سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 تعداد کل بازدید : 2715730

  بازدید امروز : 111

  بازدید دیروز : 113

وبلاگ موسسه رستگان www.mrastegan.ir

 
سزاوارترین کس به دوستی، آن است که سودش برای تو و زیانش برای دیگری باشد . [امام علی علیه السلام]
 
تهیه کننده: سید مصطفی علم خواه ::: یکشنبه 88/3/31::: ساعت 11:44 صبح

 منظور از آرمان در زندگی چیست؟

منظور از آرمان در زندگی همان بحث هدف زندگی است. از مهمترین ارکان حیات انسانی «هدفداری زندگی» است. زندگی بدون هدف، پوچ است و پوچ‏تر از آن، اشتباه در انتخاب هدف است.

در تعریف هدف، سخنها گفته‏اند؛ بعضی از این تعریفها عبارتند از:

«هدف، آن چیزی است که برای رسیدن به آن تلاش و کوشش می‏شود1». و نیز گفته‏اند: «هدف، عبارت است از آن حقیقت مطلوب که اشتیاق وصول به آن، محرک انسان است به انجام کارها و انتخاب وسیله‏هایی که آن حقیقت را قابل وصول می‏نماید2».

«فلسفه حیات» یا «هدف زندگی» از مسائل مهم انسان‏شناسی به شمار می‏رود و یکی از اساسی‏ترین موضوعات زندگی انسان است. اگر انسان نتواند

از این رو لازم است میان هدف و وسیله تفکیک صورت گیرد تا انسان دچار خطا نشود و وسیله را به جای هدف اشتباه نگیرد، و هدف‏های زودگذری که درواقع وسیله‏های زندگی نهایی بیش نیستند هدف اعلای زندگی انتخاب نکند زیرا کسی که به هدف‏های زودگذر دل می‏بندد و برای دستیابی به آنها تلاش می‏کند، باید به خود احتمال شکست بدهد. اما دل بستن به هدف‏های جاویدان و متعالی و سعی در راه رسیدن به آنها، بنا به وعده تخلف‏ناپذیر قرآن7 موفقیت را در پی خواهد داشت.

فلسفه حیات در قرآن:

«حیات جاریه معمولی در این دنیا از نظر قرآن، حیاتی ابتدائی است و مرحله پست حیات به شمار می‏رود، این مطلب در 69 آیه از قرآن تذکر داده شده و با تعبیر الحیاة الدنیا که به معنای حیات ابتدائی می‏باشد، وارد شده است8».

آیاتی از قرآن کریم به بیان این حقیقت نیز می‏پردازد که حیات معمولی و پست این دنیا نمی‏تواند آرمان و ایده‏آل نهائی انسان تلقی شود، زیرا این دنیا در عین جالب بودن حقیقتی است ابتدائی، نه متعالی و نهائی؛ و لذا قرآن از این گونه حیات تعابیری همچون متاع فریبنده، لهو و بیهوده، بازی، متاع اندک، آرایش فریبا و... دارد که در سوره‏های مختلف و آیات متعدد بیان شده است9.

علیرغم جذابیتها و ارزشهای ظاهری که در حیات دنیا مشاهده می‏شود و می‏تواند وسیله کمال و تعالی انسان نیز باشد نمی‏تواند هدف نهایی زندگی قرار گیرد و لذا انتخاب چنین حیاتی به عنوان هدف متعالی زندگی، سراب را آب پنداشتن است و راهی که به چاه منتهی خواهد شد.

به دلیل همین ناچیزبودن حیات دنیا شاعر، راه افراط پیموده و در وصف زندگی دنیا چنین سروده است:

دنیا چو حباب است ولکن چه حباب نه بر سر آب بلکه بر روی سراب

آن هم چه سرابی که به بینند به خواب آن خواب چه خواب؟ خواب بد مست خراب

«با چشمان فرو بسته لب بر جام زندگی نهاده اشک سوزان بر کناره زرین آن فرو می‏ریزیم، تا آنگاه که دست مرگ، نقاب از دیدگان ما بردارد، در آن موقع خواهیم فهمید که این کاسه حیات از اول خالی بوده و ما جز باده خیال چیزی از آن ننوشیده‏ایم10».

برای آن دسته از انسانها که «هدف زندگی» را در لابلای حیات مادی و زودگذر همین دنیا جستجو می‏کنند و لذت بردن، تجمل پرستی، فزون‏طلبی در اموال، هوسرانی و بدست آوردن قدرت را هدف نهایی زندگی می‏پندارند. قرآن کریم در آیه 20 سوره حدید چنین هشدار می‏دهد:

«اعلموا انما الحیوة الدنیا لعب و لهو و زینة و تفاخر بینکم و تکاثر فی الاموال و الا ولاد، کمثل غیث اعجب الکفار بناته ثم یهیج فتراه مصفراً ثم یکون حطاماً و فی‏الاخرة عذاب شدید و مغفرة من‏الله و رضوان و ما الحیاة الدنیا الا متاع الغرور. بدانید زندگی دنیا تنها بازی، و سرگرمی، و تجمل‏پرستی، و تفاخر در میان شما، و افزون‏طلبی در اموال و فرزندان است».

به این ترتیب «غفلت»، «سرگرمی»، «تجمل»، «تفاخر» و «تکاثر» دورانهای پنجگانه عمر آدمی را تشکیل می‏دهند.

نخست «دوران کودکی» است که زندگی در هاله‏ای از غفلت و بی‏خبری و لعب و بازی فرو می‏رود. سپس مرحله «نوجوانی» فرا می‏رسد، و سرگرمی جای بازی را می‏گیرد، و در این مرحله انسان به دنبال مسائلی است که او را به خود سرگرم سازد و از مسائل جدی دور دارد.

مرحله سوم مرحله «جوانی» و شور و عشق و تجمل‏پرستی است از این مرحله که بگذرد مرحله چهارم فرا می‏رسد و احساسات «کسب مقام و فخر» در انسان زنده می‏شود. و سرانجام به مرحله پنجم می‏رسد و در این مرحله به فکر افزایش مال و نفرات و جمع ثروت می‏افتد.

سپس، قرآن با ذکر یک مثال آغاز و پایان زندگی را در برابر دیدگان انسان‏ها مجسم ساخته، می‏فرماید: کمثل غیث اعجب الکفار.... همانند بارانی است که از آسمان نازل می‏شود، و چنان زمین را زنده می‏کنند که گیاهانش، زارعان را در شگفتی فرو می‏برد، سپس خشک می‏گردد، به گونه‏ای که آن را زردرنگ می‏بینی، سپس درهم شکسته و خرد و تبدیل به کاه می‏شود. اینگونه است زندگی ناپایدار دنیا که شایسته نیست با چنین اوصافی هدف اعلای زندگی انسان قرار گیرد، بلکه باید به عنوان مزرعه جهان باقی و مکان آماده شدن برای ورود به حیات حقیقی و ابدی مورد استفاده قرار گیرد11.

البته سوالی مطرح می‏شود که اگر حیات دنیا هدف نیست چرا خداوند آن را آفریده است؟ در پاسخ باید گفت: خالق حکیم حیات، دنیا را از آن جهت آفریده است که وسیله رسیدن به هدف متعالی انسان و دست‏یابی به حیات حقیقی و ابدی در جوار رحمت حق باشد نه اینکه این حیات ناپایدار خود هدف زندگی قرار گیرد.

«ما اگر بخواهیم خود حیات دنیا را هدف قرار دهیم، در منطق قرآن، با اختیار خود، خویشتن را عاشق خلأ محض کرده‏ایم و اما اگر در این حیات غوطه‏ور نشویم و آن را به عنوان شایسته‏ترین گذرگاه برای حیات واقعی «ألا و ان الدار الآخرة لهی الحیوان» تلقی کنیم، در عالی‏ترین هدف که برای یک «من انسانی» قابل تصور است گام خواهیم گذاشت12».

قرآن هدف از زندگی ابتدایی دنیا را دستیابی و رسیدن به حیات طیبه می‏داند که همان زندگی حقیقی و جاوید است و برای رسیدن به آن دو چیز را شرط قرار می‏دهد: یکی ایمان و دیگری عمل صالح. در سوره نحن آیه 97 می‏فرماید:

«من عمل صالحاً من ذکرا و انثی و هو مومن فلنحیینة حیاةً طیبة ولنجزینهم احدهم باحسن ما کانوا یعملون هر کس از مرد و زن عمل شایسته کنند و موءمن باشد. او را زندگی نیکو دهیم و پاداششان را بهتر از آنچه عمل می‏کرده‏اند می‏دهیم».

در جمله «فلنحیینه حیاةً طیبةً» حیات، به معنای جان انداختن در چیزی و افاضه حیات به آن است، پس این جمله با صراحت لفظش دلالت دارد بر اینکه خدای تعالی موءمنی را که عمل صالح کند به حیات جدیدی غیر از آن حیاتی که به دیگران نیز داده‏اند زنده می‏کند و مقصود این نیست که حیاتش را تغییر می‏دهد بلکه مرتبه عالی‏تری از حیات را - که از کیفیت بهتری برخوردار است - به او عنایت می‏کند این چنین انسانی در نقش خود نقد و کمال و قوت و عزت و لذت و سروری را درک می‏کند که نمی‏توان اندازه‏اش را معین کرد و نمی‏توان گفت که چگونه است، و چرا چنین نباشد، حال آنکه متفرق در حیاتی دائمی و زوال‏ناپذیر، و نعمتی باقی و فناناپذیر، و لذتی خالص از الم و کدورت و خیر و سعادتی غیرشوب به شقاوت است. این آثار زندگی، جز، بر زندگی حقیقی مترتب نمی‏شود، و زندگی مجازی بویی از آن ندارد؛ خداوند این آثار را بر حیاتی مترتب کرده که آن را مختص به مردم باایمان و دارای عمل صالح دانسته، حیاتی که حقیقی و واقعی و جدید است، که خدا آن را به کسانی که سزاوارند افاضه می‏فرماید13» البته در آیات قرآن، اهداف متعددی برای آفرینش انسان مطرح شده است که می‏توان آنها را به سه دسته تقسیم کرد14:

1 - هدف مقدماتی (کوتاه مدت):

مقصود از آن، فراهم شدن زمینه‏های مادی و اجتماعی و تحقق شناختهای لازم برای انتخاب آزادانه راه و رسم زندگی برای انسان و استمرار حیات است. از جمله این اهداف می‏توان به آبادانی زمین و دستیابی به توسعه مادی و اقتصادی اشاره کرد. چنان که در سوره هود آیه 60 می‏فرماید:

«و الی ثمود اخاهم صالحاً قال یا قوم اعبدواالله ما لکم من اله غیره هو انشأکم من الارض و استعمرکم فیها.... برای قوم ثمود برادرشان صالح را فرستادیم صالح گفت: ای مردم! خدا را عبادت کنید که معبودی غیر از او ندارید. او شما را از زمین آفرید و آبادی آن را از شما خواسته است».

این که خداوند انسان را به آبادکردن زمین وا می‏دارد و عمران آن را از او می‏خواهد، به این معنا نیست که هدف نهائی همین باشد، بلکه بهره‏وری از زمین برای بقای انسان و استمرار حیات مادی، لازم و ضروری است و ادامه زندگی نیز مقدمه رسیدن به هدف والاتری است که انسان و استمرار حیات به تدریج باید به سوی آن هدف در حرکت باشد و سرانجام به آن برسد.

2 - هدف میانی (متوسط)

بدون هدفهای میان مدتی که در قرآن برای زندگی انسان بیان شده است رسیدن به هدف نهایی ممکن نخواهد بود. دو نمونه از این اهداف را «آزمایش بندگان» و «عبادت خدا» می‏توان نام برد.

الف - آزمایش:

«الذی خلق الموت والحیاة لیبلوکم ایکم احسن عملا.... خدایی که مرگ و زندگی را آفرید تا بیازماید شما را که کدام یک نیکوکار می‏شوید. (ملک/2)».

منظور از آزمایش خداوند نوعی پرورش است، به این معنی که انسانها را به میدان عمل می‏کشد تا ورزیده و آزموده و پاک و پاکیزه شوند ولایق قرب خدا گردند15.

