سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 تعداد کل بازدید : 2715734

  بازدید امروز : 115

  بازدید دیروز : 113

وبلاگ موسسه رستگان www.mrastegan.ir

 
بارالها ! ترس از کیفر موعود را روزی ما گردان ...و ما را نزد خود، از توبه کارانی قرار ده که محبّتت را بر آنان مقرّر داشتی و بازگشتشان را به فرمانبری ات پذیرفتی، ای عادل ترین عادلان! [امام سجّاد علیه السلام]
 
تهیه کننده: سید مصطفی علم خواه ::: شنبه 87/9/16::: ساعت 8:31 عصر

کمال و قرب به خدای تعالی
گفته شد که کمال انسان با واژه "قرب" معنا می یابد و قرب به معنی نزدیکی به خداوند، بهترین واژه ای است که می تواند کمال انسان را تعریف و توجیه نماید.
برای باز شدن و فهمیدن معنای قرب و برای اینکه بدرستی معنای قرب و حقیقت آن را دریافت نماییم، لازم است با مبانی نظری آن؛ یعنی اصل مظهریت، نوع مظهریت نسبت به حق تعالی و همچنین کمال او آشنا شویم.
در تعریف اهل معرفت، تمامی پدیده های عالم، مظهر ذات هستی هستند و در منطق ایشان همه مخلوقات با واژه مظهر تعریف می گردند؛ بنابراین رابطه انسان و خدای متعال نیز با واژه ظهور تعریف می شود، خدای تعالی که ذات هستی بدون تعین است، ظاهر شونده و تعین یابنده به صور اشیاء و از جمله انسان است.
مطابق این تعریف رابطه اشیاء و انسان با حق تعالی جز با واژه ظهور قابل تعریف نیست. بهترین ، کاملترین و عالمانه ترین تعریفی که از پدیده ها به طور عام و از انسان به طور خاص می توان ارایه داد، تعریف آن به عنوان مظهر حق تعالی است، البته مظهریت وجه مشترک و مانند "جنس" برای تمامی موجودات است و هر پدیده ای با اسم خاصی که در او غلبه یافته از سایر اشیاء ممتاز می گردد.
منتهی هر پدیده مظهر برخی از اسماء و صفات الهی است، ولی انسان که بزرگترین و کامل ترین ظاهر شدة او در کل هستی است، مظهر تمامی اسماء و صفات حق تعالی گردیده است؛ بنابراین، منشا تفاوت و کثرتی هم که در مخلوقات مشاهده می شود، مربوط به قوت و ضعف مرتبه ظهوری، نوع ظهور و غلبه اسم خاص درآنها است و از آن جهت که همگی مظهر حق هستند تفاوتی ندارند.
اهل معرفت انسان را کون جامع و مظهر تام حق تعالی معرفی نموده اند، در تمامی آموزه های دینی و فلسفی نیز انسان، به عنوان اشرف مخلوقات و برترین مظهر هستی معرفی شده است، دلیل آن هم جامعیت انسان نسبت به سایر اشیاء است، به این معنا که انسان به صورت استعداد و قوه، از ظرفیت کامل نسبت به صفات کمال هستی، برخوردار است و از این نظر نقصانی در او مشاهده نمی شود و توانایی فعلیت دادن به تمامی این استعداد را نیز دارد.
کمال انسان در همین مظهریت او نهفته است، انسان به هرمیزان که در مظهریت خود نسبت به خدای متعال قوت و شدت یابد و با تلاش و کوشش خود، استعداد و نیروهای نهفته در درونش را شکوفا نماید به همان میزان به کمال رسیده و شایسته عنوان انسان کامل می گردد.
معنای قرب نیز در حقیقت، چیزی جز شکوفایی استعدادهای الهی نهفته در وجود انسان و به تعبیر دیگر، قوت یافتن در مظهریت، نسبت به صفات باری تعالی نیست و انسان، به هر مقدار که مظهر زیبایی، کمال و سنت های حاکم برهستی شود، به خدای تعالی نزدیک شده و از این رهگذر به کمال و سعادت دست یافته است.


