیشتر ازتوانایى‏اش تکلیف نمى‏کند» (بقره: 286)؛ دین، به انسان اجازه ضرر زدن به خود یا به دیگرى را نمى‏دهد و اعمال او همواره باید فایده عقلایى داشته باشد. براى مثال روزه عمل واجبى است که افراد مکلّف، باید آن را بگیرند. اما همین روزه اگر در جایى موجب آسیب شدید جسمانى،یا بیمارى و یا تشدید آن گردد، حکم آن لغو مى‏شود و چنین فردى نباید روزه بگیرد. در حالى که مرتاض در ریاضت غیرشرعی خود، ممکن است عملى را به این جهت انجام دهد که موجب تقویت اراده شود و کارى ندارد به اینکه این عمل ممکن است براى او ضرر داشته باشد یا نه.
اساساً اسلام با برنامه «سختی دادن به تن» مخالف است و می‏گوید بدنت بر تو حقی دارد و لذاست که پیامبر (ص) از عمل عده‏ای که خواستند ریاضت های شاقه را بر خود وارد کنند نهی فرمود.
حتی اسلام می گوید که برنامه «بر خلاف میل نفس رفتار کردن» اگر چه کار خوبی است اما متاسفانه عده‏ای مبارزه با نفس را مبارزه با این خود (خود واقعی) هم انگاشتند مثلا نفسی که خواهان آبرو را کاری کردند تا بی‌آبرو شود! عده‏ای از صوفیه به نام ملامتیه به همین بهانه، حاضر شدند که دیگران شخصیت و کرامت آنها را لگدمال کنند! آنها برای مبارزه با غرور، تظاهر به فسق و فجور می‏کردند! در صورتی که اسلام با همه اینها مخالف است و امیرالمومنین علی (ع) می‌فرماید: «عز المومن غناه عن الناس» (جلوه‏های حکمت موضوع 146 ح .8).
2. در ریاضت‏هاى الهى، قصد و انگیزه الهى است؛ ولى معلوم نیست در ریاضت های غیرشرعی چنین هدفى دنبال شود. پس فرق دیگر مربوط به انگیزه و هدفى است که در ریاضت دنبال مى‏ شود. اگر از مرتاض سؤال شود انگیزه و هدف تو از این عمل چیست، ممکن است بگوید: براى تقویت روح، یا به جهت تقویت اراده، یا به دلیل اینکه بتوانم توانایى به دست آورم. اما نخستین شرط روزه این است که روزه‏دار، باید نیّت و قصد «قربت» کند: «انما الاعمال بالنّیات» ( مستدرک الوسایل، ج 1، ص 90).
3. تفاوت دیگر در بکارگیرى محصولات و نتایج ریاضت است. یک انسان مؤمن - که در قالب عمل به احکام الهى به کمالاتى دست مى‏یابد هرگز حاضر نیست از این کمالى که به دست آورده، سوء استفاده کند و در راه حرام، آن را به کار گیرد. اما مرتاض ممکن است در اثر ریاضت، توانمندى‏هایى به دست آورد و در راه غیرصحیح و غیرمشروع از آن استفاده کند.
هـ) برخی از بزرگان وادی معرفت، ریاضت را دارای چهار رکن اساسی دانسته اند:
1.سکوت: یعنی بسته شدن هم زبان، لب و دهان انسان از یاد هر کس و هرچیزی که غیر از خدا باشد و نیز سکوت دل که به آن جز یاد خدا امری راه نیابد. سکوت زبان از مدارج اهل دل است و سکوت دل از صفات مقربین واهل کشف وشهود. علامه حسن زاده آملی به زیبایی می فرماید: «از خاموشی گفتار زاید»(نامه ها، برنامه ها).
2.عزلت یا گوشه گیری از هیاهوی دنیا: عزلت مایه سکوت سالک است. در این مرتبه است که سالک از خلط و آمیزش و موانست و معاشرت با مردم بی‌خبر خودداری می کند و در حال خلوت به دنیا و مافیها وقعی نمی گذارد.
3.گرسنگی (صوم؛ روزه): برای تسلط بر نفس شهوانی و قوای حیوانی، گرسنگی بهترین توشه هر رهروی است. پرخوری دلیل بر دوری و محروم شدن از انوار الهی و بی نصیب ماندن از خیر و برکت است.
گرسنگی، خشوع و خضوع، مسکنت و احساس فقر و سکون و آرامش را به همراه می آورد و رقت وصفا را در سالک برمی انگیزاند و موجب می گردد که به اخلاق الهی متخلق گردد. گرسنگی باید با همت مردانه سالک توام باشد چه در غیر این صورت ثمری ندارد.
4.بیداری (یقظه): بیداری مایه خودشناسی است که مقدمه خداشناسی است و هر گاه سالک از هیاهوی مردم دنیازده دوری گزید و به خدا مشغول شد و هنگامیکه غفلت زدگان به خواب فرو می روند، بیداری کشید و ارکان ریاضت را به جا آورد، از دایره محدود بشریت خارج می شود و به عالم ملکوت راه می یابد. بیداری بر دو نوع است یکی بیداری دل و دیگری بیداری چشم. (حق الحقیقه، کاشف دزفولی صدرالدین، از صفحات آخر کتاب)
ی) در این باره مطالعه کتب ذیل راهگشا خواهد بود:
جهاد با نفس؛ امام خمینی.
جهاد با نفس؛ شیخ حرّ عاملی.
موفق و موید باشید.