ب - عبادت

در آیه 56 سوره ذاریات یکی دیگر از هدفهای میانی را

عبادت ذکر می‏کند و می‏فرماید:

«ما خلقت الجن والانس الا لیعبدون» جن و انس را نیافریدم مگر اینکه مرا عبادت کنند ( و از این طریق تکامل یابند و به من نزدیک شوند)

اغلب گمان می‏کنند مقصود از عبادت، همان حرکات و ورد و ذکرهای خشک است که بر اثر عادت انجام می‏شود یا تنها نماز و روزه و امثال آن را عبادت به حساب می‏آورند اما باید توجه داشت که عبادت مفهوم بسیار گسترده‏ای دارد و برای آن یک معیار کلی بیان شده است که، «آنچه برای خدا انجام می‏گیرد عبادت است»؛ و لذا «عبودیت، اطاعت بی‏قید و شرط و فرمانبرداری در تمام زمینه‏هاست، و بالاخره عبودیت کامل آن است که انسان جز به معبود واقعی یعنی کمال مطلق نیندیشد، جز در راه او گام برندارد، و هرچه غیر او است فراموش کند حتی خویشتن را16».

3 - تقرب به خدا، هدف نهائی

مقصود از هدف نهایی چیزی است که بقیه کارها برای رسیدن به آن انجام می‏گیرد. از دیدگاه قرآن هدف نهایی زندگی، تقرب به خداوند است و هیچ هدفی متعالی‏تر از آن وجود ندارد؛ زیرا تقرب به خداوند رسیدن همه کمالات، زیبایی‏ها، لذت‏ها و سعادت ابدی است و این تقرب همراه با چشیدن طعم حیات طیبه و پایدار و فناناپذیر در جوار رحمت حق است و اینکه قرآن، عبادت را به عنوان هدف خلقت بیان می‏کند از آن جهت است که عبادت - طبق مفهومی که بیان کردیم - رابطه انسان را با خدا محکم ساخته، زندگی او را خدا محور می‏سازد و چنین زندگی موجب تقرب انسان به خدا می‏شود.

پس خود عبادت، هدف نهایی نیست، بلکه عبادت یک هدف متوسط و میانی است. ما را به هدف والاتر و کاملتری می‏رساند که منظور، همان تقرب به خدا و رسیدن به درجه تعالی و کمال و معرفت خداوند باشد.

قرآن اسباب تقرب و نزدیک شدن را زیادی ثروت و کثرت فرزندان نمی‏داند بلکه آنچه به عنوان اسباب تقرب و شرایط نزدیکی به خدا بیان می‏کند دو چیز است: ایمان و عمل صالح.

در آیه 37 سوره سبأ این مطلب چنین بیان می‏شود:

«وما اموالکم ولا اولادکم بالتی تقربکم عندنا زلفی الا من آمن و عمل صالحاً. اموال و اولادتان شما را به ما نزدیک نمی‏کند مگر آنان که ایمان آورده و عمل صالح انجام دهند».

ایمان به خدا و عمل صالح، زندگی انسان را خدامحور می‏کند و آن زندگی که محور اصلی آن خدا باشد، سراسر عبادت است و عبادت موجب کمال و تقرب به خداوند می‏باشد، همان گونه که قرآن در این آیه ایمان و عمل صالح را اسباب تقرب به خدا معرفی می‏کند. در آیه 97 سوره نحل این دو چیز را زمینه رسیدن به حیات طیبه می‏داند و نیز در سوره عصر، این دو را مایه نجات انسان از خسران عظیم بیان می‏دارد. می‏شود چنین نتیجه گرفت که نجات انسان از خسروان عظیم و رسیدن به حیات طیبه و تقرب به خداوند، هر سه، ثمره و نتیجه ایمان به خدا و عمل صالح می‏باشد که لازم است سرلوحه زندگی انسان قرار گیرد.

پی‏نوشت‏ها:

1 - فرنگ بزرگ سخن، ج8، ص 8/83، دکتر حسن انوری.

2 - ترجمه و تفسیر نهج البلاغه، ج1، ص80، علامه محمدتقی جعفری.

3 - ان الذین لایرجون لقاءنا و رضوا بالحیوة الدنیا و اطمأ نوابها والذین هم عن آیاتنا غفلون. (سوره یونس/ 7)

4 - بینش اسلامی دوره پیش دانشگاهی، ص37، با تصرف.

5 - ترجمه و تفسیر نهج‏البلاغه، ج1، ص78، علامه محمدتقی جعفری، با تصرف.

6 - همان، ص84.

7 - والذین جهدوا فینا لنهدینهم سبلنا و ان الله لمع المحسنین (عنکبوت / 69).

8 - فلسفه و هدف زندگی، ص110، علامه محمدتقی جعفری، با تصرف.

9 - آل عمران / 185، انعام/ 32، توبه / 38، رعد/ 26. عنکبوت / 64، محمد(ص)/ 36، حدید/ 20.

10 - از کتاب منتخبی از زیباترین شاهکارهای شعر جهان، به نقل از علامه جعفری، فلسفه و هدف زندگی.

11 - تفسیر نمونه، ج23، ص351، با همکاری جمعی از نویسندگان، مکارم شیرازی.

12 - فلسفه و هدف زندگی، ص123، علامه محمدتقی جعفری.

13 - ترجمه تفسیر المیزان، ص491 و ص493، علامه طباطبایی، ترجمه سیدمحمدباقر موسوی همدانی.

14 - گامی بسوی معارف اسلامی، ص164، جمعی از نویسندگان.

15 - تفسیر نمونه، ج24، ص317.

16 - تفسیر نمونه، ج22، ص387.