 
تهیه کننده: سید مصطفی علم خواه ::: شنبه 87/9/16::: ساعت 8:29 عصر

کمال و شکوفایی استعدادها
کمال هر موجودى به شکوفایی قوا و استعداد های خاص نهفته در او است . به عبارت دیگر با شناخت قوا و استعدادهاى هر موجود مى‏توان غایت وجودى و کمال او را شناخت.
استعدادهاى همه موجودات یکسان نیست. استعداد نهفته در یک موجود زنده با استعداد موجودات بى جان متفاوت است در میان موجودات زنده نیز کمال وجودى گیاهان با کمال حیوانات فرق دارد و هر نوع از انواع حیوان نیز کمال خاص خود را داراست، قوا و استعدادهاى یک اسب با استعدادهاى یک پرنده متفاوت است، یک اسب وقتى به کمال دست مى‏یابد که راهوار سریع و مقاوم باشد ولى یک پرنده گاه با صداى خوش و گاه با پرواز بلند به کمال خود مى‏رسد. در عقاب استعداد بلند پروازى نهفته است و در بلبل استعداد خوش الحانى.
استعدادهاى موجودات دو گونه‏اند: استعدادهاى خاص یک نوع و استعدادهاى مشترک میان چند نوع و کمال هر نوع به فعلیت یافتن استعدادهاى خاص آن بستگى دارد.
براى شناخت کمال انسان باید قوه اختصاصى او را در نظر گرفت. استعداد خاص انسان قرب به خداوند و کسب قدرت ولایت و خلافت خداوند در روی زمین است.


 
تهیه کننده: سید مصطفی علم خواه ::: جمعه 87/1/23::: ساعت 7:11 عصر

مراحل گسترش حیات معقول انسانی عبارت است از:

1-     گسترش اطلاعات: روحیه کنجکاوی، دانش جویی و علاقه وافر نسبت به گسترش دامنه اطلاعات عقلی و دینی از طریق تحصیل علم و مطالعه، سوال داشتن و پاسخ یابی نسبت به مباحث اساسی زندگی، یعنی چیستی و هستی خداوند، جهان و زندگی، انسان، دین و معاد، از شاخصه های اصلی حیات معقول و پیدایش آن در زندگی انسان است.

2-     تحقیق و تفکر: تفکر، حرکت درونی منطقی، تحقیق و استدلال برای یافتن مجهولات زندگی، دیگر از شاخصه های حیات معقول است که پس از مرحله تحصیل علم و به دنبال پاسخ یابی در مرتبه ای بالاتر از آن، قابل دست یابی است.

3-     پژوهش و تئوری پردازی: داشتن نگاه جامع نسبت به هستی، زندگی، انسان و دین و رسیدن به یک سیستم فکری مشخص برای تحلیل زندگی و تعریف تمامی پدیده ها بر اساس جهان بینی خاص دینی، از مراحل مهم تقویت حیات عقلانی است و کسانی که به این مرتبه رسیده اند، از قدرت تشخیص و مدیریت عملی برتری نسبت به دیگران برخوردار می شوند و می توانند رهبر خرد و اندیشه اهل خبره و دانشمندان و همچنین راهبر جامعه و مردم به سوی حیات معقول انسانی و عرفانی برای تحصیل سعادت باشند.

4-     قدرت نقادی:  قدرت نقد افکار و شیوه های مدیریتی و عملی دیگران که در اثر داشتن یک تئوری جامع و حکیمانه نسبت به زندگی حاصل می شود، نتیجه رشد عقلانی نهایی انسان است و کسانی که به این مرتبه از حیات عقلانی می رسند، از شارحان و متفکران و محققان و پژوهش گران جامعه، برتری خاصی دارند.

اهل حیات معقول انسانی از حیات طبیعی نیز برخوردار هستند، آنها هم مانند دیگران تلاش طبیعی و اقتصادی دارند، ازدواج می کنند، خانواده دارند، می خورند، می خوابند و از مواهب طبیعی خداوند لذت می برند، اما هدفشان تنها رسیدن به یک زندگی طبیعی راحت و لذت بردن از مادیات نیست و پرداختن به این امور را تنها برای ترتیب مقدماتی برای ورود و تقویت حیات معقول می دانند. علامت آن هم این است که بیشتر وقت، عمل، نیرو و همتشان را صرف آموختن آموزه های عقلانی و دینی و به کاربستن آن می کنند.

اهل حیات بشری و طبیعی که همان اهل دنیا هستند، اگر چه ممکن است هر ازگاهی به مطالعه کتاب و مجله های عادی بپردازند، ولی اهل مطالعه و تفکر عقلانی نیستند و بیشتر نیرو و عمرشان صرف گذران زندگی مادی و گسترش حیات طبیعی شان می شود و نسبت به سوالات اساسی زندگی در غفلت بسر می برند.