 


 
تهیه کننده: سید مصطفی علم خواه ::: دوشنبه 88/3/11::: ساعت 9:4 صبح

چرا انسان به خود ظلم می کند؟

سلامی گرم به شما که در پی تعالی هستید و کنجکاوانه از موانع آن جویا می گردید.
ظلم یعنی تعدی از حد وسط و به این معن‍‍ی همه رذایل را شامل می شود. در لغت نیز ظلم به معنای کار بی جا کردن است.(1)
وقتی به آیات قرآن و بحث ظلم می نگریم در بسیاری موارد ظلم به خود مطرح شده است. ظلم انسان به خود در آیات قرآن موج می زند و هر تعدی و تجاوزی از حدود الهی،‌ ظلم به حساب می آید.( من یتعد حدود الله فقد ظلم نفسه)
به عبارت ساده تر هر گناه و معصیت یک ظلم است و خداوند مکرراٌ‌ فرموده که شما به خودتان ظلم کردید.
عوامل ظلم را می توان به طور مختصر این گونه بر شمرد.
1- عامل اصلی ظلم انسان به خود، جهل است. یک فرد از روی جهالت ممکن است به هر کاری دست بزند. این شخص حتی‌ نمی داند که دارد به خودش ظلم می کند. وقتی فردی نداند کاری که دارد انجام می دهد با روح و جان او چه می کند مانند کسی است که چشمان خود را بسته و تصمیم بگیرد هر چه به دست او دهند را بخورد.‌ ممکن است در بین این خوراکی ها سم مهلک هم باشد اما چون او چشمان خود را فرو بسته،‌ متوجه نمی گردد. این فرد نمی تواند کسی غیر از خود را سرزنش نماید زیرا می توانست دیدگان خود را به روی جهان و حقایق آن باز کرده و کار صحیح را انجام دهد. ظالم به خود نیز مانند این فرد است که با اراده و اختیار خود این مسیر ظلمانی را انتخاب نموده و دیگر قدرت تشخیص از او گرفته شده. همه انسان ها در ابتدا به نوعی بد را از خوب تشخیص می دهند مگر آن که از کثرت معصیت و غفلت، فطرت الهی خود را کاملاً پوشانده باشند.
2- یکی دیگر از عوامل ظلم، غفلت است. روزمرگی و دوری از معنویات و با خدا نبودن، پرده غفلت را بر قلب انسان انداخته و او را غافل می کند. آن گاه باعث ظلم می گردد.
3- یک عامل دیگر هوای نفس است. او می داند که این کار اشتباه است و ظلم به خود محسوب می شود اما باز هم آن را انجام می دهد به خاطر این که از هوای نفس خود تبعیت می نماید.
4- عامل دیگر، شیطان و وسوسه های اوست. باید بدانیم که شیطان فقط وسوسه گر است ونمی تواند کسی را مجبور نماید
تا گناهی و ظلمی مرتکب شود. این خود انسان ها هستند که با یک وسوسه به سمت گناه حرکت کرده و موجبات ظلم به خود و دیگران را فراهم می کنند. البته شیطان و هوای نفس در طول هم دیگر در انسان تأثیر گذارده و او را به ظلم به خود وا می دارند.
شیطان در روز قیامت به کسانی که فریب او را خورده و وی را لعن و نفرین می کنند می گوید: این قدر مرا لعن نکنید چرا که من بر شما تسلطی نداشتنم و تنها به شما وعده می دادم و خلاف وعده ام عمل می کردم.
و شیطان هنگامی که کار تمام می شود می گوید: خداوند به شما وعده حق داد و من به شما وعده (باطل) دادم و تخلف کردم. من بر شما تسلطی نداشتم جز این که دعوتتان کردم و شما دعوت مرا پذیرفتید؛ بنابراین برا سرزنش نکنید؛خود را سرزنش کنید. نه من فریاد رس شما هستم و نه شما فریاد رس من . من نسبت به شرک شما درباره خود که از قبل داشتید(و اطاعت مرا هم ردیف اطاعت خدا قرار دادید) بیزار و کافرم. مسلماً ستم کاران عذاب دردناکی دارند.(2)
این آیه تمام پرونده شیطان را رو کرده و نهایت کار او را به تصویر کشیده است.
5- عوامل دیگری مانند عادت ها، ضعف ها و انفعالات نفسانی و دیگران نیز از عوامل بسیار مهم هستند که نمی توان به سادگی از آن گذشت.
راهکارهای دور شدن از ظلم به خود
1- دور شدن از عوامل ظلم به خود(غفلت، شیطان و هوای نفس).
2- دوستی با رفیق مؤمن: دوست خوب،‌ انسان را از جهنم نجات می دهد. [ روز قیامت] شخصی در بهشت می گوید: فلان دوست من چه شد؟-در حالی که دوست او در جهنم است-. خداوند می فرماید:‌به خاطر او دوستش را از جهنم خارج کرده و به بهشت ببرید.[ در این هنگام]‌ جهنمیان می گویند: ما نه شفاعت کننده داریم و نه دوست صمیمی [‌که ما را شفاعت کند] (3)
3- ارتباط جدی، مؤثر و مستمر با اماکن مذهبی مانند مسجد نیز باعث می شود تا از عوامل ظلم و گناه دوری گزینیم.
4- ایجاد تغییراتی در محیط اطراف خود برای جلب بیشتر ذهن و افکار به سمت یاد خداوند.
در یک کلام، اگر ما نیروهای اطرافمان را به نفع خودمان و در جهت هدف بلندمان تغییر دادیم، فقط یک تصمیم صحیح و محکم لازم است تا ان شاء الله به سمت تعالی معنوی پیش رفته و از ظلم و عوامل آن دوری کنیم.
مطالعه بیشتر:
1- تحقیق و مطالعه در واژه « ظلم» در قرآن کریم و تفاسیر.
2- معراج السعادة،‌ ملا احمد نراقی،
3- گناهان کبیره،‌ شهید دستغیب
4- فضائل و رذایل اخلاقی، آیة الله مظاهری
منابع:
1- معراج السعادة،‌ ملا احمد نراقی،‌ بحث ظلم
2- و قال الشیطان لما قضی الامر ان الله وعدکم وعد الحق و وعدتکم فاخلفتکم و ما کان لی علیکم من سلطان الا ان دعوتکم فاستجبتم لی فلا تلومونی و لوموا انفسکم ما انا بمصرخکم و ما انتم بمصرخی انی کفرت بما اشرکتمون من قبل ان الظالمین لهم عذاب الیم (ابراهیم/22)
3- فی مجمع البیان و فی الخبر المأثور عن جابر بن عبد الله قال: سمعت رسول الله صلى الله علیه و آله یقول ان الرجل یقول فی الجنة: ما فعل صدیقی فلان و صدیقه فی الجحیم؟ فیقول الله: أخرجوا له صدیقه الى الجنة فیقول من بقی فی النار: «فَما لَنا مِنْ شافِعِینَ وَ لا صَدِیقٍ حَمِیمٍ».