 
تهیه کننده: سید مصطفی علم خواه ::: چهارشنبه 88/2/16::: ساعت 8:58 صبح

ویژگیهای حیات انسانی(حیات طیبه) چیست؟

دوست گرامی سلام. به دلیل اهمیت پرسش شما و نیازمندی پاسخ آن به روشن نمودن چند مسئله مهم مرتبط، ناگزیر از آنیم که در ابتدا چند مطلب را به عنوان تمهید و مقدمه مبحث مورد اشاره در سئوال، ارائه کنیم؛ و اما:
الف) چیستی حیات طیبه:
یکی از اسرار قرآنی و حقایق عرفانی، «حیات طیبه» اولیای خداست که تنها یک بار در قرآن مجید، به صراحت از آن سخن به میان آمده، اما در جای جای قرآن اشارات بسیاری به آن شده است. حیات طیبه یا زندگی اولیاء اللّه، پیراسته از هر ناپسندی، گژی، بدی، ناراستی و زشتی است؛ چراکه در محضر او و در مقام قرب خداوندی، جای برای این امور نیست. «حیات طیبه» در آیه 97 سوره نحل آمده است؛ «مَنْ عَمِلَ صَالِحاً مَن ذَکَر أَوْ أُنثَی وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَلَنُحْیینَّهُ حَیاةً طَیبَةً وَلَنَجْزِینَّهُمْ أَجْرَهُم بِأَحْسَنِ مَا کَانُواْ یعْمَلُونَ؛ هر کس، از مرد یا زن، کار شایسته کند و مؤمن باشد، قطعاً او را با زندگی پاکیزه ای، حیات می بخشیم و مسلماً به آنان بهتر از آنچه انجام می دادند، پاداش خواهیم داد»(نحل/ 97). راه یافتن به عالم «عنداللّه» پاداش صبر و بردباری مؤمنانی است که عهد و پیمان خدا را نشکسته و آن را به بهای ناچیز نفروخته اند ؛ پس به نتیجه ای بهتر از عملشان می رسند. این نتیجه و پاداشِ بهتر از عمل، که در اثر عمل صالح مشروط به ایمان نصیب هر زن و مردی می شود، «حیات طیبّه» است؛ زندگی پاک از هرگونه نابودی و کمبودی که ناکامی و بیم و اندوه آن را ناگوار می کند. حیات طیبه معناى وسیعى دارد. حیاتى دور از هر نگرانى و تلخ‏کامى، حیاتى همراه با قناعت و پرهیز از افراط و تفریط، حیاتى سرشار از معنویت و ایمان و احسان به خلق، حیاتى به دور از غفلت، سهو و نسیان و.... . پس برای نیل به چنین سعادتی، باید به وحی الهی دستاویز شد و از وسوسه های شیطان گریخت؛ زیرا شیطان بر مؤمنان اهل توکل هیچ نفوذی ندارد.
ب) معنای گوناگون حیات طیبه:
درباره «حیات طیبه» نظرات گوناگونی توسط مفسرین مطرح شده است. مرحوم طبرسی در تفسیر بزرگ مجمع البیان برخی از آنها را بدین صورت بیان نمودند: رزق و روزی حلال؛ زندگی شرافتمندانه همراه با قناعت و خشنودی؛ بهشت پر طراوت و زیبا و زندگی خوش در آنجا؛ زندگی خوشبختانه در بهشت برزخی.(تفسیر مجمع البیان، ج 7، ص 734ـ735)؛ برخی دیگر حیات طیبه را عبارت می دانند از: «عبادت همراه با روزی حلال» و «توفیق بر اطاعت فرمان خدا و مانند آن» را نیز افزوده اند.(تفسیر نمونه، ناصر مکارم شیرازی و دیگران، ج 11، ص 394). و باز در روایتی که در نهج البلاغه از امیر مؤمنان(ع) آمده چنین می خوانیم: «و سئل عن قوله تعالی فلنحیینه حیاه طیبه» فقال هی القناعه؛ از امام علی (ع) پرسیدند: منظور از جمله «فلنحیینه حیاه طیبه» چیست؟ فرمود: قناعت» (نهج البلاغه، کلمه قصار 229). البته بدون شک مفهوم این تفسیر امیرالمومنین، محدود ساختن حیات طیبه به صرف قناعت نمی باشد بلکه بیان مصداق و نمونه روشنی از آن است، چون اگر همه دنیا را به کسی بدهند ولی روح قناعت را از او بگیرند همیشه در آزار و رنج و نگرانی به سر می برد و به عکس اگر انسان روح قناعت داشته و از حرص و آز و طمع بر کنار باشد، همیشه آسوده خاطر و خوش است (تفسیر نمونه، ج 11 ، ذیل آیه 97 سوره نحل). پس به هر حال حیات طیبه چنان معنای وسیع و گسترده ای دارد که همه این معانی فوق را در بر می گیرد.
مرحوم علامه طباطبایی در مورد «حیات طیبه» بیانی عمیق و عالی دارند، ایشان در تفسیر خود و در ذیل آیه 97 سوره مبارکه نحل می فرماید: مراد از «احیاء» بخشیدن و افاضه حیات و زندگی است و آیه شریفه دلالت دارد که خداوند سبحان، انسان با ایمانی را که عمل شایسته و مصالح انجام می دهد با زندگی جدیدی که غیر از زندگی معمول مردم است، اکرام می کند و آثار زندگی حقیقی که همان علم و قدرت است با این زندگی جدید همراه و همگام است و این درک جدید و قدرت باعث می گردد چنین فرد مؤمنی، چیزها را چنان که هستند ببینید؛ یعنی می تواند امور و اشیاء را به دو قسم حق و باطل تقسیم کند. سپس با قلب و روحش از امور باطل که در معرض فنا و زوال هستند که همان زندگی و حیات دنیوی است روی گردان می شود و به آن پشت می کند و دل به زینت ها و مظاهر فریبنده دنیا نمی بندد و چون از بند این تعلقات دنیوی و ظواهر گول زننده آن رها شد، شیطان نمی تواند او را خوار و ذلیل خود سازد و در بند خود گرفتار آرد. و در مقابل، قلب و روحش به پروردگار باقی و جاوید مرتبط و پیوسته می گردد و جز ذات پاک او و قرب و جوار او را طلب نمی کند و جز از خشم و دوری از او از چیزی هراس ندارد و در این هنگام برای خود زندگی پاک و جاودانه و بی زوال مشاهده می کند که کارگردان این زندگی و مدبر امور آن، پروردگار بخشنده و مهربان او است و در سراسر این زندگی معنوی و پاک جز زیبایی و جمال چیزی مشاهده نمی کند و تنها اموری را که خداوند آنها را قبیح و زشت شمرده، زشت و ناپسند می شمرد.این چنین انسانی چنان نور و کمال و قدرت و عزت و لذت و شادمانی در زندگی خود می یابد و مشاهده می کند که پایان و انتهایی ندارد. (تفسیر المیزان، علامه طباطبایی، ج 12، ذیل آیه 97 نحل).
ج) پایه ها و راههای رسیدن به حیات طیبه:
حیات طیبه بر دو پایه استوار است: «ایمان» و «عمل صالح»؛ «من عَمِلَ صالحا مِنْ ذکرٍ أو أُثنی و هو مؤمن فَلنُحیینَّهُ حیاةً طیّبةً» (نحل/ 97). فرد مؤمن و صالح از آرامش و صفای دل برخوردار است. قرآن در معرفی مؤمن می فرماید: کسی که در کردارهایش میانه روست و از زندگیِ زجرآورِ تجمّلی و چشم و همچشمی و اسراف و تبذیر پرهیز می کند، او مؤمن است؛ «و الّذین إذا أنفقوا لَم یُسِرفوا و لم یقتُرُوا وَ کانَ بَینَ ذلک قواما؛ مؤمنان کسانی هستند که چون هزینه می کنند اسراف نمی کنند و خسّت نمی ورزند بلکه میان این دو، راه اعتدال را می گیرند» (فرقان/ 67)؛ و این همان اعتدال و اقتصاد؛ یعنی برنامه ریزی برای زندگی و خرج میانه، چه در اجتماع و چه خانواده؛ چه توسط فرد و چه توسط دولت، است که زمینه ساز رسیدن به حیات طیبه و آرامشِ روحی و روانی ابدی است.
طبق همین آیه، حیات طیبه غیر از ایمان، به عمل صالح نیز احتیاج دارد؛ البته ایمان راستین، عمل صالح را به وجود می آورد و عمل صالح هم ایمان را زیاد می کند. هر گامی که مؤمن در راه انجام اعمال صالح برمی دارد به ایمان خود می افزاید و ازدیاد ایمان و رشد و پرورش روحی، کردار شایسته را به دنبال دارد. معیار برخورداری از حیات طیبه، ایمان و بردباری در جهاد با هواهای نفسانی است.
برای حضور در عالم «عنداللّه» و تحقق حیات طیبه، باید عوامل درونی وابستگی به حیات دنیا را از بین برد و لازمه این توفیق، «صبر و استقامت» بر عهد عبودیت است که موجب آزاد شدن دل از قید و بندهای دنیا می گردد و پیش از فرا رسیدن مرگ طبیعی، شهادت معنوی و حیات طیبه، نصیب بنده بردبار و مجاهد فی سبیل اللّه می گردد. پس «صبر» زمینه ساز حضور در عالم عنداللّه و تحقق حیات طیبه است؛ « مَا عِنْدَکُمْ یَنْفَدُ وَمَا عِنْدَ اللَّهِ بَاقٍ وَلَنَجْزِینَّ الَّذِینَ صَبَرُواْ أَجْرَهُم بِأَحْسَنِ مَا کَانُواْ یعْمَلُونَ؛ آنچه نزد شماست نابود می شود و آنچه نزد خداست پایدار می ماند و بدون شک، کسانی که صبر ورزیدند به نیکوتر از عملشان پاداش می دهیم» (نحل/ 96)؛ زیرا صبر و بردباری پایه عزم و اراده قوی و کارآمد در صحنه مبارزه با نفس است.
د) حیات طیبه یا عالم عنداللّه:
حیات طیبه رهاورد سیر الی اللّه است که اولیای خدا با پیمودن مسیر بندگی و پاسداری از پیمان فطری و میثاق ملکوتی، به آن رسیده و از ثمرات آن بهره می برند؛ «وَ لاَ تَشْتَرُواْ بِعَهْدِاللّهِ ثَمَناً قَلِیلا إِنَّمَا عِندَاللّهِ هُوَ خَیرٌ لَکُمْ إِن کُنتُمْ تَعْلَمُونَ؛ پیمان خداوند را به بهای اندک نفروشید که به راستی، آنچه نزد خداست برای شما نیکو و پسندیده است، اگر بدانید»(نحل/ 95). از این آیه شریفه بر می‌آید که پاسداری از پیمان فطری و میثاق ملکوتی، بهره ای عنداللهی نصیب انسان می کند. به عبارت دیگر، توفیق درک حضور عالم عنداللّه و برخورداری از حیات طیبه، با التزام به گرایش فطرت میسّر می گردد. عالم عنداللّه به تعبیر بزرگان عرفان، همان عالم «عندیت» است. (مصباح الهدایة الی الخلافة و الولایة، امام خمینی، ص: 26 / رساله سیر و سلوک، سیدمهدی بحرالعلوم، با مقدّمه و شرح سید محمّد حسین حسینی طهرانی، ص: 53 / حیات حقیقی انسان در قرآن، عبداللّه جوادی آملی، ص: 238ـ248)
و) حیات طیبه، در مقابل حیات مادی دنیا:
حیات طیبه، در مقابل حیات مادی دنیا در صورتی که تحت ولایت شیطان صورت بندی شده باشد قرار دارد؛ حیات دنیویی که در اثر غلبه هوس ها و نفسانیت، بشر را در تارهای عنکبوتی خود گرفتار می کند.
خداوند پیش از آنکه حیات طیبه را به عنوان جزای نیکوی پاکان و پارسایان معرفی کند، فرمود: «وَ لاَ تَشْتَرُواْ بِعَهْدِاللّهِ ثَمَناً قَلِیلا إِنَّمَا عِندَاللّهِ هُوَ خَیرٌ لَکُمْ إِن کُنتُمْ تَعْلَمُونَ؛ پیمان الهی را به بهای ناچیز نفروشید؛ فقط آنچه نزد خداست برای شما نیکو و پسندیده است، اگر بدانید»(نحل: 95). در این آیه شریفه دو چیز در برابر هم قرار گرفته است: یکی «ثمن قلیل» (بهای ناچیز) و دیگری «ما عنداللّه». «ثمن قلیل» وصف دنیاست که به عنوان متاع و با تأکید بیشتر در این آیه به عبارت «متاع قلیل» معرفی می شود: «قُل مَتَاعُ الدُنْیا قَلیلٌ؛ بگو بهره دنیا ناچیز است»(نساء/ 77) و گاهی آن را با پایداری و ابدیت آخرت مقایسه کرده، می فرماید: «فَمَا مَتَاعُ الْحَیاةِ الدُنْیا فی الآخِرَةِ إِلاَّ قَلِیلٌ؛ پس بهره دنیا در برابر آخرت هیچ نیست، مگر اندکی» (توبه/38) و هشدار می دهد که زیان رسانی شما به خودتان، در نتیجه سرگرمی به همین بهره اندک دنیاست. قرآن زندگی دنیا را که در برابر حیات طیبه قرار دارد، بازی و لعب معرفی می‌کند: «وَ مَا هَذِهِ الْحَیاةُ الدُّنْیا إِلَّا لَهْوٌ وَ لَعِبٌ» (عنکبوت/ 64). مردم این دنیا نیز در اوهام و خیالات خود زخارف و لذت های فانی دنیوی را بزرگ و پایدار تصویر کرده، در نتیجه از خدا و قیامت غافل می شوند و شیطان با راه کارهای متعددی به این فریب کاری نفس می‌زند.