22-1-87

 


 
تهیه کننده: سید مصطفی علم خواه ::: سه شنبه 87/1/13::: ساعت 9:20 صبح

حیات معقول:

انسان در طبیعت پدید می آید، ولی نباید در طبیعت برای همیشه ماندگار شود، زیرا در این صورت هلاک خواهد شد، چون طبیعت هلاک شدنی است. کل شیء هالک الا وجه. قصص، 88.

تو کز سرای طبیعت نمی روی بیرون --  کجا به کوی حقیقت گذر توانی کرد.

در سن تکلیف، آدمی ماموریت می یابد تا دامن از طبیعت بیرون کشد و با مطالعه و تحقیق و پژوهش های دینی و عقلانی، به عالم عقل و حیات معقول که اصل انسانیت و اختیار او در آن شکل می گیرد، مهاجرت نماید. چرا؟ چون اگر انسان در طبیعت بماند و اهل دنیا شود و نتواند به زندگی عقلانی خود که همان حیات طیبه انسانی و ایمانی است، سامان دهد، از هیچگونه خطری در امان نیست و در آخرت نیز وضعیت دشواری خواهد داشت.

حیات معقول، یعنی زندگی مستند به دلیل و حجت. در این نوع زندگی انسان دو گونه حجت دارد، حجت درونی که همان عقل و به تعبیری پیامبر درونی است و حجت بیرونی که دین و پیامبران الهی هستند. در حیات معقول انسان برای تمامی افکار، عقاید، اخلاق و رفتار خود دلیل و برهان معقول و مشروع دارد و برای هر انتخابی که انجام می دهد، استدلال می کند و اینطور نیست که صرفا در پاسخ به امیال نفسانی، زندگی و انتخاب کند.
زندگی معقول بر اساس اندیشه شکل می گیرد و نه احساس و ادراک غریزی. در این نوع زندگی عقل فرمان می دهد نه امیال و خواسته های نفسانی. انسان در ابتدا بر اساس ادراک غریزی و احساس نیازهای طبیعی که در درونش هست، زندگی و رشد می کند، ولی بعد از سن بلوغ و تکلیف وظیفه دارد که زندگی خود را بر اساس اندیشه و عقیده سامان دهد و حیات و رشد عقلانی داشته باشد.
البته ماندگار شدن در عالم عقل نیز نوعی عقب ماندگی محسوب می شود. فیلسوف شدن و حیات معقول داشتن آخر راه نیست. آدمی در مسیر حر کت تکاملی خود حتی باید از عالم عقل نیز گذر کند و سپس به عالم عشق درآید و محبت را تجربه نماید تا به محبوب حقیقی عالم وصول یابد. اهل معرفت پس از حیات معقول به وادی عشق و عرفان می رسند و از رابطه عاشقانه با خداوند و حالات خوش عارفانه لذتی سرشار می برند.


 
تهیه کننده: سید مصطفی علم خواه ::: سه شنبه 87/1/13::: ساعت 9:19 صبح

هویت بشری و حیات طبیعی:

آنکه می خورد و می خوابد، ازدواج و آمیزش می کند، شهوت و غضب دارد، کار و تلاش طبیعی انجام می دهد، هویت بشری انسان است. در قرآن کریم آمده: سران کفر به به قوم خود می گفتند: آنکه که ادعای پیامبری دارد، جز بشری مانند شما نیست. از آنچه شما می خورید و می نوشید، می خورد و می نوشد، ما هذا الا بشر مثلکم یاکل مما تاکلون منه و یشرب مما تشربون.  مومنون، 33.

هویت بشری انسان از سنخ حیوان است؛ یعنی نوعی از انواع حیوانات محسوب می شود و تحت عنوان "حیوان سخنگو" تعریف می گردد، ولی هویت انسانی او از سنخ ملکوت و عوالم فرا طبیعی است و تعریف خاص خود را می طلبد. خدای متعال آنگاه که بدن و هویت بشری انسان را تکمیل کرد و از روح خویش در او دمید و آدمی صاحب بعد مجرد انسانی شد به ملائکه فرمود بر او سجده کنند، فاذا سویته و نفخت فیه من روحی فقعوا له ساجدین. حجر، 29.