 


 
تهیه کننده: سید مصطفی علم خواه ::: شنبه 88/3/2::: ساعت 9:52 صبح

روش خودسازی و تقرب به خداوند:

کمال انسان در قرب به خدا و شکوفا شدن استعداد های الهی نهفته در او است. برای رسیدن به قرب الهی که همان هدف نهایی زندگی و دین است ، چاره ای جز این نیست که انسان خودش را در ظرف عبودیت حق تعالی قرار دهد، منتهی این ظرفیت بیشتر یک ظرفیت کیفی است تا کمی، یعنی آنچه مهم است، کیفیت عمل و عبادت است تا کمیت آن. ممکن است کسی با یک عمل مخلصانه در راه خدا ،مانند شهادت در راه خدا، این راه را طی نماید و به مقصد برسد و یا عارفی با چند سال تلاش و ریاضت به کمال خود نهایی خود واصل گردد و در مقابل کسی هم صدو بیست سال عبادت کند، نماز بخواند و روزه بگیرد ولی به کمال و رشد معنوی قابل قبولی نرسد.
آنچه در این مسیر مهم است، اول . بودن در راه است و دوم. خلوص نیت و خالی بودن از هر شایبه ریا و انگیزه های دنیوی غیر الهی. سوم. صدق و راست گویی با خداوند، یعنی انسان با خود و خدای خویش صادق باشد و اگر ادعای ایمان می کند، واقعا مومن باشد و به وظایف عبودیت عمل کند.
سرعت و کندی انسان در وصول به کمال بسته به مرتبه صدق و اخلاص او متفاوت خواهد بود.در این مسیر حتی ممکن است کسی همان گونه که در روایات هم آمده، با چهل روز رعایت اخلاص در نیت و عمل، چشمه هایی از حکمت از درونش بجوشد و به کمالات مهمی نایل گردد. برای اینکه انسان در راه خدا قرار بگیرد و به سمت اخلاص حرکت کند و به کمال نهایی خود واصل شود،
طی مراحل زیر ضرورت دارد.
1- قرب فرایض ، یعنی ظرف انجام واجبات و ترک محرمات و به عبارتی ظرف تحصیل تقوی
2- قرب نوافل، به معنی انجام مستحبات و ترک مکروحات و به عبارتی ظرف تحصیل ورع
چند تذکرمهم :

 1- انسان به وسیله نوافل و مستحبات به اوج در کمال و قرب الهی می رسد ، ولی این ظرفیت هنگامی در ساخت انسان و تعالی او مؤثر می افتد که شخص سالک، نسبت به تحصیل تقوی و انجام واجبات به اطمینان رسیده باشد؛ زیرا مرتبه نافله پس از واجب است و بدون تقوی ، ورع حاصل نمی شود. –