هـ) برخی از ویژگی های حیات طیبه یا عالم عنداللّه:
1. زندگی حقیقی: راه یافتگان به عالم «عنداللّه» از زندگانی حقیقی در محضر خداوند، برخوردارند: «بَلْ أَحْیاءٌ عِندَ رَبِّهِمْ یرْزَقُونَ؛ زنده اند و نزد پروردگارشان روزی دارند »(آل عمران/169).
2. جامع خیر دنیا و آخرت: عالم «عندیت» نه محصور در دوران حیات دنیایی است و نه منحصر به حیات اخروی؛ بلکه خیر آن بر دنیا و آخرت گسترده شده و برخورداران از آن در همین دنیا از آن بهره مندند: «فَعِندَ اللّهِ ثَوابِ الدُنیا وَ الاخرَةِ؛ پس پاداش دنیوی و اخروی نزد خداست»(نساء/134).
3. پایداری: ثمره حیات طیبه، ابدی و ماندنی است و نابودی و فرسودگی در آن راه ندارد. در همین آیات مورد بحث در سوره نحل، خدای تعالی پس از آنکه فرمود: عهد الهی را نفروشید، چرا که بهره عنداللّه برای شما نیکو و پسندیده یا بهتر است؛ و در آیه ای دیگر می‌فرماید: «وَ ما عِندَاللَّهِ خَیرٌ وَ أَبْقَی؛ آنچه نزد خداست نیکوتر و پایدارتر است» (شوری/ 36).
4. نامحدود بودن: سرچشمه بی کران و بی پایان همه چیز نزد خداست «وَ إِن مِن شَیء إِلاَّ عِندَنَا خَزَائِنُهُ؛ و هیچ چیز نیست، مگر اینکه معادن آن نزد خداست» (حجر/21). به این علت، راه یافتگان به آن عالم هرچه بخواهند، برایشان فراهم است و محدودیتی ندارند؛ «لَهُم مَا یشاءونَ عِندَ رَبِّهِم؛ هر چه بخواهند برای آنها نزد پروردگارشان هست»(زمر/ 34) و فراتر از این فرمود: «لَهُم مَا یشاؤُون َفیهَا وَ لَدَینَا مَزِیدٌ؛ برایشان هر چه بخواهند در آنجا هست و نزد ما بیش از آن است» (ق/35).
5. معیار و میزان بودن: از آن رو که حیات طیبه، نهایت کمال الهی انسان است، لذا آن عالم و برخورداران از درجات آن معیار و میزان می باشند؛ «ذَلِکُمْ أَقْسَطُ عِندَاللّهِ؛این کار شما نزد خداوند عادلانه تر است» (بقره/ 282) و یا «هُوَ أَقْسَطُ عِندَاللَّهِ؛ او عادلانه تر است نزد خدا»(احزاب/5).
6. جلوه آیات الهی: عالم عندیت جلوه روشن آیات الهی است; چنان که فرمود: (إِنَّمَا الآیاتُ عِندَاللّهِ)(انعام: 109 / عنکبوت: 50); تمام آیات الهی فقط نزد خداوند است. کسی می تواند آیات الهی را درک کند که چشمی به عالم عنداللّه گشوده و خبری از آن یافته باشد. عالمْ سراسر آیات الهی است، اما برای کسی که خداوند را مشاهده کرده و ربط پدیده های جهان را با حق تعالی به تماشا نشسته است.
7. علم: «علم» در ادبیات قرآن، یعنی شناخت خدا و آیات و آثار اوست؛ و قرآن تمام علم را نزد خدا می داند: «إِنَّمَا الْعِلْمُ عِندَاللَّهِ؛ علم فقط نزد خداست. بنابراین، یکی از برترین شاخص های حیات طیبه، علم است. اهل بیت(ع) معدن و منبع این علم و سرآمد اهل حیات طیبه اند؛ چنانکه در زیارت جامعه کبیره، امام هادی (ع) خاندان مبارک خود را «خزّان العلم» می شمارد.
8. نور: کسانی به عالم عنداللّه و حیات طیبه راه پیدا می کنند که دل و جان خود را صاف کرده و از همه تعلّقات و تیرگی ها رها ساخته و آیینه گون شده اند؛ «وَ الَّذِینَ آمَنُوا بِاللَّهِ وَ رُسُلِهِ أُوْلَئِکَ هُمُ الصِّدِّیقُونَ وَالشُّهَدَاء عِندَ رَبِّهِمْ لَهُمْ أَجْرُهُمْ وَ نُورُهُمْ؛ کسانی که به خدا و رسولش ایمان آوردند آنها اهل راستی و گواهان نزد پروردگارند که پاداش و نورشان برای آنهاست»(حدید/ 19).اینها کسانی هستند که خدا را با تمام وجود درک کرده و آینه دار نور و نام او شده اند و در میان مردم با این نور حرکت کرده و مایه هدایت خلق می باشند؛ «أَ وَ مَن کَانَ مَیتاً فَأَحْیینَاهُ وَ جَعَلْنَا لَهُ نُوراً یمْشِی بِهِ فِی النَّاسِ کَمَن مَثَلُهُ فِی الظُّلُمَاتِ لَیسَ بِخَارِج مِنْهَا»(انعام/ 122).
9. جایگاه راستی: جایگاه راست و استوار اهل حیات طیبه: «فی مَقْعَدِ صِدْق عِنْدَ مَلِیک مُقْتَدِر؛ در جایگاه راستین، نزد پادشاهی توانا»(قمر/ 55) می باشد. ایشان راه درست را یافته، به جایگاه و موقعیت راستین می رسند و با حق به سر می برند، نه با فریب ها و سراب ها.
10. عبودیت: کسانی به عالم «عندیت» راه پیدا می کنند که تمام هستی خود را ملک خدا دانسته، استقلال و استکبار را از پندار و رفتار خود بزدایند؛ «وَ مَنْ عِنْدَهُ لاَ یسْتَکْبِروُنَ عَنْ عِبَادَتِهِ وَ لاَ یسْتَحْسِروُنَ؛ و کسانی که نزد اویند از بندگی او استکبار نورزیده و پندار زده و فریفته نیستند»(انبیاء/ 19).
11. کرامت: اهل حیات طیبه چون به عالم «عنداللّه» راه یافته اند، از سرچشمه های بی پایان برخوردار شده و با توانایی و دارایی الهی، حمایت می شوند. از این رو، پیشامدهای خارق العاده ای برایشان روی می دهد که «کرامت» نامیده می شوند و چون با ادعای نبوّت همراه نیست، نمی توان آن را «معجزه» نامید؛ زیرا معجزه مخصوص پیامبران است. وقتی حضرت زکریا (ع) برای دیدار حضرت مریم(س) به عبادتگاه او آمد و میوه های گوناگون و تازه را دید، پرسید: اینها از کجا رسیده است: و حضرت مریم(س) پاسخ داد: «هُوَ مِنْ عِندِاللّه؛ اینها از عالم «عنداللّه» آمده است»(آل عمران:/37).
12. نصرت: سخت ترین و ترسناک ترین معرکه هایی که انسان با آن مواجه می شود آنجاست که شیطان بیرونی و هواهای نفسانی دست به دست هم داده و دل را به غفلت از خدا و تعلّق به دنیا می کشند. در این هنگام، تنها خدا یاور و پشتیبان بنده است: «وَ مَا النَّصْرُ إِلاَّ مِنْ عِنْدِاللّهِ؛ یاری تنها از نزد خداست»(آل عمران/126). بنابراین، اهل حیات طیبه به خاطر زندگی پاکی که یافته اند، از نصرت و یاری و حمایت الهی برخوردار شده‌ و به گناهان آلوده نمی شوند.
13. رحمت خاص: خدای تعالی رحمت عام و فراگیری دارد که همه هستی و مؤمن و کافر از آن برخوردارند؛ اما رحمت خاص او مربوط به عالم «عندیت» است. به همین دلیل، تنها اهل حیات طیبه از آن بهره مندند. درباره حضرت خضر(ع) آمده است: «آتَیناهُ رَحمَةً مِنْ عِنْدَنا؛ به او رحمتی از نزد خود بخشیدیم»(کهف/65)؛. یا از زبان نوح(ع) می فرماید: «وَ آتَانِی رَحْمَةً مِنْ عِنْدِهِ» (هود/ 28).
14. شهود و لقای الهی: برترین ثمره حیات طیبه که اولیای خدا در عالم «عنداللّه» از آن برخوردارند، شهود و لقای رب العالمین است: «فَمَن کَانَ یرْجُو لِقَاء رَبِّهِ فَلْیعْمَلْ عَمَلا صَالِحاً وَلَا یشْرِکْ بِعِبَادَةِ رَبِّهِ أَحَداً؛ پس کسی که مشتاق و امیدوار دیدن پروردگار است، باید عمل شایسته انجام دهد و در بندگی پروردگار شرک نورزد»(کهف/ 110). در این آیه شریفه، دیدار و شهود خداوند در گرو عمل صالح و نفی شرک (ایمان) معرفی شده و حیات طیبه نیز در گرو این دو است. حیات طیبه سبب شهود حق تعالی و سیر در تجلّیات انوار و اسماء اوست.
15. شادی و آرامش درونی: از دیگر آثار حیات طیبه، شادی و آرامش درونی است که قرآن در توصیف اولیای خدا و اهل حیات طیبه فرمود: «اَلا اِنَّ أَوْلِیاء اللّهِ لاَ خَوْفٌ عَلَیهِمْ وَ لاَ هُمْ یحْزَنُونَ الَّذینَ آمَنُوا وَ کَانُوا یتَّقُونَ آگاه باشید که اولیای خدا از هر بیم و اندوهی سلامت و آسوده اند؛ کسانی که ایمان آورده و پرهیزگار بوده اند»(یونس: 62ـ63). در آیه دیگری می فرماید: «مَنْ آمَنَ بِاللّهِ وَ الْیوْمِ الآخِرِ وَ عَمِلَ صَالِحاً فَلَا خَوْفٌ عَلَیهِمْ وَ لاَ هُمْ یحْزَنُونَ؛ کسی که به خدا و روز قیامت ایمان آورد و کارهای شایسته انجام دهد، هیچ هراس و اندوهی ندارد»(مائده: 69).
16. شعور و بینش برتر: از جمله آثار دیگر حیات طیبه، شعور و بینش برتری است که باطن عالم و ملکوت زمین و آسمان ها را برای مؤمنان بلند مرتبه آشکار و ظاهر ساخته است. این توان و بصیرت شهودی از نور خداست که بر قلب آنان تابیده شده و آن را عمیق و وسیع نموده، در نتیجه، از ظلمت ظاهر به نور باطن رسیده و حیاتی دیگر یافته اند: «یا أَیهَا الَّذینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَ آمِنُوا بِرَسُولِهِ یؤْتِکُمْ کِفْلَینِ مِن رَحْمَتِهِ وَ یجْعَل لَکُمْ نُوراً تَمْشُونَ بِهِ؛ ای کسانی که ایمان آورده اید، تقوا پیشه کنید و به پیامبر ایمان آورید تا دو بهره از رحمت را دریابید و برای شما نوری قرار دهد که با آن راه بروید»(حدید/ 28).
17. سلام: «سلام» به معنای سلامتی و نداشتن کاستی و بیماری است. اهل حیات طیبه و راه یافتگان به عالم «عندیت» مظهر اسم «سلام» خدا بوده و از کاستی ها و بیماری ها پاک و پیراسته اند: «لَهُمْ دارُ السَّلَامِ عِندَ رَبِّهِمْ؛ سرای سلامت نزد پروردگارشان برای آنهاست»(انعام/ 127). البته این سلامت، نه تنها سلامتی جسم و تن است بلکه سلامتی قلب و جان نیز هست؛ «یوْمَ لاَ ینْفَعُ مَالٌ وَ لاَ بَنُونَ إلاَّ مَنْ أَتَی اللَّهَ بِقَلْب سَلیم؛ روزی که دارایی و فرزندان فایده ای ندارد، مگر کسی که دلی سالم به حضور پروردگار آورد» (شعراء/88ـ89). در مقابل، کسانی که از حیات طیبه و درک محضر الهی محرومند: «فی قُلُوبِهِم مَرَضٌ فَزَادَهُمُ اللّهَ مَرَضاً وَ لَهُمْ عَذَابٌ أَلیمٌ؛ در دل هایشان مرض است و خداوند بیماری و کاستی دلشان را بیشتر می کند و برایشان عذاب دردناکی است» (بقره/ 10) می باشند.
ی) برای مطالعه بیشتر در این زمینه، منابع ذیل را پیشنهاد می کنیم:
1. مقالات:
حیات طیبه از دیدگاه قرآن، حمید رضا مظاهری سیف (مجله معرفت، شماره: 109).
حیات عارفانه امام علی (ع)، آیت الله جوادی آملی (دانشنامه امام علی (ع)، ج 4، ص: 9).
2. کتاب ها:
حیات حقیقی انسان در قرآن، آیت الله جوادی آملی (تفسیر موضوعی قرآن، ج: 15)
حیات عارفانه امام علی (ع)، آیت الله جوادی آملی.
نقطه های آغاز در اخلاق عملی، آیت الله محمد رضا مهدوی کنی.
مطالعه سیره معصومین؛ مانند: سنن النبی، علامه طباطبایی (ترجمه: لطیف مطوف راشدی)؛ خاتم النبیین، آیت الله سید علی کمالی دزفولی.
مطالعه احوال و آثار علمای ربانی و عرفای الهی؛ مانند: مهر تابان (یادنامه علامه طباطبایی)، علامه سید محمد حسین حسینی طهرانی.
روح مجرّد (یادنامه عارف کامل سید هاشم حدّاد)، علامه سید محمد حسین حسینی طهرانی.
آیت الحق(2 جلد)؛ یادنامه آیت الله سید علی آقا قاضی، سید محمد حسن قاضی.
طبیب دلها؛ یادنامه آیت الله میرزا جواد آقا ملکی تبریزی، صادق حسن زاده.