واژه بشر از بشره است و به چهره ظاهری انسان اطلاق می شود، همان که از خاک و آب آفریده شده است. اذ قال ربک للملائکة انی خالق بشرا من طین. زمانی را به یاد آر که پروردگارت به ملائکه فرمود: من می خواهم بشری بیافرینم از خاک. ص،71 . و هو الذی خلق من الماء بشرا، و او کسی است که بشر را از آب آفرید. فرقان، 54 .

و یا در آیه ای دیگر دارد که و اذ قال ربک للملائکة انی خالق بشرا من صلصال من حما مسنون. و یاد کن آنگاه را که پروردگارت به فرشتگان فرمود: من بر آنم بشری از گلی خشک برآمده از لایی بویناک بیافرینم. حجر 28. و در برخی آیات دارد که از خون بسته تکون یافته است.

ازدواج و آمیزش یک عمل بشری است به همین دلیل هنگامی که حضرت مریم به داشتن فرزند بشارت یافت، فرمود: من چگونه می توانیم صاحب پسری باشم، در حالی که هرگز بشری با من آمیزش نداشته است. قالت انى یکون لی غلام و لم یمسسنی بشر. مریم،20.

دلیل عدم پذیرش کفار نسبت به انبیای الهی نیز نگاه سطحی آنان به چهره ظاهری ایشان بوده است. سران آنها به سایر مردم می گفتند: چگونه کسی را به پیامبری می پذیرید که مانند شما بشر است. گویا آنان می دانستند که چهره بشری انسان نازل است و صلاحیت دریافت وحی و ارتباط با عوالم دیگر را ندارد، پیامبر باید کسی باشد که از بشر معمولی فراتر باشد، بدین خاطر انبیای الهی استدلال می کردند اگر چه ما ظاهرا مانند شما بشر هستیم، ولی با شما از این نظر که بر ما وحی می شود و هویت انسانی و الهی داریم متفاوتیم. قل انما انا بشر مثلکم یوحى الی. کهف،110.

البته نقش مثبت و منفی طبیعت مادی انسان در مسیر خودسازی را نیز نباید فراموش کنیم. بدن ابزار و مرکب راهواری است که باید سالک الی الله بر آن بنشیند و با کمک آن به ریاضت نفس بپردازد و روح خود را به تعالی برساند، کسی که بدن سالم و قوی ندارد، توان حرکت به سوی خدا را نیز نخواهد داشت، اگر چه اصل حرکت روحانی و معنوی است.

نقش منفی بدن و طبیعت مادی، ایجاد گرایش های دنیوی، تحریک امیال غریزی، ایجاد تمایل نسبت به لذت های مادی و به چالش کشیدن انسان در عرصه انتخاب و گزینش است که البته وجود این چالش و درگیری در انسان، از آن جهت که زمینه اختیار و انتخاب آزادانه را فراهم می کند، نیز می تواند مفید و مثبت ارزیابی شود.

سید مصطفی علم خواه


 
<      1   2   3      >
 
 
 

جستجوی واژه ها

 

حضور و غیاب

 