رسول خدا (ص) در یک روایت قدسی بسیار مهم فرموده است: قال الله عزوجل: ... ما تقرب الی عبد بشیء احب الی مما افترضت علیه و انه لیتقرب الی بالنافله حتی احبه، فأذا احببته کنت سمعه الذی یسمع به و بصره الذی یبصر به و لسانه ینطق به و یده التی یبطش بها ان دعانی اجبته و ان سألنی اعطیته؛ خدای عزوجل فرمود: ... هیچ بنده ای با وسیله ای که نزد من محبوب تر باشد از آن چه بر او واجب کرده ام، به من نزدیک نشد. همانا او با نماز نافله به من نزدیک شود تا آن جا که او را دوست بدارم و چون دوستش بدارم گوش او شوم که با آن بشنود و چشم او شوم که با آن ببیند و زبان او شوم که با آن سخن گوید و دست او شوم که با آن ضربه زند. اگر مرا بخواند، جوابش دهم و اگر از من خواهش کند به او بدهم».
2- ظرف عبودیت با دو مانع بزرگ روبرو است که تا این دو مانع از سر راه انسان مرتفع نشود ،موفقیتی حاصل نمی گردد. مانع اول: اسارت های انسان: عادتهای بد، دلبستگی به لذتها و شهوتهای دنیوی، وابستگی ها و برخی گرایشهای افراطی مادی، مانع موفقیت انسان در ظرف عبودیت و بندگی خداوند است. بدین منظور سالک اگر بخواهد در این مسیر موفق باشد باید برای تحصیل آزادی معنوی و اخلاقی تلاش مستمر نماید و خویش را از اسارت هواهای نفسانی و خواسته های شیطانی برهاند.
مانع دوم: خلقیات و ملکات اخلاقی رذیله : رذایل اخلاقی مانع می شوند که شخص بتواند به وظایف عبودی خود به نحو صحیح و احسن عمل نماید ، به طور مثال، کسی که دارای رذیله بخل است ، هرگز قادر نخواهد بود به انجام واجبات مالی خود اقدام نماید. اگر انسان در تحصیل آزادی و تهذیب نفسانی از اسارتها و ملکات رزیله موفق شود ،آنگاه در مسیر عبودیت نیز موفق خواهد بود.
3- طی تمامی این مراحل بسته به تحصیل عقلانیت معنوی و تقویت ایمان انسان است. در روایت بسیار مهمی در این زمینه آمده است «العقل ما عبد به الرحمان و اکتسب به الجنان؛ عقل آن چیزی است که به وسیله ان خدای عبادت می شود و بهشت به دست می آید» (اصول کافی، ج 1 - کتاب العقل والجهل، ج 3، ص 11، از امام صادق(ع)).

 هر کس به مقدار عقل و باور یقینی خود در این مسیر حرکت می کند و موفق میشود . حتی ملاک سنجش عمل و شخصیت انسان ها به لحاظ ارزشی و ملاک محاسبه اعمال در قیامت به مقدار عقل او بستگی دارد.
راه پرورش عقل: عقل انسان با دو چیز پرورش می یابد.
1- تحصیل دانش و بینش معنوی و الهی (خدا شناسی- انسان شناسی- دین شناسی- جهان شناسی- معاد شناسی).
2- کسب تجربه عملی ، انسان به هر میزان که در این مسیر حرکت می کند و مزه ، لذت و آثار عبودیت حق تعالی را با جان خویش احساس می نماید ، عقلش فراتر می رود و حرکت و زندگی عقلانیش به سوی خداوند و قرب او قوت می گیرد.
بنابراین به طور کلی مراحل تذکیه نفس و خودسازی عبارت است از:
1- سیر مطالعاتی و افزایش اطلاعاتی که منتهی به آگاهی و بیداری شما می شود. برای آشنایی با این سیر لازم است دوباره سوال مطرح نمایید تا برایتان پاسخ ارسال شود. در این زمینه شرکت در جلسات مذهبی و استماع سخنرانی ها و مواعظ و همچنین تلاوت مداوم قرآن کریم و خواندن روایات اسلامی و شرح زندگی بزرگان و اهل عرفان و سلوک و مباحث مربوط به معاد و رستاخیز نیز بسیار مفید است.
2- پاکسازی و تهذیب نفس از عادت های بد و دلبستگی ها و وابستگی ها و اموری که مانع کمال و سیر و سلوک انسان به سوی خدا تلقی می شود.
3- اصلاح صفات شخصیتی و پاک سازی دل و درون از رزایل اخلاقی و آراسته شدن به فضایل اخلاقی از طریق راهکارهای علم اخلاق و تمرین آن ها در معاشرت با مردم و رعایت اخلاق اجتماعی.
5- تفکر شخصی در سوال های اساسی انسان که در بینش دینی مطرح می شود مانند, خداشناسی و انسان شناسی و هستی شناسی و دین شناسی و معاد شناسی.
6- انجام وظایف عبادی و تحصیل صفت تقوی و پرهیزکاری, از طریق آشنایی با واجبات دینی و گناهان و پایبندی به احکام دینی .
7- تقویت ارتباط عاشقانه با خداوند و اولیای معصومین(ع) و مومنان اهل ولایت و محبت, از طریق انجام مستحبات و زیارات و مانند آن.
در صورتی که این مسیر به درستی و عالمانه طی شود, به طور قطع حالات انسان دارای ثبات خواهد بود و دگرگونی ها و تحولات سامان یافته تر می شود و نگرانی ها رفع خواهد شد.