سید مجتبی مجاهدیان

 


 
تهیه کننده: سید مصطفی علم خواه ::: دوشنبه 88/1/31::: ساعت 12:32 عصر

سوال: ازدواج چه فواید و آثاری برای  آخرت و دنیای انسان دارد؟

قرآن کریم می فرماید: و من آیاته ان خلق لکم من انفسکم ازواجاً لتسکنوا الیها و جعل بینکم مودة و رحمة ان فی ذلک لایات لقوم یتفکرون (1) و از نشانه های او این است که برای شما از خودتان جفتهایی آفرید تا بدانها آرام گیرید و میانتان دوستی و مهربانی نهاد . همانا در اینها نشانه هایی است برای مردمی که می اندیشند .
ازدواج و تشکیل کانون گرم خانواده , نیازی است فطری که می تواند از زیباترین لحظات زندگی زنان و مردان باشد .
رهبر معظم انقلاب اسلامی می فرمایند : فرصت ازدواج و آرام گرفتن در یک مجموعه ی خانواده , یکی از فرصتهای مهم زندگی است . برای زن و مرد – هر دو – این یک وسیله ی آرامش و آسایش روحی و وسیله ی دلگرم شدن به تداوم فعالیت زندگی است . وسیله تسلی , وسیله ی پیدا کردن یک غمخوار نزدیک , که برای انسان در طول زندگی لازم است . (2)
ایشان در جایی دیگر می فرمایند : مسأله ی ازدواج و تشکیل خانواده در شرع مقدس , امر بسیار مهمی است و فواید بسیاری هم دارد . اما مهمترین فایده و هدف ازدواج , عبارت است از تشکیل خانواده . نفس این علقه ی زوجیت و تشکیل یک واحد جدید , مایه ی آرامش زن و مرد و مایه ی کمال و اتمام شخصیت آنهاست . (3)
پس از ذکر مهمترین فایده و هدف ازدواج , به بیان برخی فواید مادی و معنوی آن می پردازیم .
فوائد مادی :
1 – نیل به آرامش و سکون
آیه ای که در ابتدای بحث ذکر شد , به خوبی به این نکته اشاره می کند که در اثر ازدواج است که انسان به سکون و آرامش می رسد . ازدواج و تشکیل خانواده , موجب انس و الفت دو انسان با یکدیگر و راحتی روانی و نجات از تلاطم های روحی و اضطرابهای زندگی است .
2 – تأمین نیازهای جنسی
انسان دارای مجموعه ای از نیازها و غرایزی است که عدم ارضاء و یا نقص در ارضای هر کدام از این غرایز , ایجاد تزلزل در شخصیت او را موجب می شود .
3 – تولید مثل و بقای نسل
وجود فرزند مایه ی حیات زندگی و بقاء نسل و گرمی و پویایی و صفای کانون خانواده می شود .
4 – رشد و تکامل استعدادها
قبول مسئولیت ازدواج و تشکیل خانواده و کار و تلاش در جهت رفع نیازهای اعضاء خانواده و ... همگی موجبات تکامل بیشتر انسان را فراهم می آورد.
شهید مطهری ( رضوان الله تعالی علیه ) در این باره می فرماید : تشکیل خانواده , یعنی یک نوع علاقه مند شدن به سرنوشت دیگران ؛ ازدواج اولین مرحله ی خروج از خود طبیعی و توسعه پیدا کردن شخصیت انسان است ... پختگی ای که در پرتو ازدواج و تشکیل خانواده ایجاد می شود در هیچ جای دیگر نمی توان به آن رسید و آن را فقط در ازدواج و تشکیل خانواده باید بدست آورد .
انسان مجموعه ای از استعدادها و توانائیهای بالقوه است و ازدواج زمینه ای مناسب , برای شکوفایی این توانمندی هاست . استعدادهایی از قبیل عشق ورزیدن , بدست آوردن معاش , مدیریت خانواده , استقلال و خودکفایی , جمع گرایی و ما شدن , خروج از خود پرستی و خود دوستی و ... در سایه ی ازدواج , در حد عالی به کمال خواهید رسید . بعنوان مثال , تا وقتی انسان صاحب فرزند نشده است , بمعنی حقیقی عشق ورزی و کمک به همنوع , از خود گذشتگی و ... را نمی چشد . انسان تا وقتی ازدواج نکرده , بیشترین توجه اش به خود و خواسته های شخصی اش می باشد , ولی با ازدواج , از لاک فرد گرایی خارج شده , توجه بیشتری به جمع می کند .
شهید مطهری در بخشی دیگر می فرمایند : چرا در اسلام ازدواج یک امر مقدس و یک عبادت تلقی شده با اینکه از مقوله ی لذت شهوت است ؟ یکی از علل آن , این است که ازدواج اولین قدم است که انسان از خود پرستی و خود دوستی به سوی غیر دوستی بر می دارد . تا قبل از ازدواج , فقط یک من وجود داشت و همه چیز برای من بود . اولین مرحله ای که این حصار شکسته می شود یعنی یک موجود دیگر هم در کنار این من قرار می گیرد و برای او معنی پیدا می کند , کار می کند , زحمت می کشد , خدمت می کند , نه برای من بلکه برای او , ازدواج است . (4)
5 – حفظ شدن از مشکلات اخلاقی
فشار غریزه ی جنسی و عدم تأمین نیازهای آن , در کنار سستی ایمان , موجبات فساد اخلاقی انسان را فراهم می کند و تبعات این فساد اخلاقی چیزی جز آزار و اذیت روحی و بعضاً بی آبرویی انسان در اجتماع و ... نیست . حال آنکه در اثر ازدواج , انسان در برابر بسیاری از این مسائل واکسینه می شود .
6 – داشتن شریکی دلسوز و امین در طول زندگی
انسان در پستی بلندی های زندگی , نیاز به رفیقی دلسوز و دوستی امین دارد . یک ازدواج موفق و سالم می تواند این نیاز مهم انسان را برطرف کند .
7 – زیاد شدن روزی
خداوند تعالی در قرآن کریمش می فرماید : و انکحوا الایامی منکم و الصالحین من عبادکم و امائکم ان یکونوا فقراء یغنهم الله من فضله و الله واسع علیم . (5) عزبهای خود و غلامان و کنیزان شایسته تان را همسر دهید . اگر تنگدست باشند خدا از فضل و کرم خود توانگرشان کند که خدا وسعت بخش و داناست .
تجربه نیز ثابت کرده است که در اثر ازدواج , روزی انسان زیاد می شود .
امام صادق ( علیه السلام ) می فرمایند : هر کس از ترس تهی دستی ازدواج نکند , به خدای عزوجل گمان بد برده است . خداوند عزوجل می فرمایند : اگر تهی دست باشند خداوند از فضل خود توانگرشان می سازد . (6)
فوائد معنوی :
1 – پیروی از سنت رسول اکرم ( صلی الله علیه و آله )
یکی از اوامر الهی در آیات قرآن کریم , اطاعت از حضرت رسول اکرم ( صلی الله علیه و آله ) می باشد . اطیعوا الله و اطیعوا الرسول و اولی الامر منکم از خدا و از رسول و صاحبان امر اطاعت کنید . در حقیقت پیروی از حضرت , پیروی از خداست و عبد , با این پیروی به حضرت حق نزدیک می شود .
2 – همراهی یکدیگر در امور دنیا و آخرت
هر یک از زوجین علاوه بر تلاش در جهت امور مادی , می توانند نردبانی برای صعود دیگری به قله ی رفیع معنویت باشند . حضرت رسول ( صلی الله علیه و آله ) می فرمایند : کسی که خدا به او قلبی شاکر و زبانی مشغول به ذکر حق و همسری با ایمان که او را در امور دنیا و آخرت یاری کند , بخشد نیکی دنیا و آخرت را به او داده و از عذاب آتش باز داشته می شود . (7)
3 – بهره برداری از پاداش اخروی
تشکیل خانواده , برای زن و مرد و قیام به ادای حقوق متقابل و تحمل مشکلات زندگی و تربیت فرزندان و .... به شرط داشتن ایمان و خلوص نیت , در حکم جهاد فی سبیل الله است .
به عنوان نمونه , امام علی ( علیه السلام ) می فرمایند : جهاد المرأة حسن التبعل جهاد زن , خوب شوهر داری کردن است .
امام صادق ( علیه السلام ) می فرماید : ام سلمه از رسول خدا ( صلی الله علیه و آله ) در باره ی فضیلت خدمت کردن زنان به شوهرانشان پرسید , آن حضرت فرمود : هر زنی که در خانه ی شوهر خود به قصد مرتب کردن آن , چیزی را جا به جا کند خداوند به او نظر افکند و هر که خداوند به او نظر کند عذابش ندهد . (8)
در حدیثی دیگر حضرت فرمودند : به زن خود خدمت نکند مگر صدیق یا شهید یا مردی که خداوند خیر دنیا و آخرت او را بخواهد .
4 – حفظ نصف دین
پیامبر خدا ( صلی الله علیه و آله ) فرمودند : هر گاه بنده ازدواج کند , نصف دین را کامل کرده است و برای ( حفظ ) نصف دیگری باید تقوا پیشه کند . (9)
بی شک فواید بیشتری در امر مقدس ازدواج وجود دارد که به جهت اختصار از بیان آنها صرف نظر می کنیم .
چند کتاب برای مطالعه ی شما دوست عزیز معرفی می گردد .
- ازدواج آسان و شیوه ی همسر داری , محمد محمدی اشتهاردی
- ازدواج آسمانی , علی اکبر مظاهری
- انتخاب همسر , ابراهیم امینی
- ازدواج , مکتب انسان سازی , دکتر پاک نژاد

(1) سوره ی روم / 21
(2) مطلع عشق / گزیده ای از رهنمودهای آیت الله خامنه ای (حفظه الله تعالی) به زوج های جوان / محمد جواد حاج علی اکبری
(3) مطلع عشق / گزیده ای از رهنمودهای آیت الله خامنه ای (حفظه الله تعالی) به زوج های جوان / محمد جواد حاج علی اکبری
(4) تعلیم و تربیت در اسلام / صفحه 397
(5) سوره نور / 32
(6) میزان الحکمه / ج 5 / ص 2253
(7) تفسیر نمونه / ج 2 / ص 55
(8) میزان الحکمه / ج 5 / ص 2265
(9) میزان الحکمه / ج 5 / ص 2251


 
تهیه کننده: سید مصطفی علم خواه ::: سه شنبه 88/1/18::: ساعت 10:4 صبح

من دختری 20ساله هستم و 3سال است که در شرکت مختلف کار کردم. در اوایل ماه شهریور سال87 من در یک شرکتی الکترونیکی معتبر و با محیط پاک و آرام مشغول به کار شدم. حدود دو ماه از کار در اون شرکت گذشت، که متوجه نگاه یکی از آقایون مجرد همکارم شدم. بعد از تحقیقات متوجه شدم که هم من وهم ایشان در خانواده مذهبی و مقید به مسائل دینی بزرگ شدیم. در ضمن من خودم چادری و معتقد به مسائل مذهبی هستم و تا این سن حتی با یک پسر هم ارتباط نداشتم. بعد از اتفاقات و صحبتهایی که در مورد ایشان افتاد و شنیدم، خودم به نجابت و پاکی ایشان پی بردم حال از اعتقادات و عقاید و اخلاق ایشان خوشم آمده است. از شما می خواهم مرا راهنمایی کنید که چگونه با حفظ نجابت و پاکی دخترانه خود نظر ایشان را برای زندگی جلب کنم.

پاسخ : در این خصوص شما می توانید از فرد مورد نظر خواستگاری کنید. خواستگارى زن از مرد تا حد زیادى عرفی نیست ، ولی اشکالی هم ندارد که در برخی موارد که شرایط دختر به گونه ای است که به هر دلیل خواستگار ندارد و یا از فرد به خصوصی خوشش آمده و فکر می کند که با او کفویت دارد، این امر از طرف دختر صورت بگیرد. منتهی برای آسیب زدایی لازم است با درایت و کیاست عمل شود و از راهکاری که ارایه می شود استفاده گردد.
در صورتی که به فردی علاقه دارید و یا او را برای همسری خویش مناسب می دانید، با مشورت دیگران، فردى را واسطه کنید تا مطلب را به طور محرمانه پیگیرى نماید. لازم است شخص واسطه انسانى متعهد و رازدار باشد تا به خوبى بتواند به وظیفه‏اش عمل کند و به طور غیرمستقیم مرد مورد نظر را به خواستگارى از شما تشویق و معرفى کند. تنها در صورتی که زمینه مناسبی مشاهده کند و یا ضرورت اقتضا کند می تواند علاقه شما را به اطلاع ایشان برساند و به نحوی عمل کند که مشکلى ایجاد نشود.

 لازم به ذکر است قبل از هر اقدام خانواده‏ها به خصوص خانواده‏ى دختر خانم از این موضوع اطلاع کافى داشته باشند و موافقت ضمنى آن‏ها جهت معرفى دخترها و پسرها به همدیگر جلب شده باشد که در آن صورت سرزنش خانواده‏ها را به دنبال نخواهد داشت.
در پایان یک نکته را نیز باید توجه داشت و آن این که اگر کسى چنین اقدامى کرد، باید خود را براى شنیدن پاسخ منفى طرف مقابل نیز آماده کند؛ خصوصاً که دختران در این زمینه حساس‏ترند و در صورتى که اقدام به خواستگارى کنند و با پاسخ مناسبى روبه‏رو نشوند، ممکن است از نظر روحى بسیار متألم گردند. «خوشبختى و موفقیت شما را از خداوند بزرگ خواستاریم»

 


 
تهیه کننده: سید مصطفی علم خواه ::: چهارشنبه 87/11/30::: ساعت 10:47 صبح

چگونه ازدواج باعث کامل شدن دین می شود. گاهی مشاهده می شود که اینطور نیست؟

در مقدمه گفتنی است که هدف کلی زندگی انسان قرب به خداوند است. کمال انسان هم در همین قرب و نزدیکی است. ازدواج از نظر اسلام امری مقدس و مستحب است و هدف کلی از آن و تشکیل زندگی نیز در همین راستا است.

قرآن کریم نوید می دهد که با ازدواج زوجین به آرامش دست می یابند. این آرامش هم یکی از نیازهای انسان برای حرکت در مسیر تقرب به خداوند است. معیار ازدواج و انتخاب همسر هم برای یک فرد مومن و کسی که هدف اش همان هدف اصلی دین و زندگی است، ایمان است، یعنی کسی باشد که در مسیر قرب الی الله باشد و با ازدواج به همسر خود در این مسیر آرامش بدهد و کمک نماید.