فهرست موضوعی یادداشت ها

بندگی[49] . خودسازی[46] . زندگی[44] . اخلاق[42] . عرفان[39] . سوال و پاسخ کوتاه[32] . سیاست[29] . نماز[27] . توحید[23] . خودشناسی[21] . اخلاق جنسی[18] . عشق[17] . گناه[16] . ایمان[15] . سوال و پاسخ کوتاه[13] . غفلت[12] . عبادت[11] . دعا[11] . اعتقاد[9] . توبه[8] . شناخت[8] . شیطان[7] . غیبت[7] . علم[7] . دنیا[7] . تربیت[7] . ازدواج[6] . احکام[6] . مذهب[6] . مرگ[6] . سیر و سلوک[6] . ولایت[6] . وظیفه[5] . معنویت[5] . ریا[5] . اجابت دعا[5] . خانواده[5] . توکل[5] . حجاب[5] . جامعه[4] . اخلاص[4] . امام زمان[4] . سلوک[4] . صبر[4] . عاشورا و عزاداری[4] . مراقبه[4] . عقل[4] . نماز شب[4] . نگاه[3] . والدین[3] . نهی از منکر[3] . غزلیات حافظ[3] . عادت[3] . عاشورا[3] . شوخی[3] . شرک[3] . ریاضت[3] . زیارت[3] . دین[3] . رمضان[3] . امید[3] . تبلیغ[3] . تصوف[3] . بصیرت[3] . انقلاب[3] . تفکر[3] . خدا[3] . حوزه و دانشگاه[3] . دروغ[3] . حیا[2] . حب دنیا[2] . حج[2] . خواب[2] . خداشناسی[2] . ارشاد[2] . تقوا[2] . حقوق[2] . چله نشینی[2] . توحیدی[2] . اهل بیت[2] . انتقاد[2] . انسان[2] . پرورش روح[2] . ترس[2] . اخلاق اجتماعی[2] . آخرت[2] . آرامش[2] . رزق و روزی[2] . دینداری[2] . ذکر[2] . رابطه با خدا[2] . زهد[2] . سعادت[2] . شخصیت[2] . شهادت[2] . شهوت[2] . سیر و سلوک[2] . شادی[2] . طلسم[2] . غضب[2] . فحش[2] . فکر[2] . فکر گناه[2] . قرب[2] . عمل[2] . عمل صالح[2] . عزاداری[2] . عزت[2] . گریه[2] . گذشت[2] . گناه و توبه[2] . معاشرت[2] . قلب[2] . کربلا[2] . کمال[2] . گوناگون[2] . هدف[2] . نماز صبح[2] . نفس[2] . مهدویت[2] . مهمانی . موسیقی . موفقیت . مومن . ناامیدی . نامحرم . نبوت . نسبیت . نفاق . نفرت . نفس اماره . نقش زنان . معیشت . مهار نفس . نماز قضا . نماینده،مجلس . همت و اراده . همسر . هنر . هو . هوس . واجب . نوحیدی . نیت . نماز جمعه . وحدت وجود . ورزش . ولایت فقیه . ولایت مداری . یاد خدا . کرامت، شفای بیماران . کربلا، عاشورا . لباس . لذت نماز . لعن . لواط . ماه رجب . مجادله . مجذوب، سالک . محاسبه . محبت . محبوبیت . محیط آلوده . مدپرستی، مدگرایی . کمال-خودشناسی-خودسازی . کینه . کم خوری . قلب سلیم . قهر . قیصر امین پور . کرامت . معرفت . معرفت خدا . معروف،منکر . معصومین . مسافرت . مسلمان واقعی . مصاحبه . گناهان صغیره . گرایش به بدی . گره در کار . عرفان کاذب . عریضه . عشق الهی . عشق مجازی . عصبانی . غذا خوردن . غرور . علم و عمل . عمر . عمره . قرب به خدا . قساوت . قضاوت . قطب . فنای فی الله . فیلم . قبر . قبولی عمل . قدرت . فطرت . فقر . غلفت . غم و غصه . طول عمر . ظرفیت . عاقبت به خیری . عبودیت . عجب و خودپسندی . شیعه . شیعه، شهادت طلبی . صحت عمل . صراط . صفات . صوفیه . طلبگی . طلبه . شادی و نشاط . شانس . سیره ائمه . سیاسی . سید حیدر آملی . سوال و پاسخ کوتاه 21 . شهید،شهادت . شناخت امامان . شخصیت ها . شرک . شکر . شلوار لی . سکس . سکولاریسم . سلامت . سلوک، عرفان، شیعه . سوء عاقبت . زیبایی . سالمندان . سالک، مجذوب . سختی ها . زبان . زنا . رابطه با دختران . رجبعلی خیاط . رحمت . رحمت خدا . دین داری . دین، وحی . خودسازی-رشد- . خودسازی-سیر و سلوک- . رضایت . رضایت خدا . رفاقت . روابط نامشروع . روزه . روشنفکر . آرزو . آرزوی مرگ . آزادی معنوی . ابتلا . آداب سلوک . احترام والدین . احضار ارواح . اخلاق اجماعی . اراده . اراده، گناه . ارامش . انتخاب، مجلس . امامان . امتحان . اعتماد به نفس . اعتکاف . اقتصاد . استجابت . استجابت دعا . استراتژی . اسلام . اسم ذات . اشک . اصولگرایی . تجلی . تجمل گرایی . تصوف و درویشی . تعادل . تغذیه . تفکر . پسر و دختر . پوشش . بصیرت- . بهشت، برزخ . بی نماز . بینش سیاسی . پائولوکوئیلو . پاکی قلب . پرخوابی . انسان، خوب و بد . انرژی . اهل بیت- . اولیای خدا . اینترنت . بخشش گناه . بخل .
 

مشترک شوید