 

منابع اصلی اخلاق اسلامی:

-راه روشن, ترجمه مهجه البیضاء فیض کاشانی

- اخلاق اسلامی, ترجمه جامع السعادات ملا مهدی نراقی

- معراج السعاده، ملا احمد نراقی

- نقطه های آغاز در اخلاق عملی آیت الله مهدوی کنی

- اخلاق در قرآن (3 جلد) مصباح یزدی

منابع بیشتر:

- خودسازی برای خودشناسی، مصباح یزدی

- تهذیب نفس، ابراهیم امینی

- مقالات استاد محمد شجاعی

- خودسازى، شهید باهنر

- خودسازى، محمد یزدى

- جهاد با نفس، ج 3، حسین مظاهرى


 
تهیه کننده: سید مصطفی علم خواه ::: یکشنبه 87/12/25::: ساعت 6:7 عصر

زمان خودسازی:
خودسازی به عنوان یک فریضه عقلی و دینی در همه ادوار زندگی انسان جریان دارد و در هیچ لحظه ای از عمر نباید ترک شود؛ زیرا کمال و سعادت انسان در دنیا و آخرت در گرو آن است. سهولت خودسازی، در همه دوران های زندگی به یک اندازه نیست. کسی که دوران جوانی را سپری کرده و در میان سالی به غفلت خو کرده، به دشواری می تواند کام خود را از عادت های بد و لذت های حرام محروم سازد. دشوارتر اینکه، خروج او از غفلت کار آسانی نیست و چون غافل است درد خود را نمی داند تا به درمان آن روی آورد. حتی اگر به علتی از خواب غفلت بیدار شود، توان او برای ساختن حال و آینده خود اندک شده و نمی تواند به راحتی با گذشته خود وداع نماید.

فرصت جوانی:

جوانی بهترین فرصت برای سازندگی و پیمودن مسیر کمال است، زیرا در این سن انسان در اوج قدرت بدنی و روانی و اراده است و برای خودسازی به این قدرت نیاز دارد. فلسفه اصلی وجود قدرت در دوران جوانی صرف آن در جهت خودسازی و توانمند سازی روح انسان در مسیر قرب به خداوند است. انسان به هر مقدار که از این دوران فاصله می گیرد، اگر در مسیر خودسازی باشد، انرژی جسمانی اش صرف قوت روح می شود و در نتیجه آن اگر چه از قدرت جسمانی اش کاسته می شود، ولی روح اش قوی و توانا می گردد. ولی اگر در این مسیر نباشد، نیروهایش را از دست می دهد، بدون اینکه چیزی در خور عمر بیابد و در نتیجه احساس خسارت و ضرر خواهد کرد.

قرآن کریم در این باره می فرماید: ان الانسان لفی خسر الا الذین آمنوا و عملوا الصالحات. بدرستی که انسان در خسارت و زیان کاری است مگر کسانی که در مسیر ایمان و عمل(خودسازی) قرار دارند.

سر اینکه برای خودسازی ایام جوانی توصیه می شود سیستم انس گیری انسان است. به طور کلی می توان گفت: انسان از انس است. انس گرفتن و شدت و ضعف آن در ساخته شدن شخصیت انسان بسیار موثر است. انسان به هر مقدار که بیشتر با چیزی انس می گیرد و عادت می کند، سخت تر از آن دل می کند. کسی که با دنیا و لذت های آن انس گرفته، اگر بخواهد در ایام بزرگسالی و کهولت سن خودسازی کند، این کار برای او بسیار سخت خواهد بود، زیرا دل کندن از آنچه یک عمر بدان خو گرفته آسان نیست، ولی این کار در ایام جوانی به دلیل اینکه هنوز انس با دنیا و لذت های زودگذر آن در او ملکه و ثابت نشده آسان تر است.

یکی از عرصه های خودسازی که اتفاقا بسیار مهم هم هست، عرصه دانش اندوزی و کسب علم است که باید از کودکی و در سنین جوانی انجام گیرد. در سنین بالاتر به تدریج قوای ادراکی انسان ضعیف می شود و نمی تواند به راحتی به کسب دانش بپردازد. 

همچنین برای اصلاح صفات، ملکه ساختن صفات خوب و خالی کردن دل از رزایل خلقی در سنین بالا بسیار دشوار است. کسی که عمری از او گذشته، صفات اخلاقی بد در او ملکه و ثابت شده است، زمان و فرصت تحول را تا حدود زیادی از دست داده است و موفقیت او در این مسیر کم خواهد بود، ولی جوان هم به دلیل انعطاف پذیری و اینکه هنوز صفات بد در او ثابت و ملکه نشده است و به راحتی می تواند متحول شود و هم به دلیل داشتن فرصت کافی برای تحول، امید موفقیت در او بسیار قوی است.