اگر کسی با این معیار همسر خود را انتخاب کند، ازدواج نه تنها مانع تکامل نیست، بلکه خود عاملی برای پیشرفت معنوی و حرکت سریع تر در مسیر حقیقی کمال و زندگی است، ولی اگر انسان خدای ناخواسته درست و با معیار انتخاب نکند و کسی را برگزیند که با او در مسیر کلی و اصلی زندگی تفاوت و اختلاف اساسی دارد، این کار می تواند مانعی برای راه خدا و کمال محسوب می شود.
در هر صورت باید توجه داشته باشیم که قوی ترین نیازهای پایه انسان، نیازهای فیزیولوژیک است و یکی از قوی ترین این نیازها، نیاز جنسی است. این نیاز، بیشترین عامل سوق دادن انسان به طرف گناه است و به عنوان یک فاکتور بسیار مهم در درون انسان عمل می کند که نمی توان از آن به سادگی گذشت.
اگر برنامه ریزی مخرب معاندان اسلام را مطالعه نماییم می بینیم که از دیر باز برای جلب توجه و انحراف مسلمانان از این عامل استفاده می کردند. زمانی که مسلمانان، اندلس را فتح کردند، در مدت زمان کوتاهی با استفاده از زنان و دختران خود توانستند به راحتی بر مسلمانان غلبه کنند. اکنون هم بیشترین هجمه با برافروختن این نیاز در غیر مسیر اصلی خود، صورت می گیرد. امروزه هزینه های هنگفتی در این شبیخون فرهنگی توسط دشمنان انجام می شود و عاملی که نوک پیکان آنان به سوی آن نشانه رفته همین نیاز فیزیولوژیک جنسی است.

در زمینه ازدواج دو دیدگاه وجود دارد:

طبق دیدگاه اول، خود ازدواج کمال نیست، ولی زمینه کمال انسان را فراهم می آورد. سخن پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم که فرموده: هر گاه کسی ازدواج کند، نصف دین را کامل کرده است و برای (حفظ) نصف دیگر باید تقوای خدا پیشه کند. (منتخب میزان الحکمة 2776 و کنز العمال 44403) بدین معنا نیست که ازدواج تکویناً مساوی نصف دین است. بلکه با ازدواج، اسباب بدست آوردن نیمی از دین که توسط این نیاز زیستی تهدید می شد، فراهم شده است.
اگراین نیاز به مسیر اصلی خود هدایت شود، حقیقتاً شرایط برای بسیاری گناهان فراهم نمی شود و شخص با برآورده شدن این نیاز به آرامش روانی می رسد
با ارضای این غریزه، برخی موانع عاطفی و روانی در مسیر انسان برداشته شده و طی مسیر هموار می گردد و صد البته که همه از این شرایطِ مهیا، استفاده نبرند و در یک نقطه، درجا زده و یا پسرفت داشته باشند.
دیدگاه دوم. این است که ازدواج به خودی خود، یک عمل مستحبی و عبادی است و نوعی کمال محسوب می شود مانند نماز که به خودی خود مقرّب انسان به خداست. طبق این دیدگاه با ازدواج نیمی از دین بدست آورده می شود. انسان در مسیر کمال به لوازمی نیاز دارد که یکی از اثر گذارترین آنها «ازدواج» است.
البته گاهی مشاهده می کنیم که برخی افراد با ازدواج در مسیر تقوا و قرب الهی قرار نمی گیرند که هیچ دچار غفلت بیشتری نیز می گردند و انحرافات تازه تری برایشان ایجاد می شود. در این زمینه باید توجه کنیم که بر اساس هر کدام از دیدگاه ها نمی توان تغییراتِ فردی را که پس از ازدواج سیر نزولی داشته و از درجه دینداری اش کم شده، را به ازدواج نسبت داد. عوامل بسیاری ممکن است باعث این عقب گرد باشد مانند تأثیر دوستان جدید یا انتخاب همسر نامناسب و فاسد، نداشتن برنامه دینی خاصی در شرایط جدید، تأثیر محیط، خصوصاً محیط های جدید مانند بستگان همسر، بیش از حد دنبال مادیات رفتن در اثر چشم و هم چشمی یا به علل دیگر، غرق شدن در سختی ها و فرصت فکر برای خود باقی نگذاشتن و... .
ازدواج مومن با مومن چیزی جز در کنار هم قرار گرفتن یک زوج در جهت کمال نیست و امکان ندارد انسان را تنزل دهد. اگر تحقیق مختصری انجام دهید یقیناً به این نتیجه می رسید که اشکال کم شدن دین در این افراد به مسائل دیگر برمی گردد نه ازدواج.
کسانی که با ازدواج در پیشرفت معنوی آنان تغییری حاصل نمی شود، عیب متوجه خود آنان است نه ازدواج. این افراد مانند شخصی هستند که تمامی امکانات ورزشی برای او فراهم است اما ورزش نمی کند. ایراد به خود او برمی گردد. در مورد ازدواج هم اسباب و مقتضیات برای کامل کردن نیمی از دین آماده شده است.
بنا بر دیدگاه دوم نیز«ازدواج» وظیفه خود را انجام داده و درجه ای از کمال را در فرد ایجاد می کند. اما آن فرد ممکن است با انجام بسیاری کارهای دیگر، نه تنها در نصف دیگر دین خود نکوشیده بلکه در صدد تخریب نیمه ای از دین که دارد نیز بر آمده باشد.
اگر افرادی با ازدواج، به جای پیشرفت، پسرفت داشته اند به خاطر این است که هدف درستی نداشته اند. ازدواج، دستور خداوند و گامی در جهت اوست. برخی گمان می کنند وقتی ازدواج کردند دیگر در مسائل جنسی آزاد هستند و به راحتی می توانند از فیلم های مبتذل و... استفاده کنند با این تصور که ما دیگر ازدواج کرده ایم.
بار دیگر تأکید می شود که اگر اشکالی هست متوجه ازدواج نیست بلکه متوجه افرادی است که از ازدواج، بهره درستی نگرفته و از آن در جهت صعود معنوی استفاده نمی کنند.
اسلام به ذات خود ندارد عیبی - هر عیب که هست از مسلمانی ماست
متأسفانه ازدواج از یک امر مقدس، ساده و سالم، تبدیل به وسیله ای دیریاب، دارای حواشی غیر مشروع و متعدد در آمده. برگزاری جشن هایی که همراه با اسراف، گناه و ... است با هزینه هایی که معمولاً با قرض و وام های سنگین و ... برگزار می شود، نه تنها موجبات آرامش را فراهم نمی آورد بلکه فشار روانی نیز ایجاد می کنند.
اگر انتخاب همسر و سایر برنامه ها با موازین اسلامی و با اعتدال صورت گیرد نه تنها موجب کمال و نصف دین است بلکه زمینه را برای بدست آوردن نیم دیگر دین نیز آماده تر می کند. با ازدواج می توان محیط معنوی مناسبی برای سیر به سوی معبود حقیقی فراهم آورد.


 
تهیه کننده: سید مصطفی علم خواه ::: دوشنبه 87/11/28::: ساعت 5:15 عصر

اسرار زندگی:

من همواره فکر میکنم که در تمام زندگی و جهان هستی اسراری است که باید کشفشان کرد و کلید هایی وجود دارد که باید پیدایشان کرد و به وسیله آن ها درب های حقیقت را گشود.

به عبارت دیگر راز خوشبختی و سعادت بشر در دانستن این اسرار و کلید های آنها است.

مبنایی ترین اسراری که در زندگی انسان وجود دارد، عبارتند از:

1-       سر و حقیقت هستی که وجود خداوند است و جهان هستی بر مدار و محور ذات الهی می چرخد.

توحید و عرفان و کمال، یعنی باور کنی که هستی، خدا محور است، فقط خدا هست و جز او و صفات و ظهورات او هیچ چیز دیگری وجود ندارد. همه هستی به ذکر حق مشغول است و جز او و یاد او و عشق او و قدرت او در عالم سریان و جریان ندارد.

2-       سر و حقیقت انسان شباهت او به خداوند است. از میان تمامی مخلوقات، امتیاز انسان به این است که او شبیه ترین موجود به خداوند است. شباهتی که در طول زندگی و تلاش در مدرسه انبیا و اولیای خداوند و با مقاومت در بستر حوادث زندگی و مبارزه با دشمنان و درارتباط دائمی با خداوند، شکوفا و ظاهر می شود و به کمال خود می رسد.

شباهت و وحدتی که زمینه ساز ولایت و خلافت الهی انسان در زمین بوده و سعادت دنیا و آخرت او را تامین می کند.

3-       سر و حقیقت دین توحید است، به معنای "نزدیک بودن" (توحید نظری) و "نزدیک شدن (توحید عملی) انسان به خداوند". نتیجه توحید، شکوفا ساختن همان شباهت و خلافت در انسان است.

دین وسیله شکوفا نمودن نیروهای درونی انسان برای شبیه ساختن فعلی او به خداوند و وصول به توحید است.

ماموریت انبیای الهی چیزی جز دعوت به توحید و عبادت خداوند جهت آشکار ساختن سر و حقیقت انسان نبوده است.

4-       سر و حقیقت زندگی و تاریخ، حرکت و مقاومت است. منتهی در تاریخ و زندگی انسان همیشه دو جریان و دو جبهه و دو نوع حرکت وجود داشته است.

حرکت تکاملی به سوی خدا و وصول به توحید که همواره با حرکت مخالفین و دشمنی اهل دنیا و مشرکان و کافران روبرو بوده است. تاریخ زندگی انسان پر است از مقاومت و مبارزه این دو جریان و جبهه حق و باطل در مقابل هم.

مومنان و جبهه حق حرکت شان در مسیر توحید و تحت ولایت خداوند و فرماندهی اولیای او می باشد.

مومنان همواره در حال مقاومت در برابر حرکت کافران و هجوم مشرکان تحت ولایت شیطان و در مسیر خود پرستی و دنیا زدگی هستند و آنها همواره در حال هجوم به موحدان و خداپرستان اند.

در کلامی منسوب به حضرت حسین(ع) آمده است که ان الحیات عقیده و جهاد. زندگی جز عقیده و مبارزه در راه آن نیست.

در این مبارزه و مقاومت در اغلب زمان ها و مکان ها، اهل توحید و ایمان در موضع ضعف هستند و همواره حزب شیطان و طاغوت ها به دلیل کثرت طرف داران و امکانات خود در موضع غلبه می باشند، تا هنگامه ظهور منجی برسد.

ظهور مهدی(عج) به معنای غلبه حکومت الله بر حکومت های شیطانی و طاغوت ها و غلبه عدالت بر ظلم و مومنان بر مشرکان و کافران است. عصر ظهور، یعنی عصر جهانی شدن توحید و فرهنگ و تمدن توحید خداپرستان است.

 


 
تهیه کننده: سید مصطفی علم خواه ::: شنبه 87/9/30::: ساعت 1:56 عصر

زندگی کامل:

به طور کلی انسان دارای سه گونه زندگی است. زندگی طبیعی که شامل فعالیت های طبیعی انسان است، زندگی عقلانی که شامل فعالیت های عقلانی و شناختی او است، زندگی عرفانی که شامل فعالیت های عبادی و ارتباط با خدا و معنویت است.

البته این بدین معنا نیست که تمامی انسان ها از تمامی عرصه های زندگی سود می برند و زندگی کاملی دارند. بیشتر مردم تنها زندگی طبیعی دارند و از زندگی عقلانی و عرفانی یا بهره ندارند و یا بهره مختصری دارند.

این بدین معنا است که اگر انسان بخواهد زندگی کاملی داشته باشد و مراتب کمال و رشد انسانی و الهی را طی کند باید برای تمامی ابعاد هویت و زندگی خود برنامه داشته باشد.
بهره بردن از عرصه های عقلانی و عرفانی زندگی در صورتی که به صورت مقطعی انجام شود، اگر چه تاثیر مقطعی و مفید دارد، ولی در صورتی که انسان بخواهد آثار معنوی آن ماندگار و نهایی شود، باید در برنامه روزانه زندگی خویش قسمتی را برای این منظور اختصاص بدهد و به صورت دائمی یاد خداوند را در دل خویش زنده نگاه دارد.
در زمینه برنامه ریزی پیامبر(ص) در فرازى از سخنان خود ابوذر فرموده: «اى اباذر! بر خردمندى که عقلش مغلوب هواى نفسش نیست لازم است که ساعات شبانه روز خود را به چهار بخش تقسیم کند:

 بخشى از آن را به مناجات با خدا و ارتباط با ذات پاک او بپردازد، و بخش دوم رابه حساب رسى خود اختصاص دهد، و بخش سوم را به تفکر در مخلوقات خدا بگذراند، و بخش چهارم را به بهره مندى از لذّات و شادى‏ها و آسایش از راه حلال مصرف کند، چرا که این بخش از آسایش‏و بهره از لذّات، حامى و کمک براى استفاده از سه بخش قبل است، و موجب شادى قلب و تفریح روح خواهد شد.(بحارالانوار، ج77، ص74)
امیرمؤمنان على(ع) نیز در سخنى مى‏فرماید:

«انسان با ایمان ساعت‏هاى زندگیش را به سه بخش تقسیم مى‏کند، 1- بخشى را به زندگی عرفانی، یعنی مناجات با خدا و برقرارى ارتباط با آفریدگار جهان مى‏پردازد. 2- و بخشى را به تأمین هزینه زندگى و سامان دادن به معاش(مانند غذا، لباس، مسکن و مرکب) اختصاص می دهد 3- و بخش دیگر را براى استراحت و بهره‏گیرى از لذّت‏هاى حلال و آرامش بخش روح و روان برمى‏گزیند، و براى خردمند صحیح نیست که حرکتش جز در یکى از این چهار مورد باشد، یعنى تأمین معاش، عبادت آباد نمودن آخرت و یا بهره‏گیرى از لذّت و آسایش حلال. (نهج البلاغه، حکمت 39)

این روایات اغلب به عموم مردم اشاره دارد و در آن به زندگی عقلانی تصریح نشده است، زیرا این نوع زندگی مخصوص خواص جامعه و نخبگان است و تمامی انسان ها از آن برخوردار نیستند. بیشتر مردم تنها از زندگی طبیعی و مقداری نیز از ارتباط با خداوند و زندگی عرفانی آنهم به صورت خفیف بهره دارند و نسبت به زندگی عقلانی بهره ای ندارند، زیرا این نوع زندگی که ویژگی آن اندیشه ورزی است، مخصوص نخبگان جامعه است.
زندگی عرفانی و ارتباط با خدای تعالی که معنای زندگی انسان است از طریق عبادت ، مانند دعاها و اذکار، مناجات قرائت قرآن نماز اول وقت و خصوصا نماز شب و احیاء مقداری از شب و نیز حضور در مجالس ذکر و موعظه و مانند اینها حال خوش معنوی برای شخص به وجود می آورد.
برای این که این حالات بماند و تنها حال نباشد ، بلکه تبدیل به مقام شود، بزرگان می گویند شخص باید مرابطه و مراقبه داشته باشد و اصطلاح مراقبه معانی گوناگونی دارد و در اینجا ظاهرا منظور این است که اولا شخص اعمال خود را براساس دستورات شرعی بررسی کند و اگر گناهانی دارد به نحو صحیح توبه نماید و سپس تصمیم بر ترک گناهان و انجام واجبات و مستحبات داشته باشد.


 
تهیه کننده: سید مصطفی علم خواه ::: پنج شنبه 87/9/21::: ساعت 11:59 صبح

معیار موفقیت:

سوال:   چرا قسمت من نمی شه برم حج؟ دوستم نماز و روزه اش رو به زور انجام می دهد اما امسال خانوادگی رفت. برای سال دیگه هم ثبت نام کردند چون پولدارند، طلبیده میشن اما من نمازم رو اول وقت می خونم، سوره نبا رو هر روزمی خونم چون طبقه متوسطیم، طلبیده نمی شیم. حسود نیستم انشاالله هرسال بره اما منم دوست دارم، چکار کنم؟

پاسخ:   هدف زندگی یک انسان مومن قرب به خداوند است. مهم نیست که چه کسی کجا است و چه کاری انجام می دهد، مهم این است که کارش در جهت رضایت خداوند هست و با صدق و اخلاص آن را انجام می دهد یا نه. ممکن است کسی الان در خانه خدا و یا مدینه منوره باشد، اما چون کارش با انگیزه خدایی نیست، مقبول نباشد و او را به خداوند نزدیک نکند و بلکه به عکس با زیارت خانه خدا از خدا دور شود، چون برای ریا بوده مثلا. در همین حالت کسی که دلش می خواسته واقعا به خاطر خدا به حج برود، ولی به دلیل نداشتن امکانات موفق نشده، نزد خداوند عزیز و مقرب تر باشد از کسی که رفته ولی انگیزه اش قرب الهی نبوده است.
ما در این مقایسه ها باید معیار اصلی که همانا قرب به خداوند است را فراموش نکنیم. اگر در جهت خدا حرکت کنیم و برای رضای او کار کنیم، هر کجا که باشیم برایمان فرقی نمی کند و حسرت دیگران را نخواهیم خورد. شما خیال نکنید کسی که پول دار است و مکه می رود سالی چند بار هم می رود از کسی که ندارد و نمی تواند به حج برود، موفق تر و مقرب تر است. ملاک پول دار بودن و امکانات داشتن نیست. رفتن آنها به مکه هم توفیق تلقی نمی شود. توفیق رفیق کسی است که برای خدا کار می کند و در جهت خداوند و قرب الهی حرکت می کند. انسان با انگیزه خدایی هر کجا که باشد، در حال حرکت به سوی خدا است و این حالت به او رضایت می دهد و کارهای خود را توفیق الهی می داند و خود را موفق می انگارد.
البته انکار نمی کنیم که سفر حج نیز سفری بسیار معنوی است و در صورتی که انسان موفق شود، آن را با انگیزه الهی انجام دهد، موفقیت بزرگی است، اما نباید به آن به صورت هدف نگاه کرد. هدف قرب ا لهی است و هر کجا که این هدف تامین باشد، همانجا خدا هست و انسان به آرزوی خود رسیده است.
ممکن است کسی در شهر خود با یک کار ساده مثلا بر سر یتیمی دست بکشد و این کار را برای خدا انجام دهد، از کسی که با خرج کردن مبالغ زیادی پول و تحمل رنج سفر به مکه رفته، نزد خداوند مقرب تر باشد و خدا از او راضی تر باشد. از کجا می دانید نماز واجبی که شما با اخلاص در اول وقت و در شهر خود می خوانید، از مکه رفتن ریایی هر سال پولدارها و کسانی که چه بسا واجبات خود را فراموش کرده به مستحبات می پردازند، بهتر و موثر تر نباشد و باعث قرب بیشتر شما به خداوند نشود.
با کمی دقت و نگاه کردن به اسرار و باطن امور می توانیم از سطحی نگری خلاص شویم و فریب ظاهر امور و کارهای دیگران را نخوریم و همواره به یاد خدا و رضایت او باشیم.
اگر همه زیارت به این بود که: بار سفر ببندیم و برویم و چند روز بمانیم و برگردیم، کار خیلی ساده ای باشد اما موضوع به همین سادگی نیست،و نمی‌تواند باشد. زیارت، یعنی تلاش برای ارتباط برقرار کردن که هم ملزوماتی می‌خواهد و هم الزاماتی دارد.
زمینه این عمل از طرف خداوند فراهم می شود و اعمالی سبب پیدایش این موفقیت می گردد. تا که از جانب معشوق نباشد کششی کوشش عاشق بیچاره به جایی نرسد.
گفتنی است طلبیدن ،همان توفیق و موفقیت در اعمال است. عواملی که در موفقیت زیارت دخالت می کنند متعدد است؛ 1. تلاش و همت خود انسان، 2. فراهم شدن شرایط از سوی دیگران.3 خواست خداوند و جور شدن امور.
اما برتر از همه اراده ها و موفقیت ها و عدم موفقیت ها اراده الهی است. البته اراده الهی براساس عدالت، حکمت و رحمت او می باشد. این جاست که فاکتورهای متعددی در موفقیت و عدم موفقیت ما دخالت دارد که از ان به عوامل ظاهری مادی و عوامل ناپیدای معنوی یاد می کنند. آنچه مهم است.
این است که ما طبق وظیفه خود عمل کنیم و موانع را تا جایی که می توانیم برطرف کنیم و نسبت به دیگران حسادت و یا نگاه کم ارزشی، نداشته باشیم. آنچه مهم است، آن است که انسان با معرفت به زیارت رود، لذا در روایت دارد «چه بسیارند ضجه زنندگان و چه کم هستند حاجیان» در هر صورت وظیفه ما عمل به وظیفه و رضایت به آنچه خداوند روزی کرده است.
کسانی که مشمول لطف و رحمت شده اند و رو به سوی خداوند آورده اند و یا موفق به زیارت شده اند. دو گروه می شوند برخی معنویات آنان بیشتر می شود و یا از خطای گذشته پشیمان می شوند در این صورت لطف و رحمت به سوی آنان بیشتر سرازیر می شود و برخی نه تنها اصلاح نمی شوند بلکه چه بسا از عنوان حاجی و کربلایی سوء استفاده می کنند. اینان علاوه بر اینکه از بهره های معنوی محروم می شوند و لذت مناجات و زیارت را نمی چشند نزد مردم نیز احترام خود را از دست می دهند و در آخرت نیز سودی نخواهند داشت.

 


 
تهیه کننده: سید مصطفی علم خواه ::: دوشنبه 86/2/10::: ساعت 10:29 عصر
 زنده ای یا زندگی می کنی؟

چند وقت پیش خبرنگاری از یک کارگر ساده ای که دوچرخه داشت، پرسید: شما از زندگی خودتون راضی هستید. کارگر جواب داد: بله خدا رو شکر زنده ایم. بعد از یک پزشک همین سوال رو پرسید. پزشک گفت: نه راضی نیستم. خبرنگار با تعجب روکرد به پزشک و گفت: خیلی عجیبه من همین سوال رو قبلا از یک کارگر ساده که دوچرخه داشت پرسیدم گفت بله زنده ایم شکر، ولی شما با این همه امکاناتی که دارید می گویید نه راضی نیستم!

پزشک به خبرنگار گفت: خوب اون کارگر گفته زنده ایم خدا رو شکر و زنده بودن با زندگی کردن خیلی فرق داره. من هم زنده ام ولی از زندگی کردن خودم راضی نیستم.

خوب اون درست می گفت. خیلی از آدمها فقط زنده اند و نفس می کشند. این کافی نیست. حیوانات هم زنده اند و نفس می کشند. زندگی، یعنی حرکت به جلو. کسانی زندگی می کنند که در طول زندگی خودشون دائم در حال سیر و حرکت تکاملی هستند. هر روزشون با روز قبل فرق می کنه. هر روزی که می گذره عالم تر، توانا تر، با فضیلت تر و با اراده تر می شوند. همیشه در حال رشد و شکوفایی استعداد های خودشون هستند. زنده بودن با سکون شخصیت هم سازگاره، ولی کسی که واقعا زندگی می کنه سکون و درجا زدن اصلا برایش معنا نداره. از هر دقیقه و ثانیه عمرش برای یاد گرفتن، رشد کردن و بزرگ شدن استفاده می کنه. برای عمرش ارزش قایله.