البته از جهتی نیز سنین بزرگسالی بر جوانی برتری دارد، زیرا اگر کسی در مسیر خودسازی و صراط مستقیم الهی قرار داشت، طول زمان و گذر عمر باعث می شود که هر چه بیشتر صفات نیک در او نهادینه شود و با عبادت خداوند و رفتار اخلاقی نیکو انس بگیرد و از این جهت کمال بیشتری از یک جوان داشته باشد، اما نسبت به اصلاح صفات رزیله و حب دنیا و رفتار بد اخلاقی سن جوانی بر بزرگسالی برتری دارد، زیرا نهادینه نبودن این صفات و رفتار در او باعث می شود که آسان تر بتواند در مسیر خودسازی گام بردارد.

در عرصه معنویت و عبادت نیز نیروی جوانی بسیار کمک کننده است. وقتی سن انسان بالا می رود، چه بسا به بیماری های گوناگون دچار شود و یا ناتوانی، سستی و کندی بر او عارض گشته و توان انجام اعمال عبادی را عملا از او سلب نماید، ولی جوان از بدنی سالم و قوی برخوردار است، عواطف سرشار و روحیه لطیف جوان باعث آن می شود که بهتر بتواند با خداوند و اولیای او ارتباط برقرار می کند و از این جهت نیز موفق تر است. نیروی یک جوان برای شرکت در مجالس و مراسم معنوی و عبادی با کسی که سنش بالا رفته بسیار متفاوت است.

ملکه تقوا در جوانی بدست می آید. ترک گناه و اطاعت خداوند به نیروی جوانی نیاز دارد. در جوانی باید انسان به انجام واجبات الهی مانند نماز و روزه و پرداختن واجبات مالی عادت کند. اگر کسی در جوانی برای انجام فرایض دینی خود اقدام نکند، در سنین بالاتر این کار بسیار دشوار می شود و شخص به سختی خواهد توانست نفس خود را از گناه بازدارد.

البته گاهی انسان به دلیل ناتوانی ممکن است در سنین پیری کمتر گناه کند، ولی این نشانه تقوا نیست. تقوا برای جوان معنا پیدا می کند که توان گناه دارد، و به خاطر خدا تقوا پیشه می کند.

پاک بودن در جوانی شیوه پیغمبری است   ورنه هر گبری به پیری می شود پرهیزکار

 اگر کسی در اثر غفلت و همنشینی با دوست بد به طور مثال معتاد شود، در سنین جوانی این امکان برای او هست که اعتیاد خود را ترک کند، ولی در سنین پیری این امکان بسیار کم می شود.

بنابراین بهترین زمان خودسازی فرصت جوانی است و بهترین راه صرف نیروی جوانی در مسیر خودسازی است، دوران جوانی سکوی پرش به قله کمال و کلید رسیدن به سعادت جاودانه است.

در این مرحله هنوز شخصیت انسان به طور کامل شکل نگرفته و صفات و خصلت های ناپسند و عادات زشت هنوز در عمق روح ریشه نکرده است، لذا می توان با هزینه و زحمت کمتری در جهت رفع آنها و جایگزین کردن فضیلت ها و اخلاق پسندیده اقدام کرد. کاری که در سنین بالاتر به دلیل ملکه شدن صفات و ثبوت عادت ها بسیار سخت و دشوار خواهد بود. مولوی این موضوع را به زیبایی و در قالب تشبیه بیان کرده است:

تو که می گویی که فردا، این بدان       که به هر روزی که می آید زمان

آن درخت بد، جوان تر می شود           وین کَننده، پیر و مضطر می شود

خار بن در قوت و برخاستن                 خارکَن در سستی و در کاستن

او جوان تر می شود تو پیرتر               زود باش و روزگار خود مبر

با وجود این واقعیت آشکار، متأسفانه غالبا فرصت ارزشمند جوانی به رایگان از دست می رود و زمانی انسان متوجه این خسران می گردد که کار از کار گذشته و فرصتی برای جبران باقی نمانده است. یک جوان اگر در مسیر کسب آگاهی و تجربه عملی نباشد، به علت فقدان این تجارب و شناخت ها، در عالم بی خبری و تخیل های غیر واقعی به سر می برد و شاید برای خود عالمی تصور کند که جز احساسات غیر واقعی و افکار غیر منطقی و دور از حقیقت، چیزی در آن وجود ندارد.

احساسات دوران جوانی:

ناآگاهی ها و سوار شدن بر موج احساسات و عواطف ناپایدار در سنین جوانی، موجب می گردد که سرمایه های بی بدیل این دوران از دست برود و انسان در نیمه راه کمال از قافله سعادت و معنویت باز بماند. از طرف دیگر فوران میل های غریزی در پرتو قدرت و قوت جسمی، او را تحت تأثیر قرار می دهد و به دنبال همین امیال به حرکت در می آورد و بدین ترتیب دوران جوانی را که بهترین فرصت برای تکامل فکری و روحی است، بدون هیچ حاصل و نتیجه ای، پشت سر می گذارد.