خیلی از مردم تنها زنده هستند و نفس می کشند، ولی زندگی نمی کنند. فرقی هم نداره فقیر باشند یا پولدار، عالم باشند یا جاهل. خیلی از پولدارها هم فقط زنده هستند. گاهی هم ممکنه طرف دانشمند و متخصص باشه، ولی زندگی خوبی نداشته باشه. علامت زنده بودن اینه که وقتی شما پس از چند سال با آنها برخورد می کنید، می بینید که از چند سال پیش تا حالا فرقی نکرده. شخصیتشون همونه که مثلا بیست سال، سی سال قبل بوده. این دسته فقط زنده بودند، ولی وقتی با یک انسان فرهیخته، فرزانه، دانشمند و عالم خودساخته مواجه می شوید، می بینید که خیلی فرق کرده. خیلی رشد کرده. خیلی جلو رفته. علم و عملش بیشتر شده. شخصیتش بزرگتر شده. معنویت و نورانیت بیشتری پیدا کرده. این حالت نشون می ده که اینها داشتند زندگی کردند. زندگی کردن کار آسونی نیست. هر کسی نمی تونه زندگی بکنه. انسان برای اینکه زندگی بکنه باید خیلی چیزها بلد باشه. خیلی چیزا داشته باشه. باید خودشو شناخته باشه. توانایی های خودشو شناخته باشه و راه شکوفایی این توانایی ها رو بلد باشه و همیشه برای حرکت به جلو و تکامل خودش برنامه داشته باشه. البته باید گرفتار یک لقمه نون هم نباشه و بتونه برای خودش فراقت و آرامشی درست کنه که در سایه اون به خودش فکر کنه و برای خودش و خانواده اش زندگی خوبی فراهم کنه. خدا کنه که بتونیم تا عمرمون به این دنیا هست حداقل چند سالی زندگی کنیم و مزه زندگی رو بچشیم.

نوشته: سید مصطفی علم خواه

 


 
تهیه کننده: سید مصطفی علم خواه ::: یکشنبه 85/8/21::: ساعت 5:8 عصر
 به نام او

بعد از درج مقاله "درمان خودارضایی" دوستان زیادی اظهار نظر کردند. از میان ایشان دوستانی بودند که نسبت به عدم ارایه راهکار مناسب در این زمینه اعتراض داشتند. خوب بنده گفته بودم که راهکار اصلی ازدواج است اما بحث ازدواج موقت هم مطرح شده. در این مطلب به راهکار ازدواج موقت نیز اشاره شده است.

 غریزه جنسی:

غریزه جنسى یکى از خواص طبیعى انسان است و انسانى که از نظر جسمى و روحى سالم باشد داراى چنین کششى مى‏باشد و این خود یکى از نعمت‏هاى خدادادى به بشر است. در نتیجه آن چه تا حدى مقدور است کنترل آن و استفاده صحیح و معقول از این میل است و این که انتظار داشته باشیم با رعایت نکات اخلاقى و عرفانى به کلى نسبت به این مسأله بى‏احساس شویم، انتظارى واقع‏بینانه نیست. طبیعت اشخاص هم در سردى و گرمى مزاج و شدت غریزه جنسى متفاوت است و بر همین اساس مقایسه خود با دیگران نیز کار درستى نیست و ممکن است احیاناً به یأس آدمى منجر گردد.

 قدرت غریزه جنسی:

بدون تردید غریزه جنسی و غریزه خوردن و آشامیدن در انسان از قدرت فوق العاده ای برخوردارند و تأثیر فراوان آن ها در چرخه زندگی و نقش بنیادی و بسیاری قوی آنها در رفتار و افکار و فعالیت های فردی و اجتماعی آدمی، امری غیر قابل انکار است و شاید مبنای دو مکتب «فرویدیسم» و «مارکسیسم» حاصل نگرش افراطی این دو رویکرد به این غرایز باشد. مکتب فرویدیسم با مهم جلوه دادن بیش از حد غریزه جنسی و اصالت دادن به آن و مارکسیسم با اصالت دادن به نیازهای طبیعی و مادی مانند غذا و مسکن، بیش از یک قرن در عرصه حیات فکری بشر جولان دادند و در بیشتر عرصه های علمی تأثیرگذار بودند. این دو مکتب سایر نیازهای بشر را متفرع و شعاعی از این دو دسته نیاز می دانند البته هر دو تفکر بدلیل رویکرد افراط گونه خود به غرایز در حال حاضر منسوخ شدند و فاقد اعتبار علمی هستند اما واقعیت این است که قطع نظر از افراط و تفریط هایی که در زمینه غرایز جنسی و غیر جنسی شده است؛ باید اذعان کرد که نیازهای جنسی نقش فوق العاده ای در فعالیت های فردی و اجتماعی بویژه در زندگی مشترک و دوام آن دارد. اما این غریزه اگر رها شود، همچون موریانه که بی‏رحمانه بر درختان تناور هجوم می‏آورد و از درون آن ها را پوک و تهی می‏سازد، جسم و جان آدمی را به تحلیل برده و رفته رفته به ویرانی و سقوط می‏کشاند.

 توانمندی جوان در حفظ پاکدامنی:

بدون تردید اگر خداوند غریزه جنسی را در انسان قرار داده قدرت و توان مقابله با گناه را نیز در وجود وی قرار داده است بنابراین هر انسانی باید با عزم و همتی سترگ به مبارزه با گناه برخیزد و همواره کوشش کند که برای اولین بار که میل به گناه آمد با جدیت تمام در برابر آن مقاومت کند آن گاه به تدریج مبارزه آسان خواهد شد.

گاهی اوقات ممکن است برای بعضی از افراد واقعا امکان ازدواج به هیچ وجه فراهم نشود، در این صورت، قرآن کریم دستور به پاکدامنی و عفاف می دهد و می‏فرماید: «ولیستعفف الذین لایجدون نکاحا حتی یغنهم‏الله من فضله» ، خداوند در این آیه، صریحاً دستور به عفاف و خودنگهداری می‏دهد و این بهترین شیوه و روشی است که با به کار بستن آن روح ایمان و تقوا در انسان پرورش می‏یابد و سبب تقویت اراده و تسلط بر نفس می‏شود و روحیه عفت در انسان زنده می‏گردد.

 وجوب ازدواج :

ازدواج گاهی بر انسان واجب می شود، در این صورت اقدام به ازدواج به صورت یک وظیفه شرعی در می آید که تخطی از آن گناه محسوب می شود. در مورد ازدواج تمامی مراجع عظام تاکید می کنند که اگر چه  اصل ازدواج در اسلام واجب نیست و از مستحبّاتی است که به آن بسیار سفارش شده است؛ ولی اگر کسی به واسطه نداشتن همسر، به حرام و گناه بیفتد، ازدواج بر او واجب می‏گردد و حق ندارد مجرد بماند.

ممکن است بگویید: به لحاظ اقتصادی و شرایط تحصیلی ادامه مطلب...

 
<      1   2   3   4   5   >>   >
 
 
 

جستجوی واژه ها

 

حضور و غیاب

 

فهرست موضوعی یادداشت ها

بندگی[49] . خودسازی[46] . زندگی[44] . اخلاق[42] . عرفان[39] . سوال و پاسخ کوتاه[32] . سیاست[29] . نماز[27] . توحید[23] . خودشناسی[21] . اخلاق جنسی[18] . عشق[17] . گناه[16] . ایمان[15] . سوال و پاسخ کوتاه[13] . غفلت[12] . عبادت[11] . دعا[11] . اعتقاد[9] . توبه[8] . شناخت[8] . شیطان[7] . غیبت[7] . علم[7] . دنیا[7] . تربیت[7] . ازدواج[6] . احکام[6] . مذهب[6] . مرگ[6] . سیر و سلوک[6] . ولایت[6] . وظیفه[5] . معنویت[5] . ریا[5] . اجابت دعا[5] . خانواده[5] . توکل[5] . حجاب[5] . جامعه[4] . اخلاص[4] . امام زمان[4] . سلوک[4] . صبر[4] . عاشورا و عزاداری[4] . مراقبه[4] . عقل[4] . نماز شب[4] . نگاه[3] . والدین[3] . نهی از منکر[3] . غزلیات حافظ[3] . عادت[3] . عاشورا[3] . شوخی[3] . شرک[3] . ریاضت[3] . زیارت[3] . دین[3] . رمضان[3] . امید[3] . تبلیغ[3] . تصوف[3] . بصیرت[3] . انقلاب[3] . تفکر[3] . خدا[3] . حوزه و دانشگاه[3] . دروغ[3] . حیا[2] . حب دنیا[2] . حج[2] . خواب[2] . خداشناسی[2] . ارشاد[2] . تقوا[2] . حقوق[2] . چله نشینی[2] . توحیدی[2] . اهل بیت[2] . انتقاد[2] . انسان[2] . پرورش روح[2] . ترس[2] . اخلاق اجتماعی[2] . آخرت[2] . آرامش[2] . رزق و روزی[2] . دینداری[2] . ذکر[2] . رابطه با خدا[2] . زهد[2] . سعادت[2] . شخصیت[2] . شهادت[2] . شهوت[2] . سیر و سلوک[2] . شادی[2] . طلسم[2] . غضب[2] . فحش[2] . فکر[2] . فکر گناه[2] . قرب[2] . عمل[2] . عمل صالح[2] . عزاداری[2] . عزت[2] . گریه[2] . گذشت[2] . گناه و توبه[2] . معاشرت[2] . قلب[2] . کربلا[2] . کمال[2] . گوناگون[2] . هدف[2] . نماز صبح[2] . نفس[2] . مهدویت[2] . مهمانی . موسیقی . موفقیت . مومن . ناامیدی . نامحرم . نبوت . نسبیت . نفاق . نفرت . نفس اماره . نقش زنان . معیشت . مهار نفس . نماز قضا . نماینده،مجلس . همت و اراده . همسر . هنر . هو . هوس . واجب . نوحیدی . نیت . نماز جمعه . وحدت وجود . ورزش . ولایت فقیه . ولایت مداری . یاد خدا . کرامت، شفای بیماران . کربلا، عاشورا . لباس . لذت نماز . لعن . لواط . ماه رجب . مجادله . مجذوب، سالک . محاسبه . محبت . محبوبیت . محیط آلوده . مدپرستی، مدگرایی . کمال-خودشناسی-خودسازی . کینه . کم خوری . قلب سلیم . قهر . قیصر امین پور . کرامت . معرفت . معرفت خدا . معروف،منکر . معصومین . مسافرت . مسلمان واقعی . مصاحبه . گناهان صغیره . گرایش به بدی . گره در کار . عرفان کاذب . عریضه . عشق الهی . عشق مجازی . عصبانی . غذا خوردن . غرور . علم و عمل . عمر . عمره . قرب به خدا . قساوت . قضاوت . قطب . فنای فی الله . فیلم . قبر . قبولی عمل . قدرت . فطرت . فقر . غلفت . غم و غصه . طول عمر . ظرفیت . عاقبت به خیری . عبودیت . عجب و خودپسندی . شیعه . شیعه، شهادت طلبی . صحت عمل . صراط . صفات . صوفیه . طلبگی . طلبه . شادی و نشاط . شانس . سیره ائمه . سیاسی . سید حیدر آملی . سوال و پاسخ کوتاه 21 . شهید،شهادت . شناخت امامان . شخصیت ها . شرک . شکر . شلوار لی . سکس . سکولاریسم . سلامت . سلوک، عرفان، شیعه . سوء عاقبت . زیبایی . سالمندان . سالک، مجذوب . سختی ها . زبان . زنا . رابطه با دختران . رجبعلی خیاط . رحمت . رحمت خدا . دین داری . دین، وحی . خودسازی-رشد- . خودسازی-سیر و سلوک- . رضایت . رضایت خدا . رفاقت . روابط نامشروع . روزه . روشنفکر . آرزو . آرزوی مرگ . آزادی معنوی . ابتلا . آداب سلوک . احترام والدین . احضار ارواح . اخلاق اجماعی . اراده . اراده، گناه . ارامش . انتخاب، مجلس . امامان . امتحان . اعتماد به نفس . اعتکاف . اقتصاد . استجابت . استجابت دعا . استراتژی . اسلام . اسم ذات . اشک . اصولگرایی . تجلی . تجمل گرایی . تصوف و درویشی . تعادل . تغذیه . تفکر . پسر و دختر . پوشش . بصیرت- . بهشت، برزخ . بی نماز . بینش سیاسی . پائولوکوئیلو . پاکی قلب . پرخوابی . انسان، خوب و بد . انرژی . اهل بیت- . اولیای خدا . اینترنت . بخشش گناه . بخل .
 

مشترک شوید