اگر در این فرصت مغتنم و گرانقدر، قدرت جسمی و روحی و سرمایه های فراوان و طراوت و شادابی جوانی، با رشد عقلی و همراه گردد و انسان پیش از دست رفتن این دوران بی همتا، از اهمیت و ارزش آن آگاه شود، می تواند بهره کامل خود را از آن بگیرد و از این امکانات خداداد و سرشار در جهت تکامل و رشد معنوی خود استفاده شایانی ببرد.

باید کاری کرد که وقتی غروب خورشید عمر را به نظاره می نشینیم و دفتر دوران گذشته را ورق می زنیم، وجودمان سرشار از لذت و احساس سعادت و پیروزی شود و هیچ گونه تأسف و احساس زیان و خساراتی نسبت به گذشته و به ویژه دوران جوانی خود نداشته باشیم، نکند که در واپسین عمر در یابیم که جام زندگی از اول خالی بوده و ما از این جام جز باده خیال ننوشیده ایم.

توصیه به جوانان:

امام خمینی قدس سره در توصیه ای به جوانان فرموده: شما تا جوان هستید می توانید کاری انجام دهید، تا نیرو و اراده جوانی دارید می توانید هواهای نفسانی، مشتهیات دنیایی و خواسته های حیوانی را از خود دور سازید؛ ولی اگر در جوانی به فکر اصلاح و ساختن خود نباشید دیگر در پیری کار از کار گذشته است. تا جوانید کاری کنید. نگذارید پیر و فرسوده شوید. قلب جوان لطیف و ملکوتی است و انگیزه های فساد در آن ضعیف می باشد؛ لیکن هر چه سن بالا رود ریشه گناه در قلب قوی تر و محکم تر می گردد تا جایی که کندن آن از دل ممکن نیست.1

فرصت جوانی در روایات:
هدایتگران بشریت و راهنمایان انسان به سوی کمال نیز در روایاتی که از آنها نقل شده، تاکید فراوانی بر انجام خودسازی در دوره جوانی دارند. از پیامبر اکرم(ص)نقل شده که فرمود: من تعلم العلم فی شبابه کان بمنزله الرسم فی الحجر و من تعلم و هو کبیر کان بمنزله الکتاب علی وجه الماء 2 کسی که در جوانی بیاموزد (علم او) همچون نقش زده بر سنگ (ماندگار) است و کسی که در حالی که پیر است بیاموزد (علم او) همچون نوشته بر آب است.
همچنین آن حضرت فرمود: اوصیکم بالشبان خیراً فانهم ارق افئدة ان الله بعثنی بشیراً و نذیراً فحالفنی الشبان و خالفنی الشیوخ. ثم قرأ: «فطال علیهم الامد فقست قلوبهم». شما را به نیکی درباره جوانان سفارش می کنم، زیرا آنان قلب نرمتری دارند. خداوند مرا به پیامبری برانگیخت تا مردم را نوید و انذار دهم پس جوانان با من پیمان بستند، ولی پیران با من مخالفت کردند. سپس این آیه را قرائت فرمود: زمان طولانی بر آنها گذشت و دلهایشان سخت گردید.
این روایت به نرمی دل جوانان تأکید می کند، هر چه قلب نرمتر باشد، پذیرش ایمان سهل تر است. از امام صادق(ع) روایت شده است: من قرا القرآن و هو شاب مومن اختلط القرآن بلحمه و دمه. 3 کسی که قرآن را در جوانی قرائت کند، قرآن با گوشت و خون او آمیخته می شود.
این تأثیر ناشی از آمادگی روحی و صفای دل جوان است. امیرالمؤمنین (ع) خطاب به فرزند خود می فرمایند:
و انما قلب الحدث کالارض الخالیه ما القی فیها من شیء قبلته. فبادرتک بالادب قبل ان یقسو قلبک و یشتغل لُبُّک. و دل جوان همچون زمین ناکشته است، هرچه در آن کشت کنند بپذیرد، پس به ادب آموختنت پرداختم پیش از آنکه دلت سخت شود و خردت سرگرم چیزهای دیگر شود.4

------------------

پاورقی:

1- مبارزه با نفس یا جهاد اکبر، ص 85.

2- سفینة البحار، ماده شبب.

3-  الحیاة، ج 2، ص 164.

4-     نهج‏البلاغه، الرسائل، 31.




 
<      1   2   3   4   5   >>   >
 
 
 

جستجوی واژه ها

 

حضور و غیاب

 

فهرست موضوعی یادداشت ها

بندگی[49] . خودسازی[46] . زندگی[44] . اخلاق[42] . عرفان[39] . سوال و پاسخ کوتاه[32] . سیاست[29] . نماز[27] . توحید[23] . خودشناسی[21] . اخلاق جنسی[18] . عشق[17] . گناه[16] . ایمان[15] . سوال و پاسخ کوتاه[13] . غفلت[12] . عبادت[11] . دعا[11] . اعتقاد[9] . توبه[8] . شناخت[8] . شیطان[7] . غیبت[7] . علم[7] . دنیا[7] . تربیت[7] . ازدواج[6] . احکام[6] . مذهب[6] . مرگ[6] . سیر و سلوک[6] . ولایت[6] . وظیفه[5] . معنویت[5] . ریا[5] . اجابت دعا[5] . خانواده[5] . توکل[5] . حجاب[5] . جامعه[4] . اخلاص[4] . امام زمان[4] . سلوک[4] . صبر[4] . عاشورا و عزاداری[4] . مراقبه[4] . عقل[4] . نماز شب[4] . نگاه[3] . والدین[3] . نهی از منکر[3] . غزلیات حافظ[3] . عادت[3] . عاشورا[3] . شوخی[3] . شرک[3] . ریاضت[3] . زیارت[3] . دین[3] . رمضان[3] . امید[3] . تبلیغ[3] . تصوف[3] . بصیرت[3] . انقلاب[3] . تفکر[3] . خدا[3] . حوزه و دانشگاه[3] . دروغ[3] . حیا[2] . حب دنیا[2] . حج[2] . خواب[2] . خداشناسی[2] . ارشاد[2] . تقوا[2] . حقوق[2] . چله نشینی[2] . توحیدی[2] . اهل بیت[2] . انتقاد[2] . انسان[2] . پرورش روح[2] . ترس[2] . اخلاق اجتماعی[2] . آخرت[2] . آرامش[2] . رزق و روزی[2] . دینداری[2] . ذکر[2] . رابطه با خدا[2] . زهد[2] . سعادت[2] . شخصیت[2] . شهادت[2] . شهوت[2] . سیر و سلوک[2] . شادی[2] . طلسم[2] . غضب[2] . فحش[2] . فکر[2] . فکر گناه[2] . قرب[2] . عمل[2] . عمل صالح[2] . عزاداری[2] . عزت[2] . گریه[2] . گذشت[2] . گناه و توبه[2] . معاشرت[2] . قلب[2] . کربلا[2] . کمال[2] . گوناگون[2] . هدف[2] . نماز صبح[2] . نفس[2] . مهدویت[2] . مهمانی . موسیقی . موفقیت . مومن . ناامیدی . نامحرم . نبوت . نسبیت . نفاق . نفرت . نفس اماره . نقش زنان . معیشت . مهار نفس . نماز قضا . نماینده،مجلس . همت و اراده . همسر . هنر . هو . هوس . واجب . نوحیدی . نیت . نماز جمعه . وحدت وجود . ورزش . ولایت فقیه . ولایت مداری . یاد خدا . کرامت، شفای بیماران . کربلا، عاشورا . لباس . لذت نماز . لعن . لواط . ماه رجب . مجادله . مجذوب، سالک . محاسبه . محبت . محبوبیت . محیط آلوده . مدپرستی، مدگرایی . کمال-خودشناسی-خودسازی . کینه . کم خوری . قلب سلیم . قهر . قیصر امین پور . کرامت . معرفت . معرفت خدا . معروف،منکر . معصومین . مسافرت . مسلمان واقعی . مصاحبه . گناهان صغیره . گرایش به بدی . گره در کار . عرفان کاذب . عریضه . عشق الهی . عشق مجازی . عصبانی . غذا خوردن . غرور . علم و عمل . عمر . عمره . قرب به خدا . قساوت . قضاوت . قطب . فنای فی الله . فیلم . قبر . قبولی عمل . قدرت . فطرت . فقر . غلفت . غم و غصه . طول عمر . ظرفیت . عاقبت به خیری . عبودیت . عجب و خودپسندی . شیعه . شیعه، شهادت طلبی . صحت عمل . صراط . صفات . صوفیه . طلبگی . طلبه . شادی و نشاط . شانس . سیره ائمه . سیاسی . سید حیدر آملی . سوال و پاسخ کوتاه 21 . شهید،شهادت . شناخت امامان . شخصیت ها . شرک . شکر . شلوار لی . سکس . سکولاریسم . سلامت . سلوک، عرفان، شیعه . سوء عاقبت . زیبایی . سالمندان . سالک، مجذوب . سختی ها . زبان . زنا . رابطه با دختران . رجبعلی خیاط . رحمت . رحمت خدا . دین داری . دین، وحی . خودسازی-رشد- . خودسازی-سیر و سلوک- . رضایت . رضایت خدا . رفاقت . روابط نامشروع . روزه . روشنفکر . آرزو . آرزوی مرگ . آزادی معنوی . ابتلا . آداب سلوک . احترام والدین . احضار ارواح . اخلاق اجماعی . اراده . اراده، گناه . ارامش . انتخاب، مجلس . امامان . امتحان . اعتماد به نفس . اعتکاف . اقتصاد . استجابت . استجابت دعا . استراتژی . اسلام . اسم ذات . اشک . اصولگرایی . تجلی . تجمل گرایی . تصوف و درویشی . تعادل . تغذیه . تفکر . پسر و دختر . پوشش . بصیرت- . بهشت، برزخ . بی نماز . بینش سیاسی . پائولوکوئیلو . پاکی قلب . پرخوابی . انسان، خوب و بد . انرژی . اهل بیت- . اولیای خدا . اینترنت . بخشش گناه . بخل .
 

مشترک شوید